فردین علیخواه*
روزی با همسرم در یکی از پارکهای شهر قدم میزدیم. دیدیم که زن سالمندی به همراه مردی میانسال و یک مرد جوانتر، با خشونت دختری را که ظاهری آلامد داشت کشانکشان به سمت ماشین پارکشدهای می برند. زن سالمند موهای دختر جوان را گرفته و دختر بیچاره مدام با « غلط کردم» تلاش میکرد تا نجات یابد ولی تلاشش بیفایده بود. صحنه آزاردهنده، و همه چیز آنقدر سریع گذشت که امکان تماس با پلیس فراهم نشد. می شد حدس زد که مسألهای خانوادگی در میان است و هدف، سر به راه کردن دختری بوده که به گمانم با «آبروی خانواده» بازی کرده است.
کم نیستند دختران و پسران ایرانی که در اینستاگرام ویدئوهایی از خود منتشر میکنند که با هنجارهای اجتماعی غالب بر جامعه ایرانی تضاد آشکار دارد. برخی از این ویدئوها فاصله چندانی با فیلمهای اروتیک یا شهوتانگیز رایج در دنیا ندارند. وقتی نظرات بینندگان در پایین این ویدئوها را بررسی میکنیم علاوه بر حجم انبوه عقدهگشاییهای جنسی آقایان، یک نوع نظر جلب توجه میکند: «اینا واقعا خانواده ندارن؟»
نکته قابل تأمل آنکه طبق انتظار، این سنخ کامنتها جنسیت-محور بوده و در زیر ویدئوهای دختران بسیار بیشتر از ویدئوهای پسران است. در ضمن آقایان در زیر این ویدئوها عمدتا فانتزیهای جنسی خود را آشکار کردهاند و خانمها نیز عمدتا نوشتهاند« اینا واقعا کَسوکار ندارن جلوشونو بگیرن؟» این نوع جملهها اگرچه جملههایی کوتاهاند ولی از نظر جامعهشناختی جای تحلیل دارند. پرسش آن است که خانواده تا کجا و تا کِی مسئول رفتارهای اعضای خود است و تا کجا مجاز است مانع بروز رفتارهایی شود که احساس میکند با انتظاراتش در تضاد است؟ آیا همه اعضا در برابر رفتارِ(فرض کنید هنجارشکنانه نظیر مصرف مواد یا تعدد روابط جنسی یا...) عضو دیگر مسئولیت دارند؟
در بیشتر کشورهای جهان هنوز خانواده هستهای(پدر، مادر، فرزند یا فرزندان) نوع غالب خانواده است. البته باید یادآوری کرد که جوامع، ایستا نیستند. بدون تردید هیچ جامعهشناسی نمیتواند با یقین ادعا کند که در دهههای آینده خانواده هستهای همچنان شکل مسلط خانواده خواهد ماند. بیشتر شدن گزینههای «شکلِ خانواده» در پرسشنامههای مربوط به سرشماریهای سراسری که در برخی کشورها به 24 نوع رسیده است خود گواه این مدعاست.
اگر به سمت گذشتههای دورتر حرکت کنیم با اشکال دیگری از خانواده مواجه میشویم که از جمله میتوان به خانواده گسترده(بستگانِ نزدیک یکجانشین) و قبیله اشاره کرد. اگر نیاکان ما میدانستند که روزی پدیدهای به نام خانواده هستهای ظهور خواهد کرد(امری که برای ما بسیار عادی و نرمال تلقی میشود) که در آن دختران بدون اینکه ازدواج کنند برای تحصیل یا کار خانواده را ترک میکنند و پسران به شکل خودخواسته «عزَبپیشگی» اختیار میکنند بدون تردید مانند نهنگها دست به خودکشی جمعی میزدند.
در زندگی قبیلهای، جمعِ آبروی اعضا، آبروی قبیله را میسازد. در نتیجه «آبروریزی» هر عضوِ قبیله « بیآبروئیِ» کل قبیله محسوب میشود. به همین دلیل در قبیله با هر نوع هنجارشکنی یا رفتاری که بیآبروئی در پی داشته باشد به شدت برخورد میشود. به نظر میرسد که پدیده « نظارت مادامالعمری» بر رفتار اعضای خانواده که در برخی از کشورهای جهان دیده میشود یادگاری به جا مانده از گذشته و به ویژه حیاتِ قبیلهای باشد.
واکنش والدین و خواهران/برادران به «آبروریزی» عضو خانواده میتواند متفاوت باشد: عدهای به تذکری اکتفاء میکنند. از نظر این این گروه، نباید در تعیین رفتار و سبک زندگی عضو خانواده(هر طور که هست) پس از سن خاصی مداخله کرد. او فرد مستقلی است و میتواند درباره زندگی خودش تصمیم بگیرد. البته این گروه در دل نسبت به هر آنچه عضو خانواده انجام میدهد بیتفاوت نیستند ولی فردیت عضو خانواده را به رسمیت شناخته اند. باید یادآوری کرد که در این شکل از خانواده، معمولا استقلال اجتماعی فرزندان با استقلال اقتصادی و فیزیکی(خانۀ مستقل) آنان همراه است. گروه دوم با توسل به اقدامات عملی (خشونتآمیز یا مسالمتجویانه) تلاش میکنند تا از «آبروریزی» عضو خانواده جلوگیری کنند. اینان بر دوش خود وظیفهای مادامالعمر در قبال عضو احساس میکنند. آبروی هر عضو را آبروی خانواده میدانند و احساس میکنند که باید از آبروی خانواده محافظت کنند. مثالی که در ابتدای نوشته آوردم از این سنخ است.
مجسم کنید که دختر یا پسری خودخواسته ویدئویی نیمهعریان از خودش با رفتارهایی هنجارشکنانه منتشر کرده است. افراد به عنوان برادر، خواهر، پدر یا مادر تا چه سنی و تا کجا حق دارند به دلیل خویشاوندی خونی برای «سربهراهکردن» او مداخله کنند؟ آیا به راستی آبروی هر کس آبروی خانواده اوست؟
* جامعه شناس- عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان
منبع: کانال تلگرامی نویسنده