آذر منصوري، فعال سياسي، سالهای دور اصلاحطلبي و قائممقام فعلي دبير کل حزب اتحاد ملت ايران اسلامي است. به باور او اگر جريانات سياسي فرصتها و تهديدات فعلي در جهان کرونايي را جدي نگيرند، در فضاي پساکرونا احتمال حذفشدن دارند.
به گزارش عصر ایران، آذر منصوری در گفتوگوي مجازي خود با نفيسه زارعکهن خبرنگار «شرق» توضيح داد که جريانهاي سياسي اگر توجه لازم را بر تأثير بحران کرونا بر متغيرهاي داخلي و خارجي مانند انتخابات 1400 و تحريمهاي بينالمللي نداشته باشند، در نوع سياستورزي و رويکردهايشان درباره تحولات ايران دچار خطا خواهند شد و قاعدتا اين نوع خطا ممکن است آنها را از صحنه سياسي ايران هم بهنوعي حذف کند.
به باور اين فعال سياسي در چنين شرايطي هر جريان سياسي که بتواند تحليل درست و واقعبينانهاي از دوران کرونا و پساکرونا داشته باشد و سرمايه اجتماعي خودش را تقويت کند، ميتواند در آينده سياسي ايران هم نقش تأثیرگذاري داشته باشد. به اعتقاد منصوري در صورت تداوم حيات اين بيماري، توجه به مجموعهاي از سياستگذاريها که بتواند موجب انسجام و وحدت ملي در کشور شود، ضروري است.
متن گفتگوی شرق با آذر منصوری را بخوانید:
به نظر شما بحران کرونا در کشور ما سطوح سياستگذاري را چگونه تغيير داده است؟
بحران کرونا به دليل ويژگيهاي متعدد و متفاوتي که دارد؛ نهتنها زندگي بشر را تحت تأثير قرار داده است؛ بلکه توان دولتها و نظامهاي سياسي را در مقابله يا مهار و مديريت اين بيماري مورد آزمون قرار داده است.
بههميندليل همه سطوح سياستگذاري را تحت تأثير قرار خواهد داد.
اين تأثيرگذاري محدود به نهاد و نظام سلامت نيست که با توجه به نوع اين بحرانها بايد خود را بهروزرساني کند؛ بلکه مجموعه رويکردها چه در سياست داخلي و چه خارجي بايد بر مبناي تهديدهاي چنين بحرانهايي، اصلاحات لازم را براي تداوم حيات خود جريانسازي کنند. آنچه انجام اين اصلاحات را ضروريتر ميکند، ويژگي خاص کوويد ۱۹ است. کرونا تبديل به درد مشترکي شده است که درمان مشترک ميخواهد.
همين مسئله فرصتي را پيشروي کشورها قرار ميدهد تا به سياستهايي بينديشند که کانون توجه اين سياستگذاريها نجات جامعه بشري از بحران فعلي و بحرانهاي پيشرو باشد. بهعنوان مثال در سياست داخلي بايد بر برنامههايي تمرکز کرد که ضمن اينکه هدف اصلياش کاهش آلام مردم و تقويت سرمايه ملي باشد، به تقويت مؤلفههاي همبستگي ملتها بينجامد. طبعا در کنار مجموعه اقدامات کوتاهمدت نهاد سلامت بايد مجموعه اقدامات و برنامههاي بلندمدت با اين رويکرد باشد.
همين رويکرد ميتواند در سياست خارجي هم تعميم داده شود. تعامل با کشورهاي منطقه و جامعه جهاني با هدف تقويت منافع ملي کشورها نيز به نظرم بعد از کرونا و در حين بحران ازجمله اصلاحاتي است که بايد براي مهار اين نوع بحرانها مدنظر قرار گيرد. در غيراينصورت همه جهان متحمل خسارتهاي جبرانناپذیر خواهد شد. دليل اصلي آن هم خصلت اين ويروس است؛ چون شکست يا موفقيت يک کشور در مقابله با اين ويروس شکست يا موفقيت همه کشورها محسوب ميشود.
به باور بسياري جهان بعد کرونا، از جهان قبل آن متفاوت خواهد بود. آيا اين ايده را تأييد ميکنيد؟
به طور قطع جهان قبل از کرونا با جهان بعد از کرونا تفاوتهاي بسيار جدي خواهد داشت. نوع تعاملات و ارتباط بين جوامع مختلف تحت تأثير آن قرار خواهد گرفت. دليلش هم همانطور که در سؤال اول گفتم، ويژگي و خصوصيات خاص آن و نوع همهگيري و سرايت اين ويروس است. اينکه مجموعه کشورها در تلاش هستند تا سريعتر به درمان مؤثري براي پيشگيري از اين بيماري دست پيدا کنند، به نظرم ميتواند نقطه شروع اين تغييرات باشد. تمرکز سازمان بهداشت جهاني براي کاهش ميزان اثرگذاري ويروس يا تمرکز بر اقدامات پيشگيرانه و آمادگي کشورها و تعامل و ارتباط بين کشورها و امدادرساني کشورها به هم به نظرم ناشي از همين خصوصيت ويروس است.
پس معتقديد در ايران هم شرايط پس از کرونا، موقعيتي جديد و متفاوت خواهد بود؟ درست است؟
بله، همينطور است. طبيعتا ايران پساکرونا هم همچنان که در بحران کرونا مشاهده کرديم، با توجه به زمان حيات اين ويروس، تحت تأثير اين بحران قرار خواهد گرفت. طبيعتا تداوم حيات اين ويروس بر اقتصاد کشور اثرات جدي بهجا خواهد گذاشت و همين مسئله ضرورت توجه به مؤلفههايي را که ميتواند موجب تقويت و همبستگي و اتحاد ملي بشود، بيشتر ميکند. تحت اين شرايط انتظار و پيشبيني محتمل اين است که شاهد تغيير مجموعهاي از سياستگذاريها و رفتارها در ايران پساکرونا باشيم. در صورت تداوم حيات اين بيماري توجه به مجموعهاي از سياستگذاريها که بتواند موجب انسجام و وحدت ملي در کشور شود، ضروري است.
چه سياستگذاريهايي؟
مجموعهاي از سياستگذاريها که بتواند رويکردها را بهسمت واقعيتهاي جامعه امروز ايران و جهان پيراموني ايران اصلاح کند و توجه به مطالبات ديگر شهروندان را در کنار تأمين رفاه اجتماعي و حداقلهايي را که وظيفه دولتهاست، در اولويت قرار دهد.
بهاينترتيب باور داريد که سياست پساکرونا هم در ايران چهرهاي متفاوت خواهد داشت؟
قاعدتا نوع بحران و ويژگيهايي که اين کشور دارد تأثيرش را بر همه تحولات ازجمله تحولات سياسي ايران هم برجاي خواهد گذاشت. قاعدتا تأثيرگذاري ويروس کرونا و بحران کرونا بر اقتصاد و سفره خانوار ايران قابلتأمل خواهد بود. مسئله تحريمهاي تحميلشده به ايران يا انتخاباتي که در پيش رو داريم، همگي متغيرهايي هستند که تحت تأثير بحران کرونا قرار خواهند گرفت.
به اعتقاد من اين مسئله مهم است و همه جريانهاي سياسي اگر توجه لازم را بر تأثير بحران کرونا روي اين متغيرها نداشته باشند، در نوع سياستورزي و رويکردهايشان نسبت به تحولات ايران دچار خطا خواهند شد و قاعدتا اين نوع خطا ممکن است آنها را از صحنه سياسي ايران هم بهنوعي حذف کند؛ به همين دليل به نظرم توجه به بحران کرونا و تأثيرات آن بر نوع تعاملات و بهویژه اقتصاد ايران، اثر خودش را در فضاي سياسي ايران و اساسا سياست در دوران پساکرونا بهجاي خواهد گذاشت.
بدون توجه به اين تغييرات و متغيرهاي مهم اثرگذار قاعدتا هم پيشبينيها غيرواقعبينانه خواهد بود و هم رفتارها، آنگونه نخواهد بود که بتواند شاخصهايي مثل اعتماد عمومي و انسجام ملي را تقويت کند. در آينده پساکرونا بايد توجه شود که تأثيرات اين بحرانها بر سياست خارجي و داخلي ايران چه خواهد بود و براساس اين تحليل کرد؛ بهنوعي سياستورزي واقعبينانه در ايران امروز دست پيدا کرد و به راهبردهاي مؤثر براي حل مناقشات داخلي و خارجي رسيد.
جريانات سياسي در اين ميان بايد چه کنند؟
در چنين شرايطي هر جريان سياسي که بتواند تحليل درست و واقعبينانهاي از دوران کرونا و پساکرونا داشته باشد و سرمايه اجتماعي خودش را تقويت کند ميتواند در آينده سياسي ايران هم نقش اثرگذاري داشته باشد، اما بدون توجه به مجموعه اين متغيرها و مسائلي که گفتم، قاعدتا بحران کرونا و فضاي پساکرونا چهبسا موجب حذف جريانهاي سياسي در فضاي سياسي کشور شود.
ازمنظر جامعه چطور؟ آيا ايراني متفاوت با ايران قبل از بهمن 98 را شاهد خواهيم بود؟
به نظرم در همين مدت تقريبا سه ماه که بهطور رسمي وجود کرونا در ايران اعلامشده، اين ويروس تأثير خودش را در جامعه ايران بهجا گذاشته است. تفاوت اين بحران با بحرانهاي ديگر اين است که اين ويروس موجب جداسازي و ايزولهشدن افراد جامعه از يکديگر شد. به نظرم اين نکته، نکته درستي است. تعطيلي همه مکانهايي که ميتوانست اين تعاملات و ارتباطات را بيشتر کند و اعمال قرنطينه، در خانه ماندن و مجموعهاي از پروتکلهاي بهداشتي که بايد براي مقابله و مهار اين ويروس رعايت شود، باعث شده اين ويروس شرايط جديد را به جامعه تحميل کند.
در چنين شرايطي وقتي حيات ويروس و نوع اين بيماري باعث ايزوله افراد جامعه از يکديگر ميشود، طبيعتا اين احتمال را ايجاد ميکند که در آينده بهنوعي با آفت فردگرايي و توجه افراد جامعه نسبت به حفظ جان خود و خانوادهشان در اولويت قرار بگيرد. طبيعتا اين مسئله ميتواند بر مجموعهاي از رفتارهاي جمعي جامعه اثرگذار باشد. مسئله قابلتوجه تطبيق جوامع، حتي جامعه ايران با تطبيق رو به افزايش جامعه با اين ويروس است، بهطوریکه استفاده از فضاي مجازي براي پيگيري گفتوگوها و جلسات بيشتر شده است.
همين ويروس جامعه ما را به اين فکر فرو برد که چگونه و از چه راههايي ميتواند اين تعاملات را حفظ کند. استفاده از ظرفيتهاي مجازي براي برگزاري جلسات که نمونه مشخصش هم در طول اين مدت جلسات هرروزه دولت بوده است که در سطح استان تهران و چه در کل کشور از اين فرصت شبکههاي مجازي و ظرفيتهاي آنلاين استفاده کرده براي اينکه بتواند پيگيريهاي خاص خود را داشته باشد.
همين موضوع تعميم داده ميشود به مناسبتهايي مثل مناسبت ماه رمضان که شاهد هستيم از فضاي اينستاگرام و شبکههاي اجتماعي بهتر استفاده ميشود که صداي گروههاي مرجع به جامعه بيشتر برسد. قطعا حرکت در اين مسير ميتواند خطر ايزولهشدن افراد جامعه از هم را برطرف کند که بهطورقطع زمانبر خواهد بود. اما با درنظرگرفتن همه اينها هيچ فضاي آنلايني نميتواند جايگزين فضاي واقعي و گفتوگوهاي رودررو و تعاملات انساني شود. تعامل در فضاي مجازي نميتواند جايگزين تعامل در فضاي حقيقي شود. مجموعه اين ظرفيتها نميتواند جايگزين نوع ارتباطات انساني شود که لازمه نشاط، پويايي و حيات جامعه بشري است.
سوي ديگر ماجرا اين است که به دليل تأثيرات شگرف کرونا بر اقتصاد ايران در فضاي پساکرونا و در طول بحران کرونا که انتخابات مهم رياستجمهوري را در 1400 در پيش رو داريم هر گروه و جرياني که بتواند قدرت بسيجکنندگي جامعه و همراهي جامعه را با خود داشته باشد، با توجه به مجموعهاي از مشکلات ايران که عرض کردم، ميتواند جامعه را تحت تأثير قرار دهد و قاعدتا پيروز انتخابات شود.
البته اين مسئله به نوع نگاه مجموعه تهديدهايي که شکافها متوجه منافع ملي ما کرده بازميگردد. قاعدتا اين تغيير رويکردها و اصلاح سياستگذاريها که بايد بتواند به تقويت شاخصهاي حکمراني خوب کمک کند، اگر اعمال شود ميتوان گفت در ايران پساکرونا شاهد تحولات مثبتي به نفع ايران و منافع ملي کشور خواهيم بود.
همانطورکه خودتان ميدانيد درباره آماري که درباره اين بيماري در کشور ما ارائه ميشود و حتي زمان شروع آن اماواگرهایي هست. از طرفي تا پيش از کرونا شاهد افت اعتماد عمومي بودهايم. آيا اين روند اعتماد عمومي را بيشازپيش شاهد رشد آن خواهيم بود؟
قبلا هم در يادداشتها و مصاحبهها مکرر گفتهام در شرايطي که جامعه با بحران اعتماد عمومي مواجه است، گذر از يک بحران مثل بحران کرونا براي اين جامعه بهمراتب سختتر خواهد بود. چهبسا در زماني که اولين بيمار مبتلا به کرونا در کشور شناساييشده بود و اين مسئله موردتوجه قرار ميگرفت، بهمراتب شاهد خسارتهاي کمتری بوديم يا اعمال قرنطينههاي بهنگام و بهموقع که ميتوانست سطح پيک بيماري را براي ما پايينتر بياورد و طبيعتا مرگومير ناشي از بيماري را کمتر کند. اين موارد قاعدتا اين واقعيت را پيشروي ما به تصوير ميکشد که ما و بسياري ديگر از کشورها از بحران کرونا عقب مانديم و آنچه باعث شد مديريت بحران کرونا در ايران سرپا بماند و با خسارتهاي بهمراتب کمتري همراه شود، چند دليل داشت.
نخستين آنها شبکههاي مجازي بودند که به دولت و ستاد ملي مبارزه با کرونا کمک کردند؛ چه براي استفاده از اپليکیشنهايي مثل ماسک که توانسته به جامعه براي شناختن مناطق قرمز، سفيد و زرد کمک کند که خودش بهنوعي يک وجه مهم پيشگيري از بيماري محسوب ميشود و چه اطلاعرسانيهايي که بهواسطه ويژگيهاي اين بيماري در شبکههاي مجازي شکل گرفت و باعث شد همانطورکه وزير بهداشت و بسياري از مسئولان گفتند، اکثريت مردم ايران توجه لازم را به اين پروتکلها داشته باشند و نکات بهداشتي را رعايت کنند.
اما قاعدتا ارائه آمار درست و واقعي و اعمال حساسيتهاي لازم و پيشگيرانه در زماني که اين بحران وارد کشور ما شد و در طول اين بحران نهتنها ميتوانست به تقويت اعتماد عمومي کمک کند بلکه ميتوانست با حذر داشتن جامعه و رعايت پروتکلهاي بهداشتي و بهنوعي واقعي جلوهدادن خطر اين بيماري و کشندهبودنش، از سطح آسيبها و تأثيرات کوتاهمدت و بلندمدت بر اقتصاد و معيشت بکاهد.
درواقع بيان واقعيتها در کنار کمکردن خسارتهاي ناشي از اين بيماري و همراهي مردم ميتوانست کمک کند که اعتماد عمومي هم تقويت شود. مجموعه نظرسنجيهايي که ديدهام، حاکي از اين است که عموم جامعه به آمارهاي منتشره اعتماد ندارند و آن را واقعي نميدانند. صرفنظر از اينکه من در جايگاهي باشم که قضاوت کنم آمارها واقعي است يا نه، قاعدتا اعمال مجموعهاي از رفتارها در بحران کرونا ميتوانست و ميتواند کمک کند براي اينکه اعتماد ازدسترفته و شکافي که بين مردم ايجاد شده ترميم شود.
در سیاست پس از کرونا شيوهها و چينشها چطور خواهد بود؟ بسياري از کارشناسان معتقدند شاهد رشد نوعي ديکتاتوري در سراسر جهان خواهيم بود.
اساسا قضاوت درباره اينکه کدام نظامهاي سياسي در مهار يا مديريت اين بحران موفقتر عمل کردهاند، به نظرم زودهنگام است. در دوران پساکرونا بايد بر اساس آمادگي دولتها براي ارائه اخبار و آمار دقيق و درست، چه ميزان مبتلايان، چه کساني که بهبود پيداکردهاند و چه افرادي که فوت کردهاند، قضاوت کرد کدام نظام سياسي و دولت در مديريت و مهار اين بحران توانسته موفقتر عمل کند. بر اساس همين مقدمه بههيچوجه نميتوانيم بگوييم چين در مهار اين ويروس موفق عمل کرده يا ايتاليا و اسپانيا ناموفق عمل کردهاند. به دليل اينکه دولت چين بعد از اينکه اعلام کرد توانسته اين ويروس را شکست دهد، اعلام کرده رقمي بالغبر هزار نفر بر فوتيهاي قبلي و رقمي هم بر مبتلايان قبلي اضافه شده است؛ چون آن زمان امکان شناسايي همه افرادي را که بر اثر کرونا فوت کردهاند، نداشتهاند.
بنابراين قاعدتا فارغ از اينکه سیستمهای غیردموکراتیک و ادعاي اين کشورها در مهار و بحران ويروس کرونا چه بوده و چه هست، يا ادعاي کشورهايي که از نظامهاي دموکراتيکتري برخوردار هستند يا کشورهايي که از سيستم دموکراسي حداکثري برخوردار هستند؛ قاعدتا بايد بين نسبت مبتلايان واقعي و مقايسه نسبت بين مبتلايان واقعي، بهبوديافتگان و فوتشدگان بهعنوان يک شاخص براي موفقيت يا شکست دولتها در مواجهه با اين ويروس قضاوت کرد.
از طرف ديگر به نظرم شاخص ديگري که بسيار مهم است اين است که تا چه حد مديريت بحران کرونا در کشورهاي مختلف به سمتي بوده که کمترين تأثير را بر اقتصاد کشورها بگذارد و اقتصاد کشورها را با فروپاشي يا آسيبهاي جدي مواجه نکند. يعني در ارزيابي اينکه سیستمهای غیردموکراتیک در بحران کرونا موفقتر بودهاند و اين بحران موجب تقويت آنها ميشود يا نظامهاي دموکراتيک، بايد متغيرهاي متعددي را مدنظر قرار دهيم تا قضاوتمان بهتر باشد.
مثلا چه متغيرهايي؟ چون اصولا معتقدند نوعي استبداد در رأي باعث بهتر مهارشدن اين ويروس در کشورها بوده است.
نميتوان اينطور قضاوت کرد. متغيرهاي مختلفي را ميتوان مطرح کرد، اما درمجموع در کنار رتبه و جايگاه نهاد سلامت کشورها و توانايي درماني و بهداشتي کشورها براي پوششدادن همه بيماران و کاهش مرگومير، مجموعه کشورهايي که از انسجام عمومي بيشتري برخوردار بودند، اعتماد عمومي در اين کشورها برجستهتر بود و تأثير آن بر همراهي مردم هم بيشتر بوده است. بنابراین به نظر ميرسد در عبور از اين بحران و مهار مديريت بحران هم کشورهايي که از اين مؤلفه مهم برخوردار بودند بتوانند موفقتر عمل کنند و از اين بحران عبور کنند، البته به نظرم هنوز براي اين قضاوت زود است.
با توجه به ساختار اجتماعي و سياسي ايران، براي امروز که کشور با بحران کرونا روبهروست، چه مدل مديريتی مؤثرتر است؟ به باور شما اين مدل در دوران پساکرونا چه تغييراتي بايد بکند؟
قاعدتا اعمال هر نوع مديريتي که بتواند سلامت و حفظ جان مردم را در اولويت قرار دهد ميتواند الگوي مطلوبتري براي مديريت اين بحران باشد. چهبسا توجه به اقدامات پيشگيرانه به مديريت دولت کمک کند براي اينکه در مدتزمان کوتاهتري بتواند اين بحران را مهار کند و در اين صورت است که تأثير آن بر اقتصاد هم کمتر خواهد بود. الان مجادلهاي وجود دارد که اعمال قرنطينههاي سختگيرانه يا جديترگرفتن پروتکلهاي بهداشتي، در درازمدت ميتواند بر اقتصاد و کسبوکار و معيشت مردم اثرگذار باشد.
فرصتهاي زيادي را براي اعمال قرنطينههاي سختگيرانه در موج اول اپيدمي و شيب اول بيماري داشتيم که از دست داديم و به نظرم الان با توجه به مشکلات اقتصاديای که داريم، به نظر ميرسد اعمال اين نوع قرنطينههاي سختگيرانه با توجه به دوره طولاني اين بيماري غيرممکن است.
در چنين شرايطي مديريتي مؤثرتر و کارآمدتر است که در کنار توجه به اقدامات پيشگيرانه بتواند با مجموعهاي از اقدامات، همراهي و مشارکت مردم را در مهار و شکست اين ويروس جلب کند. اين ديگر محدود به بيماري کرونا يا ملاحظاتي که در مورد اين بيماري است نميشود؛ مثلا مجموعهاي از اقدامات را که خرجي هم به لحاظ اقتصادي براي کشور ندارد و به GDP ارتباط پيدا نميکند هم بايد در نظر داشت.
در حوزههاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي مجموعه اين رفتارها ميتواند موجب همراهي و جلب اعتماد مردم شود که به نظرم بهترين گزينه در سياست داخلي است و در سياست خارجي هم با توجه به مجموعهاي از فرصتها که نوع تعامل ايران با کشورهاي منطقه و جهان ميتواند پيشروي ايران قرار دهد را هم بايد مدنظر قرار داد، چراکه اصلاح اين رويکرد ميتواند در راستاي خدمت به منافع ملي و تقويت منافع ملي کشور باشد.
اين تعامل چگونه بايد باشد؟
نوع تعامل ما نبايد با اين تلقي باشد که به برد ما و باخت طرف مقابل ختم شود. اين تعامل اگر مبتنيبر رويکرد برد - برد در نوع مواجهه ايران با کشورهاي منطقه و جهان شود، به اعتقاد من، هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت ميتواند منجر به تقويت امنيت ملي و منافع ملي کشورمان باشد. چرا نبايد حتي از تجربه کشوري مثل چين در استفاده از فرصتهاي جهاني براي رشد اقتصادمان استفاده کنيم؟
تجربهاي که از سال 1980 با تغيير سياست درهاي بسته به سياست درهاي باز، باعث شد از مجموعهاي از فرصتهاي تکنولوژي و نوآوريها و توانايي جوامع مختلف استفاده شود و امروز اقتصاد و GDP چين را بهعنوان يکي از کشورهاي مطرح در مقابل آمريکا قرار دهد و به چين قدرت رويارويي اقتصادي با آمريکا را بدهد. به نظرم رشدي که اقتصاد چين در اين مدت کرده، گوياي اين مسئله است. اين اصلاح رويکردها در سياست داخلي و سياست خارجي اگر مورد توجه قرار بگيرد قاعدتا ميشود گفت به سمت تقويت شاخصهاي حکمراني خوب در کشور حرکت خواهيم کرد.
___________________
بیشتر بخوانید
تبعیض و بیعدالتی علت اصلی اعتراضات است/ نبود تشکل و احزاب قوی، اعتراضات را به خشونت میکشاند
________________________