عصر ایران ؛ کاوه معینفر - در شب (10 تیر) و اتفاق آتشسوزی کلینیک سینا اطهر(مهر)، ویدیویی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که جوانی (عنایت آزغ) راجع به اتفاقات آتشسوزی و نجات چند نفر حرف زد: داشتم اجناسم را میفروختم که صدای انفجار را شنیدم. دومین انفجار خیلی مهیب بود. به سمت کلینیک که سر چرخاندم، دیدم چند خانم در حال جیغ و فریاد هستند و درخواست کمک میکردند. کسی کمکشان نرفت. من تصمیم گرفتم خودم کمک کنم. طبقهبهطبقه شیشهها را شکستم و بالا رفتم و بعد هم آنها را به سمت پشتبام بردم تا امدادگرها بیایند. بچه هم همراهشان بود که بچه را هم نجات دادیم. بعد خودم همانطور که بالا رفته بودم، پایین آمدم.
بخش تکان دهنده ماجرا این است که در حین این که او انسانها را نجات میداده بساط کوچک دستفروشی او (انگشترهای نقره) همراه با موبایلش به سرقت رفته است.
او که بی تامل به داخل آتش رفت و 11 زن و یک کودک را نجات داد میگوید: غیرتم اجازه نداد بایستم زمانی که صدای کمک خواهی میآمد.
محمد مالی (فعال توئیتری خوزستانی) توئیت زد:
«برسانید به دست پیروز حناچی شهردار و محسن هاشمی رئیس شورای شهر تهران... قهرمان ماجرای تلخ آتشسوزی مرگبار کلینیک سینا اطهر، جوان رشید و شجاع اهل روستای باوج رامهرمز، عنایت آزغ است. او که بساط دستفروشیاش در تجریش را رها کرد و به دل آتش زد و ۷ زن را نجات داد. او را دریابید... »
حمید خدابخشی (کنشگر اجتماعی و محیط زیست) نوشت:
«تقدیر این بود که «عنایت آزغ» جوان برومند رامهرمزیِ اهل روستای باوج که روستایش در محاصره ۱۶۰ حلقه چاه نفت است ناچار از فقر برای دستفروشی آواره تجریش باشد! تا درآتش سوزی کلینیک سینااطهر(مهر) جانِ چندتن از هموطنان و کودکان را از مرگ حتمی را نجات دهد و قهرماناین واقعه تاسفبار باشد.»
تا دیروز پرسشم این بود که آیا بعد از 4 روز هیچ تقدیری از عنایت آزغ صورت نگرفته است؟ آیا شهرداری، شورای شهر، هلال احمر، آتشنشانی یا هیچ نهاد، سازمان، وزارتخانه و ... از این جوان فداکار یادی کرده است؟
آیا امکانش نبود و نیست در یکی از این برنامههای ریز و درشت صداوسیما او را دعوت کنند و تقدیر کوچکی از او بعمل آید؟
حال شهردار تهران با او دیداری داشته و از او خواسته است که به خانواده بزرگ ایثارگران آتشنشان بپیوندد. اما همچنان این پرسش نسبت به سایر مسئولان و علی الخصوص صداوسیما به جای خود باقی است.
انگار کرونا، گرانی ارز و سکه هرگونه احساس و قدرت تشخیصی را در آنها کور کرده است. شایدهم در خود من هم این احساسات از بین رفته است که بعد 5 روز دارم چنین مطلبی را مینویسم.
دقیقا خرداد ماه 2 سال قبل در فرانسه یک اتفاق رخ داد که در تمام جهان انعکاس یافت، ممودو گاساما مهاجر ۲۲ ساله اهل مالی با دوستانش از خیابان عبور میکردند، دیدند یک کودک خردسال از یکی از بالکنهای طبقه پنجم یک ساختمان آویزان است. ممودو گاساما با بالارفتن از ساختمان پنج طبقه کودک خردسال را که در بالکن آویزان مانده بود نجات داد.
فیلم بالا رفتن ممدو گاساما از ساختمان پنج طبقه به طور گستردهای در شبکههای اجتماعی پخش شد و عدهای به او لقب «اسپایدرمن - مرد عنکبوتی» دادند.
بعد از این اتفاق امانوئل مکرون رییس جمهور فرانسه با او در کاخ الیزه دیدار کرد و گاساما را "قهرمان" نامید و شهروندی فرانسه و کار در اداره آتش نشانی را به او جایزه داد.
سینمای هالیوود به صنعت قهرمانسازی شهرت دارد و در مواد لازم برای تغذیه این صنعت از همه نوع قهرمانی می توان پیدا کرد؛ از قهرمانان ابر انسانی مانند سوپرمن، اسپایدرمن و بتمن و ... گرفته تا شخصیتهای علمی،فرهنگی، سیاسی، تاریخی، ورزشی مانند ماری کوری، لویی پاستور، مهاتما گاندی، نلسون ماندلا، نیل آرمسترانگ، محمدعلی کلی و ...
بخش دیگری از این قهرمانان را همواره از میان اتفاقات واقعی زندگی روزانه پیدا میکنند که از دل جامعه بیرون میزنند و با اقدامی شجاعانه یا استقامتی دلیرانه و... مهری از خود را بر دل جامعه حک میکنند که فراموش نشدنی است.
قرار نیست قهرمان همیشه محدود به لابلای سطور یک کتاب داستان، یا در یک چشم انداز دوردست فیلمی انیمیشن باشد، در بسیاری از مواقع قهرمانان کسانی هستند که در همین گوشه و کنار ما زندگی می کنند و شاید به هر دلیلی به چشم نیایند.
قهرمان، قهرمان است بزرگ و کوچک ندارد، یکی بر روی سکوهای ورزشی قهرمان ملتی میشود و یکی با نجات جان یک یا چند انسان.
مهم آن است که ما قدردان قهرمانان باشیم، آیا قدردان هستیم؟
بیشتر بخوانید:
*آتش سوزی شمال تهران: 19 کشته
*19 کشته در آتشسوزی کلینیک شمال تهران (+فیلم و عکس) / 6 کشته مربوط به اتاقعمل / 5 نفر در کمد مخفی شدند و جان دادند
*پزشکی قانونی: 14 جانباخته حادثه آتش سوزی کلینیک سینا تحویل خانوادهها شدند
*روایت شاهدان عینی از یک فاجعه
بعد از مدتها بلاخره یک مورد شنیدنی وخوب توی این مملکت به چشم وگوشمون خورد درود بر تو
همه انسانها نهاده است.
ممنون از متن قشنگتان.
دمت گرم برادر
تو این اوضاع وانفسا که همه هر لحظه دنبال تبدبل ریال به دلار و سکه و ماشین و ملک هستند (شایدم حق داشته باشند) وجود این بچه ها ادم رو به زندگی دلگرم می کنه.
من تا قبل از خوندن مطلب شما , اطلاعي از اين فداكاري نداشتم خدا رو شكر هنوز هستند كساني كه مدافع ارزشهاي انساني هستن و از انسانيت دفاع مي كنن . در همين مطلب شما دو وجه يك جريان رو شاهد بوديم يكي با شنيدن صداي كمك زندگي اش را رها مي كند ( بساط دستفروشي ) و به كمك همنوع خود ميرود و يكي در همان حال به فكر سرقت است .
مرسی از نوشته ی زیبای شما که الحق من رو مغلوب کرد. امیدوارم به خاطر کمی رحم و مروت یا حداقل به دلیل همیشگیِ خودنمایی، مسئولان از این جوون تقدیر کنند
انسان بودن چقدر قشنگ هست
اما ؟//
"غیرتم اجازه نداد بایستم زمانی که صدای کمک خواهی میآمد. "
آن آقایی که با دیدن دو تا مو رگ غیرتش میجنبد و آن کسی که داس بدست میگیرد بداند که این را که آزغ گفت میگویند غیرت . بین "غیرت" و "تعصب و جهل " خیلی فرق است .
چنین قهرمانهایی واقعا جا دارد بسیار مورد عنایت و تشویق قرار گیرند تا دیدگان دیگران هم شاید باز شود.
قطعا و یقینا این مرد بزرگ در آن لحظه فقط به یک چیز فکر کرده نجات همنوعان خود و به هیچ عنوان ذره ای به فکر خود نبوده. اما بر مسئولان است که قدر و منزلت چنین فردی را بدانند و از این انسان شریف قدردانی به عمل آید. هر چند که ارزش کار ایشان با امور دنیوی قابل قیاس نمی باشد. اگر دوست دارد او را جز قهرمانان آتش نشانی استخدام کنند چون این بنده خدا مثل خیلی های دیگر پارتی نداشته است.
درود بر شما و عصر ایران که وظیفه شناسی کردید