عصر ایران؛ رضا غبیشاوی- لبنان فقط برای لبنانی ها نیست. هر کس فیروز شنیده باشد و با آن سفر کرده باشد، لبنانی است؛ هر کس جبران خلیل جبران خوانده باشد و لحظه ای از این زمین کَنده باشد لبنانی است... هر کس در کنار روشه ایستاده و به دریای بیانتها خیره شده باشد لبنانی است؛ هر کس در شارع الحمرا قدم زده باشد و در کنار صندلی قهوه خانه ای تکیه داده باشد لبنانی است... هر کس از مسیر ساحل بیروت عبور کرده و بادی از دریا به موهایش خورده باشد لبنانی است ... هر کس در جونیه یا ضاحیه فنجان قهوه ای چشیده باشد؛ لبنانی است... .
نمی توان تصاویر انفجار بیروت را دید و دل نگران نشد؛ دل نگران احساس لبنانی بودن... نمی توان ترس و خون و دلهره را دید و نگران نشد... نگران نسیمی که هر روز از سمت دریا می وزید و ذهن ها را با خود می شست و می برد و آنچه می ماند پاکی یک ذهن زیبا بود... حالا لبنان سال هاست یا خیابان هایش به خون آغشته اند یا قلب ها به ترس و نگرانی...
لبنان کشور نیست و بیروت فقط شهر نیست... بیروت، حس است ... حسی درون تک تک ذهن های زیبا و آزاد ... حس درون هر نسیمی که به ذهن ها بوزد ...
اما واقعاً بیروت همونطور که فکر میکردم متفاوت بود و حس خونه رو میداد و تنها جایی بود که موقع برگشتن دلتنگش شدم .