عصرایران؛ احسان محمدی- هفته گذشته در برنامه رادیویی «ورزش و جامعه» در مورد «ورزش همگانی» حرف زدیم. اینکه تنبلی، فقدان جایگاه ورزش در زیست روزمره، غلبه زندگی ماشینی، فقدان فضا و ... خودش اندازه کافی برای اینکه ما ورزش نکنیم کافی بود، کرونا هم بدان افزوده شد!
واقعیت این است که ورزش در زندگی ما خیلی جایی ندارد. خیلیها میگویند آقا دل خوش کجا بود برای ورزش کردن؟ غافل از اینکه اتفاقاً ورزش میکنند که جسم سالم بماند و روح نشاط بگیرد و دل خوشی ایجاد شود. حالا اینکه فضا برای ورزش بانوان- نیمی از جامعه- مناسب نیست هم مشکل خودشان است البته!
بسیاری از ما علاقهمند به ورزش قهرمانی هستیم و گمان میکنیم با دیدن برنامههای ورزشی، شنیدن اخبار ورزشی و یا احیاناً خواندن روزنامههای ورزشی در حال ورزش کردن هستیم! علاقهمندی به ورزش قهرمانی یعنی نگاه کردن جماعت کثیری به ورزش کردن عده بسیار قلیلی!
پوشش بیوقفه ورزش قهرمانی در رسانهها چنان است که زمانی حتی برای فکر کردن به ورزش همگانی نمیماند چه رسد به انجام دادنش.
اینکه «ما فرهنگ ورزش همگانی نداریم» یک طرف ماجراست و اینکه گاهی حتی «هوای سالم» برای نفس کشیدن هم نیست و همه را به ماندن در خانه تشویق میکنند یک طرف. حالا که به واسطه کرونا همه خانهنشین و معتکف شدهایم و در یک وجب آپارتمان امکان جست و خیز نیست هم بهانه خوبی است گرچه همین حالا هم میشود نرمش کرد و خیلی اوقات اینها بهانهجویی است.
فقر حرکتی دارد به یک معضل بزرگ تبدیل میشود. نگاه کنید به اضافه وزنهای غیرمعمول و تقلا برای عمل جراجی و رژیمهای کُشنده، یا افزایش سکتههای قلبی و عروقی و دیابت و ... بعد اینها را بگذارید کنار تبلیغهای بیامان تلویزیون برای سُس و نوشابه و برنج و غذاهای آماده و ... چطور انتظار داریم که ورزش همگانی به عنوان یک فرهنگ جا بیفتد؟ چند دقیقه برای ترویج ورزش همگانی تبلیغ میشود؟ اصلاً وقتی از ورزش همگانی حرف میزنیم جز کهنسالان معدودی که صبحها بیخواب میشوند و در پارکی دور هم گرد میآیند و به میدانداری یک نفر چند حرکت کششی انجام میدهند چیز دیگری خاطرتان میآید؟
اینکه سالی یک بار با تشویق مردم به قرعهکشی پراید مردم یک شهر را جمع کنند و تحت عنوان فرهنگسازی برای زندگی سالم و ورزش همگانی عکس یادگاری بگیرند شد نهادینه کردن یک رفتار در جامعه؟
در چنین مواردی بسیاری از ما انگشت شماتت و مسئولیت را به طرف دولتها میگیریم اما خودمان نقشی نداریم؟ اگر از من بپرسند که چه ورزشی در میان ایرانیان چند سال اخیر همگانی و نهادینه شده بیشک به «چاق کردن قلیان» اشاره میکنم. در هر پارک بیش از توپ و ابزار بازی، وسایل قلیان برپاست، در خانه بسیاری از ایرانیان ممکن است توپ و دمبل و طناب برای ورزش نباشد اما حتماً قلیان هست، فرقی نمیکند که به یک تفرجگاه در اعماق یک دره بروید یا بر فراز دماوند بایستید، کنار دریا باشید یا در کویر زیر سایه تک درختی توقف کنید، حتماً چند نفر را میبینید که قلیان بساط کردهاند! تعداد قلیانسرا و قهوهخانه هم دارد از بانکها و مطبها و سالنهای ورزشی پیشی میگیرد و درآمدشان سرشار است.
قصد پیچیدن نسخه بیاثر ندارم، احتمالاً برخی از شما که این خطوط را میخوانید هم مدتهاست ورزش نکردهاید اما لبی به قلیان رساندهاید، قلیان در عروسی و عزا، در مهمانی سنتی و پارتی نسل جدید، در شمال و جنوب، با و بدون کرونا مشتری دارد. اگر حوصله چاق کردنش را ندارید با پیک هم میتوانید سفارش بدهید. این همه تنوع در خدمات و البته توتون و تنباکو و نحوه چاق کردنش عالمی دارد!
هر چقدر توصیه «به جای سیگار کشیدن، پولش را بده پسته بخور» جواب داد، احتمالاً پند پیرانه من که به جای «قلیان کشیدن، ورزش کنید» جواب میدهد! ولی اهل فن بد نیست شیوه همگانی شدن قلیان را مورد بررسی قرار بدهند، شاید بتوان از دل آن نسخهای هم برای ترویج ورزش همگانی درآورد!