۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۵۳۵۵۸
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۷ - ۰۸-۰۸-۱۳۹۹
کد ۷۵۳۵۵۸
انتشار: ۰۸:۳۷ - ۰۸-۰۸-۱۳۹۹

جعلیاتی که به نام قیصر امین‌پور منتشر می‌کنند

شاید برای همین است که عده‌ای نوشته‌هایی را که خودشان دوست دارند به نام بزرگان منتشر می‌کنند و الباقی هم این‌ها را به روزمره خود نزدیک می‌بینند و مدام بازنشر می‌کنند، تا پستی که با شعر جعلی گذاشته‌اند بیشتر لایک بخورد!

آن‌قدر در فضای مجازی دست به دست شده‌اند که انگار به راستی یکی از سروده‌های قیصر امین‌پور هستند؛ جعلیات آشنایی که نام این شاعر را انگار به نفع سودجویانی به دوش می‌کشند.

به گزارش ایسنا، به قول اسماعیل امینی - شاعر و مدرس دانشگاه -، «کتاب نخوانید! جعلیات بخوانید»؛ «جعلیات، به شما می‌گویند که شاعران و نویسندگان و متفکران بزرگ هم، مانند شما عوامانه فکر می‌کنند و شعر و داستانِ عوامانه می‌نویسند»؛ «قیصر امین‌پورِ جعلی، جوانکی است احساساتی و درون‌گرا، که از بس شکست عشقی و عاطفی تحمل کرده، تن به جبر تقدیر داده و شعرهای گاهی می‌شود و گاهی نمی‌شود و زود می‌شود و دیر می‌شود، می‌سازد با غلط وزنی و قافیه‌ای و حتی املایی».

شاید برای همین است که عده‌ای نوشته‌هایی را که خودشان دوست دارند به نام بزرگان منتشر می‌کنند و الباقی هم این‌ها را به روزمره خود نزدیک می‌بینند و مدام بازنشر می‌کنند، تا پستی که با شعر جعلی گذاشته‌اند بیشتر لایک بخورد!

در این‌جا نگاهی داریم به قسمتی از برخی از متن‌های جعلی‌ای که به نام قیصر امین‌پور منتشر می‌شوند.

(از این شعر جعلی، دکلمه و ویدیو هم ساخته شده است)

«یاد دارم در غروبی سرد سرد/ می‌گذشت از کوچه ما دوره‌گرد
داد می‌زد: "کهنه قالی می‌خرم/ دست دوم، جنس عالی می‌خرم
کوزه و ظرف سفالی می‌خرم/ گر نداری، شیشه خالی می‌خرم"...»

همچنین نمونه‌ای از نثرواره‌هایی که با تقطیع شعرگونه به نام قیصر امین‌پور در فضای مجازی دست به دست می‌شود.

«آدم‌هایی هستند در زندگی‌تان؛
نمی‌گویم خوبند یا بد...
چگالی وجودشان بالاست...
افکار،
حرف زدن،
رفتار،
محبت داشتن‌شان
و هر جزئی از وجودشان امضادار است...
یادت نمی‌رود
"هستن‌های‌شان را..."
بس که حضورشان پررنگ است...»

و این مورد:

«دیرگاهی‌ست که افتاده‌ام از خویش به دور! شاید این عید به دیدار خودم هم بروم»

مصرع دوم بیت بالا شبیه یکی مصرع‌های شعر قیصر امین‌پور است که چنین است: «گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم/ دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟»

ارسال به دوستان