عصرایران؛ احسان محمدی- در سیاست و اقتصاد «آقازادهها» 3-0 از بقیه جلوتر هستند. آنها هنوز مدرک دانشگاهیشان مُهر نخورده، پست میگیرند. کاری هم گیرشان نیاید در شرکت پدر برایشان حکم «مشاور» میزنند و خدا بده برکت!
در فوتبال هم اوضاع خیلی متفاوت نیست. کافی است در سطح اول بازی کرده باشید و اسمتان مطرح باشد، همین مجوزی میشود تا 6-0 از بقیه جلو بیفتید.
وقتی نیمکت تیمی خالی میشود مدیرعاملها و حواریونشان میروند سراغ نامهای درشت و گمان میکنند سپر رسانهای حامی آنها و سنگینی اسمشان کفۀ ترازو را به نفع تیم تغییر میدهد.
این قصه فقط مختص به ما نیست، دیهگو مارادونا یکی از سه بازیکن برتر تاریخ فوتبال، با همین تصور و البته حمایت هواداران رؤیاپرداز روی نیمکت تیم ملی آرژانتین نشست اما فاجعه آفرید و الان هم جایی لابهلای چرت زدنهای ناشی از مصرف مواد مخدر و رقصیدنهای جلوی دوربین، حرفهایی در مورد فوتبال به بازیکنان تیمهای گمنام میزند و آشکارا معلوم است که بازیکنان هم خیلی این هذیانها را باور نمیکنند ولی به احترام روزگار خوش گذشتهاش سر تکان میدهند یعنی: چشم دون دیهگو!
وقتی کسی بازیکن سرشناسی نبوده باشد اما به یک مربی موفق تبدیل شود تردید نکنید راه پر سنگلاخی را طی کرده است. پر از چالههای طعنه و متلکهایی مثل اینکه «به گربه لگد نزده» و «مربی باید خودش ستاره باشد تا بتواند با بازیکنان بزرگ کار کند» و ...
خوزه مورینیو در عصر مدرن جزو چهرههای سرشناسی بود که این گزاره را به چالش کشید. البته آلکس فرگوسن، آرسن ونگر، لوئیس فنخال و آریگو ساچی را هم میتوان به لیست اضافه کرد، اما هیچکدام مثل مورینیو با آن حاضرجوابی ذاتیاش برای جوانهایی که میخواستند مربی شوند الهامبخش نشد.
مس رفسنجان اولین دیدار در لیگبرتر را با دو گل به استقلال واگذار کرد. جایی که ترکیب محمود فکری، صمد مرفای و پرویز مظلومی مقابل محمد ربیعی 39 ساله قرار گرفت. او تا همین امروز هم به افتخار بزرگی دست یافته است، اینکه مسرفسنجان را به لیگبرتر آورده و قصد دارد به ماجراجوییاش ادامه دهد.
او یکی از خورههای فوتبال که در همان نوجوانی مصدوم شد و بازی کردن را کنار گذاشت، اما از سال 1380 تصمیم گرفت با فوتبال ازدواج کند. «محمد ربیعی» از کرج تا اردبیل، از اراک تا بندرگز، از بندرعباس تا کرمان و ... خودش را به دندان کشید تا بتواند مس رفسنجان را با رکورد امتیازی فوقالعاده و تفاضل گل چشمنواز به سطح اول فوتبال ایران برساند.
امثال محمد از همان اول که این راه را شروع میکنند میدانند کسی به آنها نیمکت تعارف نمیکند. برای همین چارهای جز اثبات خودشان ندارند. اگر یک بازیکن قدیمی سرشناس وقتی روی نیمکت مینشیند از 5 بازی، 5 امتیاز میگیرد و تحسین میشود، محمد ربیعیها باید 25 امتیاز بگیرند تا بخشی از فشارها را کم کنند! امکان ندارد از 5 بازی 25 امتیاز گرفت؟ مربیهای جوان مجبورند این کار را بکنند! مجبور!
در میانۀ دهه 80 وقتی روزنامه «دنیای فوتبال» منتشر میشد برای اولین بار یک صفحه «آنالیز» در آن پا گرفت. در فضایی که مثل امروز جنجال و حاشیه لذت اصلی بود کمتر کسی حوصله خواندن آنالیز فنی بازیهای فوتبال را داشت. هواداران ترجیح میدادند «قافیه» برای شعارهای فلفلدارشان جور کنند و خیلی از بازیکنان هم اهل خواندن نبودند، اما سعید الهویی، فرزاد حبیباللهی و محمد ربیعی بیوقفه مینوشتند. سه جوان که هنوز سیساله نشده بودند اما راه را به درستی شناخته بودند. فرزاد به عنوان آنالیزور یکی از ستونهای کاخ برانکو شد و حتی او را با خودش به تیم ملی عمان برد، سعید الهویی در تراکتور و سپاهان و حالا گلگهر سیرجان کنار امیر قلعهنویی مربی شد و محمد ربیعی به یک متخصص در بالا کشیدن تیم از لیگهای پائینتر تبدیل شد و حالا آقای سرمربی است. بعید است در دنیا بتوان موارد زیادی مثل صفحه آنالیز «دنیای فوتبال» پیدا کرد. سه چهره موفق که از یک صفجه روزنامه خودشان را به سطح اول فوتبال رساندند.
همه چیز البته فقط در نوشتن خلاصه نمیشد. ربیعی هم مثل فرزاد و سعید به نسل پیشرویی تعلق دارد که فوتبال را «حرفه» میدانند نه یک سرگرمی جنبی. شبانهروز مطالعه میکنند، مربیان خارجی را زیر نظر دارند، لابهلای فیلمها و کتابهای مربیگری دنبال راههای طراحی تمرین میگردند، حواسشان به مسائل روحی بازیکنان هست و البته رابطهای توام با احترام با مدیران باشگاه و هواداران ایجاد میکنند.
محمد ربیعی شایسته تحسین است. جوانی که صعود به همراه سایپا مهر کرج از لیگ سه به دو، همراه تیم شهرداری اردبیل از لیگ دو به یک، همراه تیم بندر کنگ از لیگ دو به لیگ یک و همراه مس رفسنجان از لیگ یک به لیگ برتر را در کارنامهاش دارد بهتر از هر کسی میداند که در فوتبال پر از گلایه و شکایت و توقع ما دیده شدن جوانها چه کار سختی است و لازم است کماکان از 5 بازی 25 امتیاز بگیرد چون احتمالاً همین حالا هم کسانی در رفسنجان بیخ گوش مدیران باشگاه پچپچ میکنند که «لیگ برتر فرق دارد، باید به فکر مربی اسمی باشیم و ربیعی جوان است» و بعد سیکل باطل تعویض رگباری مربیان از راه میرسد درست مثل شاهین شهرداری بوشهر که در نتیجه برخی از همین مشاورهها و پچپچها حیف شد و مثل یک مروارید به اعماق خلیج فارس غلتید.
ربیعی احتمالاً اگر با ناسپاسیها معمول در فوتبال ایران روبرو شود، باز در اینستاگرامش یکی از آن عکسهای با لبخند درشت یا با مشت گره کرده منتشر میکند و این دو بیت شعر مورد علاقهاش را زیرش مینویسد:
دنیا همه هیچ است و اهل دنیا همه هیچ / ای هیج برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی؟ / عشق است و محبت است و باقی همه هیج!