عصر ایران؛ مهرداد خدیر- بعد از ظهر جمعه 23 آبان 1399 شبکههای مختلف تلویزیونی را مرور میکردم تا بر یکی توقف و تماشا کنم.
این کار را البته با نومیدی انجام میدادم و گمان نمیکردم در داخلیها برنامۀ دندانگیری پیدا شود چرا که در غالب برنامهها دو نفر رو به روی هم مینشینند و حرف میزنند و حرف میزنند و حرف میزنند و کاش یکی پیدا شود این مدل برنامهسازی را جز در تاک شوها و گفت و گوهای سیاسی کوتاه فعلا متوقف یا محدود کند تا ببینیم تهیه کنندگان جور دیگری هم بلدند یا نه!
خودم از بهرام بیضایی شنیدم که صنعت در این مملکت شده جوشکاری! همه جا دارند جوش میدهند. چه کارخانه خودروسازی باشد چه اسکلت ساختمان و چه دکل نفتی و روی دریا و چه دکور تئاتر. صنعت ما کلا شده جوشکاری!
حالا بر همین سیاق میتوان گفت حکایت برنامهسازی تلویزیونی ما نیز همین شده با این تفاوت که جوشکاری صنعت را نازل نمیکند و تخصص است خاصه روی دریا ولی این مدل برنامهسازی نازلکردن تلویزون است.
یک مجری به اضافۀ یک میهمان که خاطره بگوید و مجری هم مدام قربانصدقهاش برود. اگر آدم زرنگی مثل مهران مدیری باشد قسمتهای اول البته صحنه را شلوغ میکند و گروه نمایشی و برنامههای حاشیهای هم دارد و بعد به مرور همه را حذف میکند و خودش میماند و میهمان و گاهی هم خودش و خودش! اگر مثل محمدرضا علیمردانی باشد از هنر صداپیشگی خود بهره میبرد. بقیه اما جز گفت و گوهایی که در رادیو هم کسالتبار است چه رسد به تلویزیون چیز زیادی در چنته ندارند.
در این مرور ابتدا مستند «خط نورانی» شبکۀ یک توجهم را جلب کرد و دقایقی دنبال کردم و وقتی متوجه شدم در پرداختن به صنایع موشکی محدودیت امنیتی دارد و چهرۀ مصاحبهشوندگان دربارۀ شهید حسن طهرانی مقدم را هم نشان نمیداد و به ابعاد انفجار سال 90 هم نپرداخت بقیهاش را ندیدم هر چند در ترسیم شخصیت موضوع مستند خوب عمل کرده بود و با توجه به نوع فعالیت، فیلمهای باقیمانده از او قابل توجه بود خصوصا این که حال و هوای سپاهی های اوایل جنگ را داشت.
به شبکۀ چهار که رسیدم اما اسباب شگفتی بود. یک تله تئاتر تلویزیونی با بازی محمد رضا فروتن و نیکی کریمی. بازیگران و ستاره های سینما که در دهه های 70 و 80 فروش یک فیلم سینمایی را تضمین می کردند. البته تولید جدید نبود و تکراری بود. اما متنی نیست که تکراری شود.
«خُرده جنایتهای زن و شوهری» به کارگردانی فرهاد آییش و کارگردانی تلویزیونی مسعود فروتن بر اساس متنی از «اریک امانوئل اشمیت» پیشتر از تلویزیون پخش شده و قبل از آن با بازی «میکاییل شهرستانی» و «افسانه مایان» روی صحنۀ تئاتر هم رفته بود.
هر چند قابل حدس بود که برای امکان ساخت آن برای تلویزیون چقدر حرص خورده و احتمالا جاهایی را تغییر داده بودند تا ارکان خانواده متزلزل نشود اما حضور دو ستارۀ سینما در یک تله تئاتر تلویزیونی مجال نمیداد سراغ کانال های دیگر بروم.
خاصه این که همین چندی پیش بود که شایعۀ عجیبی دربارۀ محمدرضا فروتن پیچید و البته تکذیب کرد (تغییر جنسیت) و دربارۀ نیکی کریمی هم می دانیم که در سریال های تلویزیونی بازی نمیکند هر چند در سریالهای شبکۀ نمایش خانگی حضور دارد.
البته نمیخواهم دربارۀ این تئاتر تلویزیونی بنویسم و نکتۀ مشخص دیگری را در نظر دارم. هر چند دریغ است به دیالوگهای خوبی که رد و بدل میکردند اشاره نکنم. مثل این دیالوگ: «چون به من علاقه داری میخواستی مرا بکُشی؟- به تو علاقه دارم و همین مرا میکُشد!» یا این یکی: «تو از عشق، می خواهی که ثابت کند که وجود دارد. در حالی که تویی که باید ثابت کنی عشق وجود دارد.- با چی؟ - با اعتماد.»
آن نکته اما این است: اگر صدا و سیما می خواهد توجه مردم را جلب کند راه آن توجه به ستاره های محبوب در اجرا و بازی است. اگر تمام شبکه ها را از برنامه های سیاسی با یک قرائت خاص و مذهبی و ایدیولوژیک پر کنید مردم را به سمت کانال های ضد آن قرائت خاص سوق می دهید و این نقض غرض است.
فیلم داخلی را نشان نمیدهید چون موی بازیگر بیرون، یا مثل نیکی کریمی از وجاهت ظاهر برخوردار است. بیننده هم سراغ کانالی میرود که دغدغۀ این حداقلها را ندارد و عملا نقض غرض میشود و آنها کل مو را که نمی پوشانند هیچ با جاذبههای دیگر هم مشکل ندارند!
هر چند با مقایسۀ تلویزیون داخلی و ماهوارهای موافق نیستم چون دیگر تفکیک پذیر نیست و خودم به همه سرک میکشم اما کاش مدیران صدا و سیما بدانند حضور مستمر روحانیون در برنامه های مختلف تلویزیونی تبلیغ آنها نیست. ضد تبلیغ است. چون بیننده را به کانال هایی سوق می دهد که به اینان اهانت میکنند.
در دهۀ 60 ناچار بودیم انواع مصاحبهها و یکی و دو تاهای زورخانه های «ورزش و مردم» را تحمل کنیم تا یکشنبه شب و در پایان برنامه آقای شفیع خدا بیامرز چهار تا گل فوتبال اروپا را هم نشان بدهد. چون انتخاب دیگری نبود. حالا اما مخاطب به سرعت سراغ شبکه جذابتر میرود. مثل مرغی که از بام برمیخیزد: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی/ ز بامی که برخاست مشکل نشیند...
اولویت تلویزیون باید هنر باشد. اگر صدا وسیما میخواهد کار سیاسی هم انجام دهد راه آن همین است. چون مخاطب را پای برنامههای خودش مینشاند و گرنه خیال میکند پای وعظ و تبلیغ نشانده در حالی که مرغ مخاطب را پر داده و رفتهاند سراغ دیگرانی که با آرشیو صدا و سیما به تطهیر دوران گذشته مشغولاند.