انگ بیوهگی، هراس اجتماعی، تبدیل شدن به طعمه جنسی، احساس ناامنی در زندگی روزمره، استیصال و درماندگی، طرد اجتماعی، مشکلات اقتصادی و عدم حمایتهای اجتماعی تنها بخشی از تجربیات زنان مطلقه در زندگی روزمره است.
اگرچه طلاق تمام بخشهای جامعه اعم از همسران، فرزندان، خانوادهها و کل چرخه زندگی اجتماعی را درگیر میکند، اما تجربه افراد در این زمینه بسته به جنسیت آنها تفاوت دارد. تجربه زنان و مردان از طلاق با یکدیگر بسیار متفاوت است؛ مطلقه بودن برچسبی است که پس از طلاق فقط بر زنان اطلاق میشود و بار معنایی بسیار منفی با خود به همراه دارد. مطلقه بودن مانند انگی فقط بر پیشانی زنان مینشیند و به دنبال آن زنان تنگناها و مصائب بسیاری را تجربه میکنند.
ایسنا، سعی نموده در میزگردی با موضوع طلاق به عنوان یکی از اساسیترین مشکلات حوزه زنان و پدیدهای که روزبهروز در حال افزایش است، به بیان دیدگاههای تعدادی از کارشناسان و بیان راهکارها در این زمینه بپردازد. در این میزگرد حامد بخشی، جامعهشناس؛ میلاد انصارینسب، وکیل دادگستری و علی صنعتگر، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی به بیان نظرات کارشناسی خود پرداختهاند.
عدم حمایتهای اقتصادی از زنان مطلقه؛ عاملی برای افزایش آسیبهای اجتماعی
حامد بخشی، جامعهشناس و عضو هیأت علمی جهاد دانشگاهی خراسان رضوی در این میزگرد در خصوص مسائل زنان مطلقه، اظهار کرد: مسئله طلاق از دو منظر قابل بررسی است. زمانی که با رویکرد فرهنگی به مسائل و چالشهای مربوط به زنان مطلقه نگریسته میشود، عمدتا دستورالعمل و راهکار فرهنگی خاصی در این زمینه ارائه میشودکه از آن طریق میتوان در جهت فرهنگسازی و کاهش آسیبها اقدام کرد؛ راهکارهایی در زمینه جامعهپذیری صحیح، حرکت در جهت اطلاعرسانی و فرهنگسازی و آگاه ساختن افکار عمومی در زمینه مسائلی که این افراد تجربه میکنند. مجموعه عواملی همچون ساختار جنسیتی، هنجارهای روابط اجتماعی مردان با زنان و هنجارهای همسرگزینی و... را باید در بررسی وضعیت زنان مطلقه مدنظر قرار داد.
کاهش شانس ازدواج مجدد زنان مطلقه
وی ادامه داد: از یکسو احتمال ازدواج مجدد زنانی که طلاق میگیرند، به شدت پایین میآید و این با شرایط مردان خیلی متفاوت است. در مورد مردان تقریبا نمیتوان به صورت قطع گفت که در صورت طلاق گرفتن، شانس ازدواج بعدی آنها پایین میآید ولی درمورد زنانی که طلاق میگیرند به شدت شانس ازدواج آنها کم میشود. علت این موضوع را میتوان در ساختار جمعیتی حاکم در جامعه و هنجارهای جامعه یافت که بایستی در این زمینه فرهنگسازی صورت بگیرد.
بخشی، در خصوص ساختار جمعیتی و جنسیتی حاکم در جامعه گفت: جمعیت زنان آماده به ازدواج بسیار بیشتر از مردان آماده به ازدواج است و این نابرابری در عرضه و تقاضا باعث میشود، گروهی که در آن تقاضا کم و عرضه زیاد است بتوانند مانور بیشتری بدهند و این مسئله بخش هنجارهای روابط اجتماعی مردان با زنان را رقم میزند.
وی افزود: وضعیت نابسامان اقتصادی نیز به این مسئله دامن زده است. با فروریزش اقتصادی جامعه، تعداد مردانی که به لحاظ اقتصادی، تمکن مالی که یکی از ارکان ازدواج است را دارا میشوند، به شدت کم شده است و در بین پسران جوان میبینیم که تمایل به ازدواج بسیار پایین آمده و ترجیح میدهند در رابطه دوستی باقی بمانند. در این میان زنان مطلقه از دو جهت تحت فشار قرار میگیرند. آنها اگر تمایل به ازدواج مجدد داشته باشند، این احتمال را ندارند و بیشتر در معرض روابط و درخواستهایی قرار میگیرند که این در بسیاری از مواقع منتج به ازدواج نمیشود.
این جامعهشناس گفت: اساسا افرادی که با زنان طلاق گرفته در رابطه هستند این پیش فرض را دارند که قرار نیست این رابطه حتما به ازدواج بینجامد؛ زیرا هیچ کدام از مولفههای سنتی را برهم نزدند که در معذوریت باشند و مجبور شوند که حتما با این فرد ازدواج کنند، درحالی که اگر با دختران مجرد در رابطه باشند تا حدی خود را مدیون میبینند و این رابطه ممکن است منتج به ازدواج شود، ولی اگر با یک فرد طلاق گرفته در رابطه باشند، در قبال این فرد و آینده و رابطه طولانی مدتی که با این فرد برقرار کردند، احساس مسئولیت و تعهد آنچنانی نمیکنند و پس از مدتی ممکن است رابطه را رها کنند.
فشارهای یک جامعه سنتی را تحمل میکنیم در حالی که مدرن زندگی میکنیم
عضو هیأت علمی جهاد دانشگاهی خراسان رضوی عنوان کرد: ما یک پا در سنت داریم و یک پا در مدرنیته و بین این دو در رفتوآمد هستیم و این موضوع به نوعی باعث شده آسیبها و فشارهای یک جامعه سنتی را تحمل کنیم در حالی که مدرن زندگی میکنیم و همینطور آسیبهای یک جامعه مدرن را تحمل میکنیم در حالی که هنوز طنابها و ریسمانهای باورهای سنتی بر گردن ماست؛ بنابراین یک زن مطلقه در این جامعه به راحتی نمیتواند مدرن زندگی کند؛ یعنی مثلا بعد از ازدواج مستقل شود و خانه بگیرد. همچنین آن کنترلگری و فشارهای خانواده بر این افراد زیاد است؛ مثلا طبق قوانین خانه پدری محدودیتهایی برای رفتوآمد و نوع فعالیتها و... وضع شده است که بایستی رعایت کند و فرد نمیتواند مستقل زندگی کند. این از هم گسیختگی هنجارهای جامعه در حال گذار از سنتی به مدرنیته موجب شده زنانی که طلاق گرفتند و فاقد حمایت اخلاقی اجتماعی از سوی یک همسر هستند، تحت فشار زیادی قرار بگیرند.
وی افزود: فیلم «رگ خواب» به خوبی دشواریهای یک زن مطلقه را نشان میدهد که چطور در یک رابطه نفر دوم میشود و همواره به عنوان یک نفر دوم باقی میماند و اینکه یک زن در هنگام طلاق که درصدد است روی پای خویش بایستد با چه مسائلی روبه رو میشود. بحث علامت دار شدن و لیبل خوردن یک زن طلاق گرفته هم وجود دارد که به محض تجربه طلاق، نگاهها نسبت به او تغییر مییابد و دیگران همان ابتدا که متوجه طلاق او میشوند نگرش و رفتارشان نسبت به این زن تغییر مییابد و از همان ابتدا به این شخص به منزله یک طعمه و یک رابطه نگاه میکنند. زنان زیادی هستند که چندین سال بعد از جدایی نیز طلاق خود را پنهان میکنند تا از نگاههای منفی و مخرب و پیشنهادهای مکرر برای برقراری روابط در امان بمانند.
بخشی با بیان اینکه رویکرد دیگری که میتوان در بررسی چالشهای پیش روی زنان مطلقه به کار گرفت، در نظر گرفتن ساختارهای اقتصادی، شرایط مادی و معیشتی آنها است، گفت: حتی زمانی که ممکن است برخی از زنان تجرد را انتخاب کنند و تصمیم بگیرند چندین سال مجرد بمانند، این افراد در معرض انواع و اقسام پیشنهادهای مکرر حتی از سوی افراد متاهل یا افراد میانسال برای روابط پنهانی یا ازدواج موقت قرار خواهند گرفت؛ زیرا این افراد میتوانند به دلیل تمکن مالی که دارند، خدمات مالی را به آن زن ارائه دهند. از طرفی زنان مطلقه نیز به دلیل ناتوانیهای مالی و مشکلات اقتصادی متعدد خود از این جهت آسیب پذیرند؛ بنابراین میتوان گفت فقدان حمایتهای اقتصادی از زنان مطلقه، آسیبهای اجتماعی را برای زنان به وجود میآورد و شرایط را برای افراد سوءاستفادهگر مهیا میسازد.
بیمه طلاق باید ایجاد شود
وی افزود:. پیشنهاد بنده در این زمینه بیمه طلاق است، ما برای شکستن دست، شکستن چراغ ماشین و... بیمه داریم پس قطعا میتوانیم برای شکستن پیمان زناشویی نیز بیمه تعیین کنیم که زن یا مرد بعد از طلاق حمایت مالی داشته باشند.
بخشی بیان کرد: جامعه ما بایستی آسیبپذیری زنان مطلقه را کم بکند تا این زنان در جامعه بتوانند زیست مسالمتآمیزی داشته باشند .
پیچوخمهای قانونی وضعیت زنان مطلقه
میلاد انصارینسب، کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم شناسی و وکیل دادگستری در زمینه چالشهای حقوقی پیشروی زنان مطلقه، اظهار کرد: آنچه که بنده به تجربه در کار وکالت و در ارتباط زیاد با خانمهای در آستانه طلاق دیدم، بیانگر این است که حوزه مشکلات این افراد درهم تنیده است و آسیبهای روانی و مشکلات اقتصادی و حقوقی مسائل بسیاری را برای این آنها به وجود آورده است. از آنجایی که در جامعه ما تامین مخارج زندگی به عهده مردان است و خانمها در ازدواج از ناحیه همسر حمایت مالی میشوند و استقلال اقتصادی ندارند، حالا بعد از طلاق وارد دنیایی میشوند که بایستی خود نیازهایشان را تامین کنند و اگر حضانت فرزندان را به عهده داشته باشند که دیگر مشکلات عدیدهای متوجه آنها خواهد شد؛ مثلا خانمی که با پیشنهادهایی از سوی افراد میانسال یا متاهل مواجه میشود ممکن است به دلیل عدم حمایت اقتصادی و مشکلات مالی، برخلاف تمایل خود به این افراد پاسخ مثبت بدهد.
وی با بیان اینکه زنان بعد از طلاق با مشکلات حقوقی بسیاری روبهرو میشوند، بیان کرد: خانمها به هنگام ازدواج یکسری حقوق مالی نظیر مهریه، نفقه، اجرت المثل و... دارند که در قانون برای آنها پیشبینی شده است. اکثر این افراد در زمان طلاق یا بایستی از این حقوق مالی بگذرند تا بتوانند رضایت همسر را برای طلاق به دست بیاورند یا اگر وکالت در طلاق داشته باشند و یا بتوانند دلیلی پیدا کنند تا بدون جلب رضایت همسر طلاق بگیرند، بعد از طلاق بایستی به منظور تامین امنیت و پشتوانه اقتصادی به دنبال حقوق مالی خود باشند، اما اکنون در قوانین ما امکان دستیابی به این حقوق مالی برای بانوان بسیار دشوار است و مشکلات بسیاری در بحث وصول مهریه داریم که درحال حاضر شدیدتر نیز شده است. تقریبا یکی دوسال است که برای مهریه حکم جلبی صادر نمیشود، اگرهم صادر شود در شرایط خاص و بسیار محدود است. البته این موضوع به معنی تائید حکم جلب و حمایت از این رفتار نیست ولیکن درحال حاضر یک اهرم فشار برای وصول مهریه از بین رفته است.
زنان مطلقه تنها پشتوانه اقتصادی خود را به علت مشکلات حقوقی از دست میدهند
انصارینسب گفت: حکمهای اعسار درحال حاضر به سمت سالی یک سکه رفته است و همین چند وقت پیش حکمی برای موکل بنده صادر شد که مرد به سالی یک سکه محکوم شده بود که در این وضعیت اقتصادی واقعا نمیتواند راهگشا باشد. درمورد اجرت المثل، نفقه، معوقه هم وضعیت به همین شکل است. الان آقایان نیز وضعیت اقتصادی خوبی ندارند؛ بنابراین در بسیاری موارد خانم از این مسائل میگذرد یا اینکه به سمت اقساطی شدن میرود که دردی از او دوا نمیکند، حتی مطالبه این موارد نیز از لحاظ زمانی و هزینه مسیر سخت و پردردسر است؛ مثلا اگر یک نفر بخواهد پرونده مطالبه مهریه خود را به اجرا بگذارد بایستی به اداره ثبت برود و با صفها و نوبتهای طولانی مواجه شود و زمان بسیار زیادی طی کند که تازه آیا نتیجهبخش باشد یا خیر و اگر بخواهد در دادگستری اقدام کند بایستی هزینه بسیار زیادی را تقبل کند؛ به همین خاطر بسیاری از خانمها از این مسئله میگذرند و تنها پشتوانه اقتصادی خود را به علت مشکلات حقوقی از دست میدهند و حمایت درستی از این افراد به عمل نمیآید.
بیمه زنان بیوه و بیسرپرست در قانون اساسی آمده است
وی افزود: حمایتهای قانونی از زنان بایستی بعد از طلاق اتفاق بیفتد ولیکن غالبا صورت نمیگیرد. اصل ۲۱ و ۲۹ قانون اساسی به زنان بیوه و بیسرپرست پرداخته شده و صراحتا از حمایت قانونگذار برای بیمه این افراد صحبت شده و در ادامه از کارافتادگی، بازنشستگی و... از وظایف حاکمیت شمرده شده است. حتی در دهه ۸۰ صحبت از لایحه قانونی برای این کار شد و برخی از بیمهها به سمت در نظر گرفتن بیمه برای زنان مطلقه و بیوه حرکت کردند اما این حرکت در عمل عقیم ماند.
بیمه زنان بیسرپرست، سالخورده و بیوه از وظایف دولت است
این وکیل دادگستری اظهار کرد: در اصل ۲۱ بند ۴ از وظایف دولت ایجاد بیمه خاص بیوهگان، زنان سالخورده و بیسرپرست قید شده و در اصل ۲۹ برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، بیسرپرستی، ازکارافتادگی حوادث و سوانح و .. به صورت بیمه حقی است همگانی و دولت موظف است از محل درآمدهای عمومی این را برای تمام افراد تامین کند. این دو اصل در قانون وجود دارد ولیکن در عمل چیزی را شاهد نیستیم؛ بنابراین یکی از وظایف دولت که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران قید شده، حمایت بیمهای و خدماتی از زنان بیسرپرست و زنان بیوه است که قطعا در زمان تصویب این قانون به مشکلات عدیدهای که برای خانمهای بیسرپرست و مطلقه پیش میآید، واقف بودند.
مادرانی که حضانت فرزند را دارند، برای ازدواج فرزند، خروج از کشور، افتتاح حساب بانکی و...هیچ حقی ندارند
انصاری نسب در خصوص مشکلات و مسائل زنان سرپرست خانوار که حضانت فرزندان را نیز عهدهدار میشوند، اظهار کرد: حضانت و ولایت دو مفهوم جداگانه هستند. حضانت به معنای سرپرستی است؛ یعنی شخصی سرپرستی و نگهداری فرزند را به عهده دارد و ولایت یک سری از حقوقی را شامل میشود که بر عهده پدر و جد پدری است. از جمله اختیارات در بحث ولایت لزوم اذن پدر برای خروج فرزندان دختر از کشور و یا ازدواج است، البته که مسائل ریزتری نیز وجود دارد، اما مابقی رفتارها بحثهای سلیقهای است. برای افتتاح حساب و یا ایجاد بیمه خاص برای فرزند نیاز به اذن پدر است یا برخی از مدارس برای تحویل کارنامه میگویند پدر یا پدربزرگ فرزند باید بیایند؛ به عبارتی حضانت با مادر است اما آنها برای ازدواج فرزند، خروج از کشور، افتتاح حساب بانکی و...هیچ حقی ندارد.
باید قانوننویسی بهگونهای انجام شود که برخوردهای سلیقهای در زمینه اختیارات حضانت مادران را حذف کند
وی خاطرنشان کرد: وقتی حضانت میدهیم حمایتهای قانونی نیز بایستی وجود داشته باشد تا خانم مجبور نباشد برای هر موضوعی به سراغ همسر سابق برود و به مشکل بخورد. درحال حاضر به جایی رسیده که به خانمهایی که به دنبال گرفتن حضانت فرزندان هستند، پیشنهاد میکنیم تا آب خوردن فرزندان را در وکالتنامه قید کند. بایستی این بحثهای سلیقهای حذف بشود و طوری قانوننویسی کنیم که اجازه برخوردهای سلیقهای را بگیریم. زیرا خیلی از این مسائل برخورد سلیقهای است. در هیچ کدام از مفاد قانونی نوشته نشده که اخذ کارنامه از اختیارات ولی است، در حالی که بسیاری از مدارس این کار را انجام میدهند که کارنامه را فقط به پدر تحویل میدهند یا برای افتتاح حساب در بانک برای فرزند به هیچ وجه در قانون ذکر نشده که بایستی پدر افتتاح حساب انجام بدهد، درمورد برداشت حساب اختلاف نظر وجود دارد ولی در زمینه افتتاح حساب سلیقهای رفتار میشود. بایستی قانوننویسی و حمایت قانونی در قالب یک قانون واحد که تعیین تکلیف کند را به گونهای انجام بدهیم تا این برخوردهای سلیقهای حذف شوند. در مصاحبهای خانم ابتکار سال ۹۸ درمورد ریشههای فقهی بحث حضانت و ولایت گفتند ما در حوزه اجرا با مشکلات بسیاری روبهرو بودهایم لذا درصدد تهیه لایحهای به همین منظور هستیم.
میزان نفقه فرزندان متناسب با وضعیت فعلی اقتصادی نیست
وی با بیان اینکه مبلغی که دادگاهها برای نفقه فرزندان تعیین میکنند متناسب با وضعیت فعلی اقتصادی نیست، گفت: نفقههایی که عموما زیر یک میلیون و گاهی زیر ۵۰۰ هزارتومان است با توجه به وضعیت اقتصادی فعلی باعث تحمیل هزینهها و فشار اقتصادی بسیاری بر مادران میشود.
با ازدواج مجدد زن مطلقه، حضانت فرزند سلب میشود
انصاری نسب گفت: زمانیکه زنان طلاق میگیرند و حضانت فرزندان را عهدهدار میشوند، غالبا به سمت ازدواج مجدد نمیروند زیرا یکسری موانع حقوقی برای این افراد وجود دارد که کار را سختتر میکند، ما با ماده ۱۳۷۰قانون مدنی مواجهیم که صراحتا قید میشود که اگر خانمی ازدواج مجدد کند، حضانت از او سلب میشود و مرد میتواند به حضانت برگردد. البته قانون حمایت از خانواده کمی این مسئله را تعدیل کرده و اصل را بر مصالح فرزند گذاشته و تشخیص قاضی را در این موارد لحاظ کرده و ارجحیت داده، بدین صورت که اگر قاضی تشخیص دهد مصالح فرزند ایجاب میکند ممکن است حضانت با مادر بماند اما برخی معتقدند این درمورد زنان که دوباره ازدواج میکنند صدق نمیکند.
وی افزود: فرض کنیم همسر سابقی که مشکلات اقتصادی، اعتیاد یا مشکلات اخلاقی و.. داشته و خانم توانسته طلاق و حضانت را از او بگیرد، حال خانم تصمیم بگیرد با فرد موجهی نیز ازدواج کند، اگر بخواهیم این قانون را مدنظر قرار بدهیم بایستی سلب حضانت شود و فرزند دوباره به پدری برگردد که شاید صلاحیت سرپرستی را نداشته باشد و قطعا این مسئله خانمها را از ازدواج مجدد میترساند و مانع از آن میشود.
کاهش آمار طلاق با سخت کردن رویه طلاق
وی اظهار کرد: نگرشی که در بین برخی از مسئولین وجود دارد این است که رویه طلاق را سختتر کنند تا از این طریق بتوانند آمار طلاق را کاهش بدهند این رویه پیامدهای اجتماعی و اخلاقی و حقوقی زیادی دارد. اینکه بخواهیم روند طلاق را سخت و مشکل کنیم مثلا طلاق توافقی که قبلا در یک هفته انجام میشد را اکنون پنج ماه طول بدهیم تا از این طریق آمار طلاق را پایین بیاوریم از دید تجربی بنده این راهکار مناسبی نیست. برای کاهش نرخ طلاق بایستی راهکارهای مناسب دیگری را جایگزین بکنیم؛ مثلا مشاورههای ازدواج اجباری بشود. همانطور که زوجین را مکلف میکنیم به هنگام ازدواج برای آزمایش خون و یک جلسه مشاوره کوتاه بروند این را تعمیم بدهیم به جلسات مفصلتری و مسیرهای زندگی را هموارتر بکنیم و بحثهای اقتصادی و اخلاقی را چارهاندیشی کنیم.
طلاق عاطفی آسیبزاتر از طلاق قانونی است
این کارشناس ارشد حقوق جزا وجرم شناسی اظهار کرد: سختتر کردن رویه طلاق ممکن است به طلاق عاطفی منجر شود؛ زیرا بحث طلاق عاطفی هم یکی از انواع طلاق است. مشکلات زنان در طلاق عاطفی به مراتب بیشتر است. طلاق عاطفی منجر به ناهنجاریهای اخلاقی بسیاری میشود؛ مثلا خانمی که یکسری نیازهای عاطفی و جنسی دارد، در طلاق عاطفی بایستی قید آنها را بزند و یا برای برآوردن نیازهای خود در مسیر اشتباهی قدم بگذارد.
وی افزود: برای زنان بدسرپرست شرایط بسیار سخت است، یعنی خانمهایی که هنوز نتوانستند از قید زوجیت رها شوند و همسرانی دارند که آنها را ترک کردند و یا سرپرستهای مناسبی نیستند، این خانمها هم مشکلات اقتصادی را به دوش میکشند و هم از مزایای طلاق بهرهمند نیستند. درست است که طلاق معایب زیادی دارد ولیکن گاهی اتفاق مثبتی است.
انصاری نسب در زمینه توانمندسازی زنان از منظر حقوقی گفت: در بحث اقتصادی زنان بایستی به قانون برگردیم. زمانی که قانون اساسی این مسئله را پیشگیری کرده پس بایستی آن موارد اجرایی شود؛ زیرا مهمترین مسئله از منظر زنان مطلقه حمایتهای اقتصادی بعد از طلاق است. این زنان یا بایستی به دامن خانواده برگردند که در آنجا نیز آسیبهای بسیاری متوجه آنان است از جمله عدم استقلال مالی و محدودیتهایی که برای این افراد وضع میشود و یا اینکه به سمت استقلال بروند که آنجا نیز با مشکلات مالی بسیاری روبهرو خواهند شد.
حمایتهای قانونی و قضایی گامی در جهت توانمندسازی زنان مطلقه
وی افزود: بنابراین حمایتهای قانونی در حوزه اقتصاد بسیار تاثیرگذار بوده و یکی از راهکارهای اصلی است. مورد بعدی حمایتهای قانونی و قضایی در حوزه اختیارات و حقوق این خانمها است؛ یعنی باید یکسری حقوق مالی برای خانمها را حذف کنیم و در قبال آن یکسری امتیازات دیگر به او بدهیم. در حال حاضر طرح اصلاح قانون محکومیتهای مالی و مهریه در مجلس در حال انجام است. در این طرح یک نگاه بینابینی وجود دارد، بدین صورت که محدودیت سکه برای بحث اعسار و تمکن مالی مرد برداشته شده؛ یعنی آنچه که ۱۱۰ سکه بود و گفته میشد مرد تا ۱۱۰ سکه تمکن دارد و نسبت به مازاد آن اصل برعدم تمکن است، در این طرح این را حذف کردند و گفته شده کلا برای هر تعداد سکه اصل بر عدم تمکن مرد است و مرد میتواند دادخواست اعسار بدهد و آن را تقسیط کند ولی در مقابل این امتیاز را به خانم داده بدین صورت مردی که توانایی مالی پرداخت مهریه را ندارد همسر او میتواند با استناد به شرط عسروحرج درخواست طلاق بکند.
پیامدهای روانی طلاق
علی صنعتگر، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی و مدرس دانشگاه در این میزگرد با بیان اینکه بخش بسیار زیادی از تبعات و پیامدهای طلاق در حوزه روانی است، اظهار کرد: به دنبال افزایش نرخ طلاق درچندسال گذشته طی جلسات متعددی که با قوه قضاییه در این زمینه برگزار کردیم، پیشنهاد دادیم مشاوره طلاق اجباری شود و این اتفاق برای اولین بار در ایران در شهر مشهد رقم خورد، بدین صورت که هرکس طلاق میگرفت بایستی ۵ جلسه مشاوره را میگذراند.
وی افزود: بنده تاکنون حداقل درگیر۲۷۰۰پرونده طلاق بودهام و ماحصل تجربهام را از تعامل با این افراد بیان میکنم. سوال اساسی این است که اساسا چرا طلاق اتفاق میافتد؟ در تمام این افراد یک مسئله مشترک بود؛ اینکه افراد مشاوره ازدواج نرفته بودند و تکجلسههای مشاورهای که ممکن است برخی از آنها رفته باشند کمککننده نبود. آدمها برای رانندگی، آشپزی، خیاطی و...دورههای مهارتآموزی را میگذرانند ولی برای پشت فرمان زندگی نشستن و تشکیل زندگی هیچ آموزشی نمیبینند؛ بنابراین اگر به دنبال کاهش طلاق هستیم بایستی افراد آموزشهای لازم را در زمینه مهارتهای زندگی زناشویی بیاموزند.
این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی گفت: وقتی از منظر روانکاوی به طلاق مینگریم، همواره ازدواج به این صورت شروع میشود که ما عاشق انسانی میشویم که این انسان برای ما تداعیکننده یک نفر در دوران کودکی ماست که ما همواره او را دوست داشتیم و لذا این فرد نیز ما را جذب میکند و زمانی که میخواهیم طلاق بگیریم، همسر تداعیکننده یک فرد منفور در دوره کودکی ماست؛ پس اینجا ازدواج و طلاق بین دو انسان انجام نمیشود بلکه تمام این مسائل ریشه در دوران کودکی دارد و ما شاهد هستیم مسائلی که زوجین به عنوان علت ازدواج ابراز میکنند، در آینده تبدیل به مشکل شده و به دعوا و طلاق میانجامد؛ بهطور مثال از یک فرد علت ازدواجش را جویا میشویم و میگوید همسرم خیلی مدیریت اقتصادی خوبی دارد و زمانی که همین فرد برای طلاق مراجعه میکند، علت طلاقش را خسیس بودن همسرش ذکر میکند و یا فردی که در زمینه علت ازدواجش میگوید همسرم فردی معاشرتی است، زمان طلاق میگوید همسرم دلقک است وسنگین رفتار نمیکند و... ؛ بنابراین مشاهده میکنیم تمام مسائلی که در هنگام ازدواج جذابیت داشته در زمان طلاق همان عوامل نقطه ضعف به شمار میآیند؛ بنابراین طلاق به این صورت است که کمکم همسر شبیه کسی میشود که ما در دوران کودکی از آن فرد متنفربودهایم و ویژگی و رفتارهای همسر تداعیکننده همان فرد در دوران کودکی ماست، در نتیجه از او جدا میشویم.
صنعتگر درخصوص تجربه احساسات پیچیده بعد از طلاق گفت: دامنه حالات روانی افراد از احساس خشم و پرخاشگری تا تنفر، احساس گناه، افسردگی و .. متغیر است. اولین توصیه این است که باید به خودتان اجازه بدهید که این احساسات را تجربه کنید. اگر طلاق گرفتهاید باید غم را تجربه کنید و اطرافیان افراد بایستی فرصت ابراز و تجربه کردن را به آنها بدهند. کسی که جدا میشود بایستی در ابتدا گریه کردن را تجربه کند زیرا دارد رابطه ای را از دست میدهد.
وی در خصوص اینکه چرا افراد ممکن است سالهای طولانی در یک رابطه ناسالم و آسیب رسان باقی بمانند، گفت: ماندن در یک رابطه آسیبزا به هرحال سود و منفعتی برای افراد دارد. انسانها بسیار موجودات استراتژیکی هستند و همواره به دنبال منفعت در یک رابطهاند. آدمی که با یک معتاد یا فردی که به او خیانت کرده، زندگی میکند، به این دلیل است که این رابطه برای او منفعت دارد؛ به طور مثال یکی از مراجعین من اعتیاد شوهر را به عنوان علت طلاق مطرح میکرد و در جریان روانکاوی دریافتیم که این دومین طلاق فرد است و طلاق قبلی او نیز به دلیل اعتیاد همسر بوده، حال سوال اساسی این است که چرا این تجربه برای او تکرار شده است . درجلسات بعدی متوجه شدیم که پدر این خانم معتاد بوده و زمانی که این خانم کودک بوده شاهد این مسئله بوده که پدر از همسایهها پول قرض میگرفته و در کل رفتاری داشته که باعث آبروریزی بوده است؛ بنابراین یک زخم عمیق در این دختر از اعتیاد پدر شکل گرفته و این فرد برای ترمیم این زخم، ناخوداگاه عاشق افراد معتاد میشود و تلاش میکند افراد معتاد را ترک داده و مداوا و درمان کند تا تخیلات و تمایلات خود از یک مرد سالم و پدر کامل را بتواند تجربه کند، به همین دلیل وارد رابطه با یک فرد معتاد میشود و برای بهبودی او تلاش میکند، اما نمیتواند او را ترک دهد؛ درنتیجه از آن رابطه بیرون میآید و دوباره وارد یک رابطه دیگر با افراد معتاد میشود و در نهایت این مسئله مجدد تکرار میشود؛ بنابراین این فرد به منظور ترمیم زخمهای دوران کودکی خود در یک دور باطل افتاده تا بلکه بتواند در کنار این آدمها وجود یک پدر سالم و شاداب را تجربه کند؛ به عبارتی این فرد از بودن با افراد معتاد یک منفعت کاذب نصیبش میشود.
صنعتگر افزود: در بیشتر مواقع زمانی که زنان در یک رابطه آسیبرسان باقی میمانند دراصل این رابطه فرصت تسویه حساب با والدین در دوران کودکی را به آنها میدهد. بیشتر تصمیمگیریهای ما به صورت روزانه توسط بخش ناخوداگاه ذهن انجام میشود که هیچ اطلاعی از آن نداریم.
رد پای دوران کودکی در طلاق
وی ادامه داد: طلاق بسیار پدیده پیچیدهای است و بررسی آن بدون درنظر گرفتن ردپای کودکی بسیار بی انصافی است؛ بنابراین تمام پدیدهها نظیر ضرب و شتم، خیانت و ... ریشه در دوران کودکی دارد؛ مثلا با مراجعی برخورد میکنیم که در دوران کودکی شاهد ضرب وشتم مادرش توسط پدر بوده است و این دختر که فرزند کوچکی بوده فقط نظارهگر درد و رنج مادر بوده و بعد ازازدواج این دختر تعمدا شرایطی را به وجود میآورد و همسرش را به سمت خشونت هدایت میکند که او را بزند و هربار این اتفاق میافتد او با قربانی بودن مادر در دوران کودکی همانندسازی میکند گویی که کتک خوردن او از رنجهای مادر کم میکند.
صنعتگر در خصوص سپردن حضانت کودکان به مادران گفت: خوشبختانه در این خصوص اتفاقات مثبتی در حال رخ دادن است و تعیین حضانت از سوی قاضی پرونده به مشاورین خانواده سپرده میشود و برای تعیین اینکه حضانت فرزند با کدام یکی از والدین باشد از طریق مددکار اجتماعی، روانشناس کودک و روانشناس زوج درمانگر و روانشناس فردی تصمیمگیری میکنند.
زنان بعد از طلاق به منظور بازسازی روحی روانی باید روی فرصتها متمرکز شوند
وی خاطرنشان کرد: طلاق ماهیت دو وجهی دارد؛ یعنی هم تهدید در درون آن است و هم فرصت. زنان بعد از طلاق به منظور بازسازی روحی روانی خود بایستی بر روی فرصتها متمرکز بشوند. فرصت طلاق رهایی از یک تنش و جنگ چند ساله است، رهایی از یک درد طولانی مدت.طلاق فرصت اینکه فرزندان الگوی رفتاری اشتباهی را تقلید کنند از آنها میگیرد.
وی افزود: رابطه تخریب شده فرصت است؛ زیرا زمانی که فرزند خیانت، ضرب وشتم، خشم و اعتیاد را میبیند بیشتر آسیب میبیند؛ بنابراین طلاق فرصت اینکه بچهها الگو رفتاری اشتباهی را تقلید کنند از آنها میگیرد. ما اعتقاد داریم که کودکان آنچه ما هستیم را تقلید میکنند نه آنچه که ما میگوییم؛ بنابراین زمانی که در یک ازدواج ناسالم کودک متوجه خشونت و بیتفاوتی و خیانت و... میشود، طلاق فرصت خوبی است که این مدل تجربه کردن را از آنها بگیریم تا آنها آسیب کمتری ببینند.
زنان پس از جدایی، ۶ ماه تا یک سال رابطه جدیدی را تجربه نکند
وی خاطرنشان کرد: توصیه ما به زنان مطلقه این است که به طلاق به عنوان فرصت نگاه کنند و به دنبال رشد فردی خود باشند و بدانند که اگر ازدواج قبلی به شکست خورد، آنها مجددا میتوانند فرد مناسبی را در آینده پیدا کنند که همراه و همدم خوبی باشد، البته در روانشناسی توصیه ما این است خانمی که جدا میشود ۶ ماه تا یک سال رابطه جدیدی را تجربه نکند و فقط به ترمیم زخمها و به بازسازی و قدرتمندی خود فکر کند.
صنعتگر با بیان اینکه تحقیقات نشان میدهد اقتصاد تنها ۱۰درصد در شرایط روحی افراد تاثیرگذار است، بیان کرد: همه مشکلات مردم اقتصادی نیست. ما مراجعینی داریم که درآمدهای میلیاردی دارند اما حالشان خوب نیست.۹۰ درصد حال خوب انسانها به انتخابهای آنان برمیگردد زیرا حال خوب یک انتخاب است.
مشاوره ازدواج اجباری شود/ طلاق ماحصل ازدواج اشتباه است
این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی گفت: مهارتهای زندگی وروشهای ارتقاء سلامت یک نسخه کلی نیست و باتوجه به افراد مختلف و به تناسب شرایط و وضعیت روحی افراد متفاوت است. پیشنهاد اساسی در راستای کاهش آمار طلاق این است که مشاوره ازدواج را اجباری کنید زیرا طلاق ماحصل ازدواج اشتباه است؛ بنابراین مشاوره پیش از ازدواج نقش بزرگی در پیشگیری دارد. ما بایستی کلاه ایمنی یا کمربند ایمنی را در ابتدا با اجبار و قوانین جا بیندازیم، برای اپیدمی کردن فرهنگ مراجعه به مشاوره پیش از ازدواج اجباری شدن آن سهم مهمی در پیشگیری از طلاق دارد.