عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سال 1399 خورشیدی را ایرانیان نیز مانند دیگر مردمان در شرق و غرب جهان با یک «پاندمی» یا بیماری همهگیر و کُشنده ناشی از شیوع ویروس کووید -19 آغاز کردند، از خانوادۀ کرونا.
یک تجربۀ کاملا متفاوت تا به جای سفر و گشت و گذار و دید و بازدید در خانه بنشینند و مدام سطوح را ضد عفونی کنند. تصور اولیه این بود که ویروس از طریق سطوح، انتقال مییابد و آن قدر که ضد عفونی را جدی گرفتند ماسک هنوز در مرتبۀ نخست اهمیت قرار نداشت حال آن که اکنون و بعد از یک سال روشن شده است که این ویروس بیشتر از طریق هوا منتقل میشود تا سطوح.
داستان از اینجا شروع شد که دکتر «لی ون لی یانگ» چشم پزشک اهل «ووهان» چین در یک شبکۀ اجتماعی بومی شده این کشور نوشت: در بیمارستان شاهد ورود بی رویۀ بیمارانی با علایم «سارس» است. از او خواستند حرف خود را پس بگیرد اما توضیحات او چنان نبود که باب میل مقامات امنیتی چین باشد. بازداشت هم افاقه نکرد و ویروس نه تنها در ووهان که در سراسر جهان و از جمله ایران در حالش شیوع بود و از پزشک 34 ساله هم تا مدتی خبری نبود تا چند ماه بعد خود او هم مبتلا شد و جان باخت.
در ایران اما بیش از آن که بحث بر سر منشأ ویروس باشد شگفتزدگی و غافلگیری و شایعه موج میزد و نیروهای سنتی هم تعطیل اماکن مذهبی و زیارتی را تاب نمیآوردند.
هر چند غالب مردم تعطیلات نوروز را در خانه نشستند اما از نیمۀ دوم فروردین این وضع قابل دوام نبود و دولت سیاست «هم جان ، هم نان» را در پیش گرفت و اعلام شد امکان قرنطینۀ کامل و منع رفت و آمد نیست چون شناختی دربارۀ ویروس کووید 19 و این که تا چه زمانی درگیر آن خواهیم بود، وجود ندارد و همه هم کارمند دولت یا صاحب اندوخته نیستند تا حقوق ماهانه به حساب آنها واریز شود یا از موجودی بانک برداشت کنند و جمعیت کثیری باید صبح از خانه بیرون بروند تا شامگاه نانی بر سر سفره بیاورند.
اعلام اختصاص 50 هزار میلیارد تومان به صاحبان کسب و کارها و پرداخت 17 هزار میلیارد تومان وام به سرپرستان خانوار و دریافت در قالب اقساط و از محل یارانه نقدی ماهانه از جمله تصمیماتی بود که در فروردین ماه اتخاذ شد و هر چند دومی تحقق یافت اما مشخص نیست که اولی تا چه حد محقق شد و آیا صاحبان کسب و کار 50 هزار میلیارد تومان را دریافت کردند یا نه.
مهم ترین خبر در فروردین آمار مرگ و میر کرونا بود که روزانه تا 100 نفر اعلام میشد و تا پایان ماه اول سال و با احتساب قربانیان اسفند شمار مجموع قربانیان به 4 هزار و 500 نفر رسید.
با این حال رسانههای ماهواره ای فارسی زبان در آمار رسمی قربانیان در ایران تشکیک میکردند و آمار واقعی را بیش از آن میدانستند.
پس از آن بود که صدا وسیما در بخش های خبری، نخست آمار تلفات در آمریکا و چند کشور اروپایی را اعلام می کرد و بعد سراغ کیانوش جهان پور سخن گوی وزارت بهداشت می رفت. سخن گویی که پس از اظهار نظری دربارۀ منشأ چینی ویروس و اعتراض سفیر کشور دوست، جای خود را به دکتر سیما لاری داد وبه بخش دیگری منتقل شد.
شمار قربانیان در ایران تا پایان فروردین کمتر از5 هزار نفر بود در حالی که در آمریکا از 44 هزار گذشت و با توجه به این که جمعیت آمریکا بیش از سه برابر جمعیت ایران است توجیهی برای پنهانکاری رسمی باقی نمیماند.
در این میان محسن هاشمی رییس شورای شهر تهران به استناد آمار سازمان بهشت زهرا و در قیاس با متوفیان فروردین سال قبل در همان بازۀ زمانی و دکتر مصطفی معین رییس شورای عالی نظام پزشکی هم اعلام کردند آمار قربانیان کرونا بیش از آمار رسمی است ولی این دو نمی خواستند وزارت بهداشت را به مخفی کاری یا دروغ گویی متهم کنند بلکه داستان از این قرار بود که آمار اعلامی تنها شامل کسانی می شد که از آنها تست کرونا گرفته و درگذشته بودند و طبعا کسانی را در بر نمی گرفت که به سبب بیماری های تنفسی و بدون تست کرونا بستری شده و از دست رفته بودند.
کرونا هیچ مجالی برای عرصه های دیگر باقی نگذاشته بود و انگار نه انگار که مجلس تازهای در غیاب اکثریت شهروندان واجد شرایط رأی دادن شکل گرفته بود چرا که همه جا تنها صحبت از کرونا بود و این که تا چه زمانی ادامه می یابد و چه باید کرد و چه می توان کرد و این غافل گیری و سر در گمی البته تنها مربوط به ایران نبود.
بر سر این که چگونه باید با آن مقابله کرد و به قرنطینه و منع کامل روی آورد یا بر اساس سیاست «ایمنی گلهای» موج سرکش آن پس از تلفات اولیه فروکش میکند اختلاف نظر جدی وجود داشت هر چند که مرور زمان روشن کرد روش خانم مرکل در آلمان نتیجه بخشتر بود تا بوریس جانسون در بریتانیا که سیاست ایمنی گله ای در پیش گرفت و تا خود مبتلا نشد ندانست که نباید دست کم گرفت و به قضا و قدر سپرد.
اگر بخواهیم در مرور اخبار فروردین 1399 بر یک خبر خاص درنگ کنیم که پس از یک سال هنوز جای تأمل دارد صفر و حتی منفی شدن قیمت نفت است که شگفت آور مینمود تا جایی که نشریه ای در نخستین شماره پس از امکان انتشار در فضای کرونا این تیتر را در صفحۀ نخست خود نشاند: گل بود به سبزه نیز آراسته شد!
منظور این بود که تبعات منفی اقتضادی کرونا کم بود کاهش ارزش قیمت نفت هم افزوده شد.
روزنامۀ کیهان اما سرخوشانه تیتر زد: « میخواستند صادرات نفت اییران صفر شود، قیمت نفت آمریکا زیر صفر رفت!»
داستان اما از این قرار بود که در بورس کالا نفت را برای سه ماه دیگر پیش فروش میکنند و تا آن زمان خریدار میتواند نفتی را که خریده و سررسید آن هم سه ماه دیگر است در بورس بفروشد اما چنانچه تا سررسید نفروخته باشد هنگام سررسید باید کالایی را که خریده تحویل بگیرد. اتفاقی که افتاد اما این بود که به خاطر شیوع کرونا تقاضا و مصرف نفت به شدت کاهش پیدا کرده و به همین خاطر انبارها همچنان پُر بود و در نتیجه کسی که نفت را با پیش فرض مصرف عادی قبلی و مثلا با سررسید 31 فروردین 99 خریده بود ناچار بود به هر قیمت بفروشد چون نه انبار جا داشت و نه می خواست متحمل هزینۀ انبارداری شود.
نکتۀ جالب دربارۀ پروپاگاندای تبلیغاتی کیهان اما این بود که معیار جهانی نفت، قیمت نفت آمریکا نیست و قیمت نفت ایران هم متأثر از برنت و اوپک است و نزدیک به قیمت اوپک و مشکل ایران در مرتبۀ نخست تحریم و کاهش فاحش تولید بود و در وهلۀ بعد نفت 20 دلاری که در مقطعی در آمریکا به عنوان نفت صفر خود را نشان داد.
از معدود خبرهای سیاسی فروردین ماه می توان به اظهارات سخنگوی شورای نگهبان دربارۀ دلایل رد صلاحیت قریب یک سوم نمایندگان مجلس دهم اشاره کرد که به گفته آقای کدخدایی بیشتر مالی و اخلاقی بوده تا سیاسی و طبعا این پرسش را پدید می آورد که مگر همین مجلس خود حاصل نظارت استصوابی شورای نگهبان با توجیه احراز صلاحیت نبوده است؟ پس چگونه ممکن است قریب یک سوم از نمایندگان طی چهار سال مشکل مالی و اخلاقی پیدا کردند و اگر واقعا مردم را نمایندگی می کردند آیا در یان چهار سال یک سوم مردم ایران یعنی قریب 30 میلیون ایرانی دچار مشکل اخلاقی وسیاسی شده بودند؟!
در این میان محمود صادقی با انتشار حکم خود و علی مطهری با نقل قولی از سخنگوی شورای نگهبان که به سه اظهار نظر او استناد کرده بود نشان دادند که دست کم دربارۀ آنان چنین نبوده و کاملا سیاسی بوده نه مالی یا اخلاقی.
با این همه تمام فروردین 1399 را تنها با یک کلمه می توان توصیف کرد: کرونا. چون هیچ موضوع دیگری بسامد پیامدهای این ویروس را نداشت هر چند اگر قرار بر انتخاب یک چهره باشد می توان تصویر خانم «نیلوفر نیسی» را به یاد آورد: متخصص آزمایشگاه ویروسشناسی اهواز که وقتی ماسک از چهره برداشت صورت کبود او نشان داد کادر درمان و تحقیق و آزمایش دربارۀ ویروس چه رنج و زحمتی را متحمل میشوند تازه آن زمان تنها دو ماه گذشته بود.
--------------------------------
بیشتر بخوانید:
*نیلوفرِ کبود؛ چهرۀ سال در همین آغاز سال