۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۵:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۷۶۳۹۷
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۵ - ۰۳-۰۱-۱۴۰۰
کد ۷۷۶۳۹۷
انتشار: ۱۲:۴۵ - ۰۳-۰۱-۱۴۰۰
نگاهی به ویژه‌ نامه‌های نوروزی مطبوعات – 3

بخارا؛ نه لبِ لعل، نه غنچۀ دهان، نه خالِ‌هندو، فقط دو‌ چشمِ افسون‌گر

ماسک ضد کرونا، بازار چشم‌ها را سکه کرده و حس زندگی فعلا فقط در چشم‌ها روان است و چشم‌های کم‌دیده شده یا نادیده شده دارند کشف می‌شوند

عصر ایران؛ سروش بامداد- «بخارا»ی نوروزی زودتر از دیگر نشریات، منتشر شده بود که خبر ابتلای علی دهباشی مدیر و سردبیر سخت‌کوش آن به «کووید 19» دوست‌داران او و بخارا را نگران کرد.

  خوش‌بختانه اکنون دهباشی از بیمارستان مرخص شده و در خانه استراحت می‌کند اگرچه کرونا هم دست بردارد، آسم با اوست.

  بخارای نوروزی با شعر تازه‌ای از هوشنگ ابتهاج (ه ا. سایه) شروع می‌شود: از بُن جان.بخارا؛ نه لبِ لعل، نه غنچۀ دهان، نه خالِ هندو، فقط دو‌چشمِ افسون‌گر

  خود سایه البته نه در بُن آلمان که در کلن زندگی می‌کند و 6 اسفند 1399 شمع 93 ساله شدن خود را خاموش کرد و سه بیت پایانی نشان می‌دهد سال‌ها اقامت در آلمان رشته‌های پیوند او با ایران و زبان پارسی را نگسسته است:

 
  گفتم این کیست که پیوسته مرا می‌خوانَد؟
  خنده زد از بُن جانم، که منم ایرانم

  گفتم ای جان و جهان، چشم و چراغِ دلِ من
  من همان عاشقِ دیرینۀ جان‌افشانم

  به هوای تو جهان، گِردِ سرم می‌گردد
  ورنه دور از تو همین سایۀ سرگردانم

  پس از سایه، چشم‌مان به نام دیگری روشن می‌شود: شفیعی کدکنی که دربارۀ «تا»ی عوض از محذوف نوشته و با مثال‌هایی توضیح داده «‌فعل خاصی حذف نشده بلکه فعل‌های بی‌شماری که ذهن مخاطب‌ می‌تواند یکی یا چند تا از آنها را بعد از "تا" قرار دهد، حذف شده است » و جای دیگر پیام او خطاب به مجمع بنیاد حامیان دهخدا که در آن با این عبارت قابل تأمل رو‌به رو می‌شویم:

  «دهخدا اگر به فرهنگ دیگری تعلق داشت، مردم آن فرهنگ – هر قدر هم عقب افتاده بودند - بیشتر از این که ما نسبت به او احترام قایلیم احترام، قایل می‌شدند. ما در حق دهخدا کوتاهی کرده‌ایم و نسل‌های اکنون و آینده باید این کوتاهی را جبران کنند. دهخدا چوب همکاری و دوستی و عشق به مصدق را می‌خورد و هنوز هم می‌خورَد.»

  نام سوم، محمدعلی موحد است که دربارۀ «سرنوشت خفت‌بارِ و عبرت‌انگیز افول خلافت اسلامی» نوشته است.

  نام آشنای چهارم، داریوش آشوری است که به نقد مهدی خلجی دربارۀ آثار نیچه‌ای خود پاسخ داده است.

  از گفتارهای قابل توجه دیگر نوشتۀ سجاد آیدنلوست دربارۀ انتساب بیت‌های جعلی به فردوسی در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی.

  به نام‌ها بازمی‌گردم و نصر‌الله پورجوادی و بهاءالدین خرمشاهی را در ادامه باید آورد.

  اما اگر قرار باشد یکی از نوشته‌ها را به عنوان گلِ سرسبد برگزینیم با تیتر: «نه لب لعل، نه غنچۀ دهان، نه خالِ هندو، فقط دو چشم افسون‌گر».

  اگر تصور می‌کنید این نوشته دربارۀ «چشم‌هایش» بزرگ علوی است اشتباه می‌کنید. به همین روزها مربوط است. پس شروع یادداشت «جهان‌بخش نورایی» را نقل می‌کنم:

  «‌این روزها هر جا که می‌رویم، می‌بینیم مردم از ترس همه‌گیریِ ویروس کرونا ماسک زده‌اند و فقط چشم هایشان پیداست. عده ای از جان‌عزیزها هم برای محکم‌کاری عینک دودی و شیلد پلاستیکی به پوشش چهره اضافه کرده‌اند. نگاه که می‌کنیم گویی زنانِ برقع پوش کرانه‌ها و جزایر جنوبی، شهرها و روستاهای وطن را تصرف کرده‌اند. کرونا ما را به پوشاندن صورت‌مان مجبور کرده اما از عهدۀ چشم‌ها برنیامده و این روزها بیش از هر زمان دیگری چشم می‌بینیم. چیز عجیبی که حالا در چشم‌ها پیداست و قبل از بلای کرونا متوجه آن نشده بودیم هم سانی آنهاست. با پوشاندن چانه و دهان و لب و گونه و بینی که تقریبا در هر کسی به شکلی است چشم ها ناهم‌گونی و تفاوت کمتری نشان می‌دهند و نوعی عدالت و تساوی در مردمان مشاهده می‌شود که قرن ها آرزوی متفکران مساوات‌طلب بوده است. ماسک ضد کرونا، بازار چشم‌ها را سکه کرده و حس زندگی فعلا فقط در چشم‌ها روان است و چشم‌های کم‌دیده شده یا نادیده شده دارند کشف می‌شوند و از استثناها که بگذریم در کل زیبا و گیرا و حتی دل‌ربا هستند. زن و مرد هم ندارد. یک شوخی هم در فضای مجازی دست به دست می‌شد که تا قبل از کرونا و ماسک زدن نمی‌دانستم چشم‌های قصاب محله‌مان به این قشنگی است!»
 
  800 صفحه مطلب را نمی‌شود در 800 کلمه معرفی کرد و غرض، تنها معرفی اجمالی در حد کلیات است.

  بخارا از یک مجله به نهاد تبدیل شده و اگر تنگ‌نظری نبود و وسعت نظر بود امکاناتی در اختیار علی دهباشی قرار داده می‌شد که برای خدمت به فرهنگ و ادبیات ایران تا این حد از جان مایه نگذارد و علاقه‌مندان بتوانند با او بیشتر همکاری کنند هر چند که آن امکانات اعطایی احتمالی توقع و انتظار هم در پی دارد و استقلال و آزادگی را سلب می‌کرد و شاید همین جوری باشد. دست کم به پاس سپاس دغدغه‌های سلامت و درمان را رفع کنند.

------------------------------------------------

بیشتر بخوانید/ (دیگر مجلات معرفی شده در نوروز 1400):

*«آنگاه»؛ هم لذت خواندن، هم مغازله با فرم

* تجربه؛ حرفه‌ای‌تر و خواندنی‌تر/ آمریکا ملک‌الشعرا دارد!

ارسال به دوستان