عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سخنان صریح و واقعگرایانۀ سید حسن خمینی در دیدار با اعضای ارشد حزب اعتماد ملی از آغاز سیاستورزی علنی او در قامت یک چهرۀ سیاسی به اعتبار خود و البته با پشتوانۀ نسَب خبر میدهد و نیز از دست و زبانِ بازتر پس از منتفی شدن بحث کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری و به تعبیر دیگر «خروج از سایه».
پیشتر نیز جای دیگر نوشته بودم که صلاحدیدِ رهبری بر نامزد نشدن سید حسن خمینی در انتخابات ریاست جمهوری نه تنها دست و بال او را نمیبندد بلکه به عکس به عنوان یک شخصیت سیاسی میتواند جایگاه تازهای برای خود تعریف کند.
همین کار را هم تنها چند روز پس از مصاحبۀ سید یاسر (اعلام نظر رهبری دایر بر صلاح ندانستن کاندیداتوری برادرش در انتخابات) انجام داده و گفته است:
«باید عقیده و مشرب سیاسی خودمان و خطری را که پیش روست بگوییم. به نظر من واقعا حکومتِ یکدستِ افراطی برای کشور خطرناک است. همه نسبت به مملکت، آینده، فرزندان مان و گذشته تاریخیمان مسؤولیت داریم؛ تلقی من هم این بود که شاید بتوانیم کاری کنیم که این امر در مورد شخص بنده دیگر امکانش فراهم نیست، اما نه به این معنا که به عنوان یک کنشگر، فعال، توصیه کننده و همدل حضور نداشته باشم؛ بلکه در عرصه حضور خواهم داشت.»
او در این سخنان از سید محمد خاتمی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی به نیکی نام برده و راه حل مشکلات اقتصادی را سیاسی دانسته در عین حال به نقل از هاشمی رفسنجانی گفته «تا وقتی مردم شغل و درآمد نداشته باشند بحثهای فرهنگی و اجتماعی، بازی است.»
با این حال به نظر نمیرسد که نوادۀ بنیانگذار جمهوری اسلامی قصد داشته باشد نقش محوری را در جبهۀ اصلاحات ایفا کند و در پی جانشینی سید محمد خاتمی در این طیف باشد. از این رو میتوان گفت اگر پیش از این ترجیح میداد «لولا» یا واسطی بین جریانهای سیاسی باشد اکنون میخواهد دری یا دریچهای به روی جامعه بگشاید. در عین اینکه میداند هویت او ناشی از نظام سیاسییی است که نیای او پایه گذاشته و از این رو ابایی ندارد که بگوید: « توجه کنید که امثال ما اگر گوشت و پوستمان هم برود نمیخواهیم جمهوری اسلامی از بین برود و هیچکس نباید چنین توقعی را داشته باشد و اگر کسی روزی میخواهد به بنده اقبال کند بداند که ما تا آخرین لحظه هیچوقت هیچ کاری نمیکنیم که جمهوری اسلامی بخواهد لطمه ببیند و اگر هم احیانا کاری انجام میدهیم برای این نکته (حفظ جمهوری اسلامی) است».
مهمترین بخش از سخنان او اما آنجاست که میان واکنش مردم به مشکلات کنونی و اوایل انقلاب اشاره کرده و گفته است:
«گاهی خود جامعه به هر علتی تصمیم میگیرد که ایستادگی کند. در این صورت کار خیلی راحت است؛ چون خودش تصمیم گرفته است. لذا محکم میایستد و مثل سالهای اول انقلاب به صف نفت هم میرود و مانند دوران جنگ در صف همه کالاها هم میایستد؛ در واقع چون خودش تصمیم میگیرد، احساس سختی نمیکند و یا احساس سختی اش را تحمل میکند. ولی وقتی احساس کند دیگران برایش تصمیم میگیرند و در فرآیند تصمیم گیری، تصمیمسازی و عمل مدخلیت ندارد، «اینِرسی سکون» پدید میآید و جامعه به یک مقاومت به شدت منفی روی میآورد.»
می دانم که سید حسن اهل کلمه و شعر است و بی نهایت به ادبیات علاقه دارد. از این رو گزاف نیست که گفته شود اگر به دلایل سیاسی نبود شاید این شعر شاملو را وصف حال بخشهایی از جامعه و چه بسا اکثریتی میدانست که احساس میکنند در حالی محکوم به پرداخت هزینه هستند که در فرآیند تصمیمسازی نقش ندارند:
از رنجی خستهام که از آنِ من نیست
بر خاکی نشسته ام که از آنِ من نیست
مراد او این است که نمیتوان همۀ شهروندان را واداشت به سبب تصمیمی که همه نگرفتهاند یا مجال اظهار نظر دربارۀ آن را نیافتهاند رنج بکشند.
در مقام مثال و بی آن که شبیه سازی در کار باشد می توان گفت چرا مردم کشورهای تازه استقلال یافته انواع مصایب و مسایل را دههها تحمل میکردند؟ چون خود، خواسته بودند. بنگلادشیها وقتی از پاکستانی که خود از هند جدا شده بود، استقلال یافتند، دههها درگیر فقر و هزار گرفتاری بودند اما چون تصور میکردند بهای استقلال خود را میپردازند و نمیخواستند به دامان پاکستانی بازگردند که اگرچه مسلمان بود اما زبان بنگالیها را به رسمیت نمیشناخت تحمل میکردند و خود پاکستانی ها که احساس میکردند شهروند درجه دو در هند هستند راهی دیگر در پیش گرفتند. همان بنگلادش حالا به قطب تولید پوشاک در دنیا تبدیل شده و از فقر مفرط خلاصی یافته است.
اگر حس پرداخت هزینه به خاطر تصمیم کلان خود وجود داشته باشد مردم تحمل میکنند .کما این که مواجهۀ مردم با وقایعی چون جنگ و مشارکت و تحمل شان، متفاوت است با موضوعاتی که ناشی از سوء تدبیر یا اِعمال تبعیض میدانند یا دست کم توجیه و قانع نشدهاند.
بحث ایران و تمامیت ارضی و خاک و انقلاب در میان باشد وفاق وجود دارد ولی در بقیۀ امور نمیتوان انتظار داشت بدون جلب نظر عمومی همه همراهی کنند.
او با این سخنان به دو تلقی از منتفی شدن کاندیداتوری هم پاسخ داده است. تلقی نخست این که برخی از اصولگرایان رادیکال این بحث را پیش کشیدند که با تأیید مصوبۀ مجلس، در تعریف «رجل سیاسی» نمیگنجیده و تأیید نمیشده و پیش دستی کرده است.
این در حالی است که اتفاقا در همان مصوبه «ریاست یک نهاد غیر دولتی در سطح ملی» از مصادیق «رجل سیاسی» برشمرده شده و مؤسسۀ تحت مدیریت او نیز نهاد غیر دولتی در سطح ملی است و مانند مجلس خبرگان شرط اجتهاد هم لازم ندارد تا بر سر آزمون شورای نگهبان بحث درگیرد و از این رو شاید گفته است: «تنها عاملی که من را در تصمیم گیری مردّد کرده بود - البته تصمیم هم نگرفته بودم - این بود که نکند فردای قیامت پیش خدا، روح امام، شهدا و آیندگان بگویند یک موقعی کاری از شما می آمد و نکردید. فرآیند شورای نگهبان هم خیلی برایم مهم نبود. اگر هم رد میکردند اتفاق مهمی نمیافتاد».
تلقی دوم این بود که کناره میگیرد یا سکوت اختیار میکند ولی اتفاقا صریحتر اظهار نظر کرده است.
از این رو میتوان گفت: از سایه بیرون آمده نه آن که صرفا در دو مناسبت سالروز درگذشت امام خمینی و پدرش – سید احمد خمینی- ظاهر شود.
اگر هم بخواهد نمیتواند به پدرش شباهت داشته باشد چراکه پشت صحنه نفوذ فراوان داشت و روی صحنه تنها در حد مشاور امام تلقی میشد و اکنون آرایش صحنه تغییر کرده است و سید حسن باید انتخاب میکرد: یا تنها «یادگار» باشد یعنی مردم را به «یاد» امام بیندازد هر چندکه اصول گرایی رادیکال عنوان «یادگار» را هم منحصر به سید احمد خمینی میدانند و اگر بخواهند لطف کنند تعبیر «یادگارِ یادگار» را برای حسن به کار میبرند که قدری هم تحقیرآمیز است. یا از پشتوانه و نام «خمینی» بهره جوید اما خودش باشد و دومی را انتخاب کرده است.
وقتی اگر هم بخواهد نمیتواند نقش پدر را تکرار کند بدیهی است که با پدربزرگ به طریق اولی قابل قیاس نیست. از این رو گزاف نیست اگر گفته شود داییِ مادر را الگو قرار داده است: امام موسی صدر که در سیما هم شباهت هایی با او دارد.
توصیف او از وضعیت کنونی جامعه هم قابل تأمل است. اگر نامزدی جدی بود یا چنین قصد یا امکانی داشت حمل بر تبلیغ می شد اما اکنون بر این گفتهها بیشتر میتوان درنگ کرد:
«سعی کنید امید را به جامعه برگردانید. مردم خیلی ناامید و قهر هستند و حق هم دارند. چرا که در این سالها روشهای درستی در مواجهه با جامعه انجام نگرفت».
روزی هزار بار آرزوی مرگ دارم چون هیچ امیدی ندارم به آینده
خدا نگذره از باعث بانی این وضعیت منی که همیشه سر شار از زندگی بودم این شده وضعم وای به حال بقیه ...
این آقا خیلی کارهای بیشتری از او بر می آید ،
زورش به هرکس که نرسد ، یک نهیب به رئیس جمهور که می تواند بزند ،
انتقاد از سکوت هم لباس هایش می تواند بکند که چرا روزگاری گران شدن قند و شکر ، سیل تلگراف علما را به سمت پایتخت سرازیر می کرد اما اکنون صدا از کسی در نمی آید ،
شیخ اصلاحات بعد از روحانی
بابا تمام کنید اینچور قهرمان سازیها را
چرا حالا درباره کمکاري هاي دولت چيزي نميگه و ژست همه چي دان به خودش ميگيره؟
به زودی یادگار یادگار یادگار حضرت امام را نیز تبلیغ خواهید کرد
توصیه کننده????