چرا رسالت برخی از نامزدهای انتخاباتی تخریب سایرین است؟ پاسخ به این پرسش، سهل و ممتنع است: سهل است چون تخریب دم دست ترین اقدام در ایام انتخابات است، ممتنع است چون تحلیل تخریب دیگران، ورای ظاهر دمدستی، نیاز به واکاوی عمیق تری دارد؛ ادامه یادداشت را بخوانید.
در هر انتخاباتی، قاعدتاً می توان به دو شیوه دست به گزینش زد: گزینش عقلانی، گزینش احساسی. هر زمان که عقل حاکم شود، انتخاب عالمان هتر، صحیح تر و کارآمدتر خواهد بود. هر زمان هم که در انتخاب متناظر با رویدادهای اجتماعی – سیاسی احساسِ صرف حاکم شود،
اگرچه شاید در کوتاه مدت شادی ناشی از پیروزی در نوعی مسابقه احساسی احساس شود، اما در بلند مدت پشیمانی و افسردگیِ ناشی از نرسیدن به توقعات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به بار می آورد. مثالهای متعددی در طول چهار دهه گذشته از انقلاب اسلامی ایران در دسترس است که ثابت می کند هرجا انتخاب بر اثر غلیان احساسات و چیرگی هیجان بر عقل و منطق رخ داده است، خسارت های بعضا جبران ناپذیری به بار آمده که حتی حامیان روز اول را به ناقدان جدی روز آخر تبدیل کرده است.
برخی از نامزدهای انتخاباتی با سیّاسی و کیّسی دریافته اند که اگر بنا باشد مردم دست به انتخابی عاقلانه بزنند، هرگز آنها را انتخاب نخواهند کرد. به بیانی شفاف تر، عدهای از نامزدهای تصدی مقامات انتخابی بر این موضوع واقفند که به دلیل عملکردها و سابقه های بد سیاسی و اقتصادی، سوء تدبیرهای گسترده در کنار فساد اطرافیان و بیکارنامگی مدیریت های چند ده سال گذشته شان، در یک انتخاب عاقلانه و مبتنی بر بینش و منطق، هرگز مورد رجوع کارشناسان، نخبگان و مردم نخواهند بود. این عده برای برونرفت از معضل خودساخته شان و برای اغواگری چندباره، ناچارند دوقطبی های رسانه ای ایجاد کنند تا فضای حاکم بر انتخابات نه عقلانی و منطقی، که هیجانی و احساسی شود. ارجاع افکار عمومی به موضوعات فرعی و احساسیِ غیر واقعی، راهکار نجات چنین نامزدهایی است. ایجاد ترس کاذب از دیگر نتایج اقدامات نامزدهایی است که در یک انتخاب عاقلانه، هیچ گاه مورد گزینش عمومی واقع نمی شوند: القای ترس از دیوارکشی در خیابان و یا ایجاد ترس از قطع رابطه با جهان از جمله این مثالهاست.
لازمه رشد مردمسالاری در ایران، درک درست از همین دوگانهها است؛ دوگانه های برخاسته از انتخاب عقلانی / احساسی. رسانه ها و نخبگان در این بین نقش بیبدیلی دارند: با ذکر مثالهای متعدد تاریخی و ضمن ارائه منطق روشن باید این نکته را به همگان فهماند که انتخاب مبتنی بر عقل است که باعث نضج پیشرفت و بسط فواید در کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت خواهد شد. در چنین فضایی، تکلیف شهروندی انتخابگران، واکنش جدی و موضع گیری صریح در برابر اقدامات غیر اخلاقی و فضاسازی های کاذب است تا در نتیجه آن نامزدها به روشنی بدانند که بیاخلاقی و تخریب به منزله طرد و ریزش آرا، و نه افزایش رای خواهد بود.
تخریب سایرین، از اساسیترین شیوههای دوقطبیسازی و هیجانی کردن فضای انتخابات است.
نامزدِ آغازگرِ تخریب در رقابت های انتخاباتی، این مفهوم ضمنی را القا میکند که دستش در مبارزه عقلانی خالی است: نیازمند هیجانی کردن فضا با هر مستمسکی است تا بلکه بتواند از رهگذر چنین فضایی به جلب آرا مردمی دست یابد. بررسی موشکافانه تر همه این تخریب ها و دوقطبی سازی های کاذب به خوبی می نمایاند که رسالت تخریبی تعریف شده برای برخی از نامزدها، به طور پیش ینی مؤید بی صلاحیتی عملی آنها در به دستگیری سکان اجرایی کشور است.