۰۶ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ۰۵:۵۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۸۵۸۹۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۷ - ۰۴-۰۳-۱۴۰۰
کد ۷۸۵۸۹۳
انتشار: ۱۴:۵۷ - ۰۴-۰۳-۱۴۰۰

منشأ ویروس کرونا فقط بر دیوانگان معلوم است!

به نظر می‌رسد بین سطح تحصیلات افراد و پذیرش تبیین‌های توطئه‌اندیشانه، رابطه‌ای منفی وجود دارد. یعنی هر چه فرد تحصیلات دانشگاهی بیشتری داشته باشد، احتمال درافتادنش به دام تئوری‌های توطئه کمتر است.

منشأ ویروس کرونا فقط بر دیوانگان معلوم است!

عصرایران؛ هومان دوراندیش - مایکل فلن، مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ، روز گذشته مدعی شد که ویروس کرونا پیش از انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا برای "کنترل جامعه" ساخته شد. وی تلویحا این مدعا را مطرح کرده است که ویروس کرونا را عده‌ای ساختند تا دولت ترامپ را به زمین بزنند.  
 
اگرچه افراد توطئه‌اندیش معمولا دلیل قانع‌کننده‌ای در چنته ندارند و از مخاطبانشان انتظار دارند که "گمانه‌های" آن‌ها را به سمع قبول بشنوند، ولی متاسفانه ظاهرا توطئه‌اندیشی ربطی به سرشت انسان دارد و همین علت اساسی، موجب پذیرفته شدن نظریه‌های توطئه از سوی بسیاری از مردم در جوامع گوناگون می‌شود.  
 
پذیرش نظریات مبتنی بر توطئه‌باوری، ربطی به شرق و غرب عالم هم ندارد. چه در خارومیانۀ عقب‌مانده، چه در اروپای غربی پیشرفته، همواره مردمان بسیاری یافت می‌شوند که یاوه‌های توطئه‌اندیشانۀ این مقام سیاسی یا آن شخصیت شبه علمی را باور می‌کنند.  
 
اما با این حال به نظر می‌رسد بین سطح تحصیلات افراد و پذیرش تبیین‌های توطئه‌اندیشانه، رابطه‌ای منفی وجود دارد. یعنی هر چه فرد تحصیلات دانشگاهی بیشتری داشته باشد، احتمال درافتادنش به دام تئوری‌های توطئه کمتر است.  
 
در آغاز ظهور ویروس کرونا در چین، مقامات دولت چین مدعی بودند که ارتش آمریکا این ویروس را ساخته و به جان چین انداخته تا به اقتصاد این کشور لطمۀ اساسی بزند. دونالد ترامپ هم این مدعا را رد می‌کرد.  
 
اما بعدا که ویروس کرونا در جهان چرخید و به آمریکا رسید و ضربات اساسی به اقتصاد ایالات متحده زد، نوبت به ترامپ رسید که مدعی شود ویروس کرونا را چینی‌ها ساخته‌اند تا به اقتصاد آمریکا ضربه بزنند! بویژه اینکه طی مدت دوماهه‌ای که ویروس کرونا در حال رسیدن از چین به آمریکا بود، دولت چین تقریبا موفق شده بود دامنۀ شیوع کرونا را مهار کند. 
 
حزب کمونیست چین و دونالد ترامپ راستگرای افراطی، در توطئه‌اندیشی مشترک بودند. تفاوتشان فقط در این بود که هر کدام دیگری را به توطئه‌چینی بیولوژیک با اهداف اقتصادی، متهم می‌کردند. 
 
مرحوم داریوش شایگان معتقد بود "توطئه" شکل سکولار "تقدیر" است. در جهان‌بینی دینی، چیزی به نام تقدیر وجود دارد که از سوی نیرویی با دانایی و قدرت مطلق رقم می‌خورد. وقتی گفته می‌شود تقدیر فلانی چنین بود، یعنی خداوند که قادر و عالم مطلق است، این سرنوشت را برای او رقم زده بود و او را از سرنوشت رقم‌خورده به ید باکفایت پروردگار، گریزی نبود. به قول مولانا: در کف شیر نر خونخواره‌ای/ غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟  
 
در تفکر سکولاری که اسلوب دینی‌ دارد، توطئه جای تقدیر را می‌گیرد. اگر تقدیر محصول ارادۀ موفق خداوند قادر داناست، توطئه نیز محصول ارادۀ جمع کوچکی از انسان‌هاست که چون نیک بنگریم، شبیه سایر انسان‌ها نیستند؛ یعنی انسان‌هایی خداگونه‌اند که علم شگرف و قدرت فراگیری دارند. هم از این رو می‌توانند پشت درهای بسته، در محفل کوچک خودشان، جمع شوند و سرنوشت ملل گوناگون و مردمان متفاوت را پیشاپیش رقم بزنند. چنین توانی فقط در اختیار کسانی است که دانش و قدرتی بسیار وسیع دارند و به همین دلیل پیش‌بینی‌هایشان درست از آب درمی‌آید و ارادۀ دیگران نمی‌تواند ارادۀ آن‌ها را مقهور کند.  
 
البته افرادی که عادت دارند امور کلان جهان را بر مبنای توطئه‌اندیشی تحلیل کنند، وقتی در برابر این نقد قرار می‌گیرند که چرا شما عده‌ای از آدمیان را به مقام خدایی می‌رسانید، می‌پذیرند که کانون‌های توطئه گاهی هم با شکست مواجه می‌شوند و مقاومت ملت‌ها در برابر نقشه‌های آن‌ها همیشه هم بی‌ثمر نیست. اما این عقب‌نشینی، تاکتیکی است و چیزی بیش از یک تعارف نیست. عقیدۀ اصلی توطئه‌اندیشان چیزی جز این نیست که روندهای کلی جهان را عدۀ معدودی از انسان‌ها پشت درهای بسته طراحی می‌کنند و شکل می‌دهند.  
 
اگر نظریۀ تقدیر، با فرض وجود خدا، موجه باشد، نظریۀ توطئه که در تار و پود مارکسیسم و نازیسم تنیده شده بود، به هیچ وجه قابل توجیه نبود؛ چراکه خدا در ادیان، بنا بر تعریف، علم و قدرت مطلق دارد، ولی انسان در ایدئولوژی‌های زمینی، بنا بر تعریف، فاقد علم و قدرت مطلق است.  

مارکس معتقد بود دولت در جوامع سرمایه‌داری، "کمیتۀ اجرایی بورژوازی" است. یعنی دولت در هر صورت به فکر منافع طبقات بالای جامعه است. همین نگرش، یکی از عوامل بدبینی مارکسیست‌ها به نهاد انتخابات در کشورهای دموکراتیک غربی در سراسر قرن بیستم بود. مارکسیست‌ها پس از یک دوره بدبینی مطلق به نهاد انتخابات، نهایتا رضایت دادند که در انتخابات شرکت کنند تا بخشی از منافع کارگران از طریق پارلمان‌های کشورهای اروپای غربی تامین شود.
 
آن‌ها در ادامۀ این روند، انتظار داشتند که رای دادن کارگران در انتخابات کشورهایشان، به شکل‌گیری "دموکراسی‌های کارگری" و سقوط "دموکراسی‌های بوروژوایی" منتهی شود. اما وقتی چنین تحولی رقم نخورد، بسیاری از مارکسیست‌ها به خانۀ اول بازگشتند و دوباره مدعی شدند که دولت در سرمایه‌داری‌های دموکراتیک غربی، کمیتۀ اجرایی بوروژوازی است و نهاد انتخابات هم بخشی از بازیِ آمیخته به توطئه‌های گوناگونی است که بورژواهای بزرگ برای سلب حق تعیین سرنوشت کارگران، طراحی کرده‌اند. نازیست‌ها هم یهودیان را به جای بورژواها می‌نشاندند و وضع کنونی عالم را محصول توطئه‌های سرمایه‌داران یهودی می‌دانستند. 
 
این میراث توطئه‌اندیشانه، به اسلام‌گرایان و پست‌مدرنیست‌ها و آنارشیست‌ها و نئومارکسیست‌ها هم رسیده است. در ایران و خارج از ایران زیاد می‌خوانیم که فلان سیاستمدار یا بهمان متفکر مدعی شده است که افکار عمومی جهان را رسانه‌های بزرگ آمریکایی و اروپایی رقم می‌زنند و در پشت سر همۀ این رسانه‌ها، رد پای سرمایه‌داران یهودی را می‌توان یافت. 
 
اینکه مدعی شویم افکار عمومی در دنیا در چنگ سرمایه‌داران و یهودیان است، سخنی است که آشکارا نسب مارکسیستی-فاشیستی دارد. و این نسب هم محصول توطئه‌اندیشی تنیده شده در تار و پود مارکسیسم و فاشیسم (نازیسم) است.  
 
اما باید انصاف داد که راستگرایی افراطی (فاشیسم) تفاوتی اساسی با چپ‌گرایی افراطی (مارکسیسم) دارد. مقایسۀ لنین و هیتلر در این زمینه شاید مفید باشد. لنین هر که بود و هر چه کرد، شباهتی به دیوانگان نداشت. ما امروزه حداکثر می‌توانیم بگوییم لنین انقلابی تندرو و بیرحمی بود که می‌گفت "اعدام‌های دسته‌جمعی حجت موجه انقلاب است" و برای به کرسی نشاندن ایدئولوژی مقبول خودش، افراد زیادی را راهی دیار عدم کرد.  
 
اما عقاید هیتلر دربارۀ نژادهای پست و ضرورت نابودی آن‌ها، افکار یک دیوانۀ خطرناک بود. در حکومت هیتلر، وقتی که مقرر شد با یهودیان برخورد شود و جامعۀ آلمان را از حضور آنان پاک کنند، به تدریج این سوال شکل گرفت که "چه کسی یهودی است؟" برای پاسخ به این سوال، انبوهی از متون و مباحث پا به عرصۀ وجود نهادند. نازیست‌ها ابتدا فکر می‌کردند یهودی کسی است که پدر و مادرش یهودی باشد. بعد دیدند برخی افراد فقط یکی از والدینشان یهودی است. بنابراین ناچار شدند راجع به این موضوع فکر کنند که اگر کسی پدرش یهودی نبود و مادرش یهودی بود، آیا یهودی است؟ سپس بحث به جاهای باریک‌تری رسید که اگر کسی پدربزرگ پدری‌اش یهودی نباشد ولی پدربزرگ مادری‌اش یهودی باشد، حکمش چیست؟ اگر اشتغال به چنین مباحثی، ان هم با هدف سوزاندن آدم‌ها در کوره‌های آدم‌سوزی، مصداق دیوانگی نبود، پس مصداق چه بود؟ 
 
در مجموع به نظر می‌رسد راستگرایان افراطی استعداد بیشتری برای درافتادن به ورطۀ دیوانگی دارند. اکثر سیاستمداران راست افراطی در دنیا امروز، سیاستمدارانی آنرمال و غریب هستند که نژادپرستی را از نازیسم و فاشیسم ارث برده‌اند. دونالد ترامپ در آمریکا، مارین لوپن در فرانسه، ویکتور اوربان در مجارستان، بولسونارو در برزیل و چند سیاستمدار نوخاسته و نه چندان مشهور در اتریش و ایتالیا و یکی دو کشور دیگر اروپای غربی، همگی متعلق به اردوگاه راست افراطی در دنیای امروزند. این افراد را اگر با باراک اوباما و آنگلا مرکل مقایسه کنیم، کم و بیش شبیه "دیوانگان به قدرت رسیده" هستند. توطئه‌اندیشی هم رکن رکین اندیشۀ سیاسی همگی آن‌هاست.  

اینکه مشاور امنیت ملی ترامپ تلویحا تز ابلهانۀ ساخت ویروس کرونا از سوی دولت چین برای لطمه زدن به اقتصاد آمریکا را مطرح می‌کند، نه تنها عمق توطئه‌اندیشی راستگرایان افراطی آمریکا را نشان می‌دهد، بلکه آشکارا نشان می‌دهد که راستگرایان افراطی در همسایگی "جنون" قرار دارند و حرف‌هایشان با عقل سلیم نمی‌خواند؛ حرف‌هایی که افرادی مثل مرکل و اوباما و مکرون به هیج وجه حاضر به بیان آن‌ها نیستند. 
 
در ایران هم تفکر سیاسی جریان راست افراطی عمیقا دچار توطئه‌اندیشی و آنرمالیسم است. مهم‌ترین چهرۀ این جریان در دو دهۀ اخیر محمود احمدی‌نژاد بوده که اگر او را با محمد خاتمی مقایسه کنیم، تفاوت انسان نرمال و آنرمال و نیز تفاوت سیاستمدار معقول و نامعقول را درمی‌یابیم.  

از بخت بد، آنرمالیسمِ نامعقول راستگرایان افراطی در جامعۀ بشری خریدار دارد. هم از این رو ترامپ در آمریکا و احمدی‌نژاد در ایران بیش و کم پرطرفدارند. اگرچه اکثریت آدم‌ها در درازمدت مفتون و مسحور آنرمالیسم  باقی نمی‌‌مانند، ولی ظهور و تاثیرگذاری مقطعی راستگرایان افراطی در سدۀ اخیر، خسارات قابل توجه و جبران‌ناپذیری برای بشریت به بار آورده است. 50 میلیون کشتۀ جنگ جهانی دوم، مهم‌ترین خسارت جذابیت مقطعی راستگرایی افراطی در آلمان بود.
 
باری، در حالی که هیچ سیاستمدار دموکراتی در غرب و شرق عالم مدعی نیست که کرونا را عده‌ای از دانشمندان ساخته‌اند تا اهداف اقتصادی و سیاسی دولت خاصی را برآورده کنند، توطئه‌اندیشان کم و بیش دیوانۀ حزب کمونیست چین و دولت دونالد ترامپ، چنین ادعاهایی را در یکسال و نیم گذشته مطرح کرده‌اند. ادعایی که از سوی ترامپ و یارانش بیش از کمونیست‌های حاکم بر چین تکرار شده. شاید به این دلیل که فاشیسم بیش از مارکسیسم به جنون نزدیک است!
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۲۳
غیر قابل انتشار: ۰
سعید
United States
۱۵:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۴
6
20
تحلیل خوبی بود.
خیلی ممنون