عصر ایران؛ مهرداد خدیر- یکی از قالبهای تحلیلی دربارۀ چرایی بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان همان بحث آشنای «حاشیه علیه متن» است.
در ساختارهای غیر دموکراتیک به لحاظ سیاسی یا تبعیضآمیز از حیث اقتصادی و کسب منافع و مناصب، همواره «متن»ی وجود دارد و حاشیه یا حاشیههایی و هر از گاهی حاشیه علیه متن میشورد و شگفتا که خود به متن، تبدیل میشود و باز روز از نو روزی از نو.
حاشیه نشینان دیروز، متن را در دست میگیرند و دیگران را به حاشیه میرانند و روزی آنان می شورند یا اگر نشورند با نارضایتی ادامه میدهند.
طالبان از دل مجاهدین افغان درآمد که به خاطر اشغال افغانستان به حاشیه رانده شدند و علیه متن سیاسی شوریدند و چون خود غلبه یافتند این مجاهدین بودند که طالبان را به حاشیه راندند. پس از آن طالبان، مجاهدین را کنار زد و در سال های 1375 تا 1380 در متن سیاست نشست اما نسبت به جهان، حاشیه تلقی میشد. پس، با «القاعده» متحد شدند و سراغ متن سرمایه داری (نیویورک با نماد برجهای دوقلوی نیویورک) رفتند و آمریکا به قصد تنبیه القاعده و نه طالبان به افغانستان لشکر کشید و البته طالبان را هم به تبع آن برانداخت.
20 سال طالبان در حاشیه بود و علیه متن (دولت مرکزی و نیروهای ناتو) پیکار میکرد و حالا به متن بازگشته است.
نمی خواهم اتفاقات اخیر افغانستان را بر پایۀ «حاشیه - متن» تحلیل کنم.
غرض، معرفی یک ماهنامۀ خواندنی و در واقع دوماهنامۀ «مروارید» است که در شمارۀ تازۀ خود به بحث «حاشیه – متن» پرداخته و البته چون قبل از اتفاقات افغانستان منتشر شده اشارتی به این موضوع ندارد و چه بسا اگر بعد از آن هم منتشر میشد نمیداشت اما درگیرودار توجه جهانی به موضوع حاشیه و متن این پروندۀ پُروپیمان که دستپخت پژمان موسوی سردبیر مروارید و همکاران اوست واقعا خواندنی است.
عنوان پروندۀ «مروارید» البته نه حاشیه علیه متن با بار تقابلی که «حاشیه – مرکز» است و از سه منظر به موضوع پرداخته است: اندیشه، جامعه و هنر.
در نگاه از منظر اندیشه و در نوشتۀ کبوتر ارشدی آمده است:
«مرکزها میدانهایی هستند که با قدرت، زد و بند دارند... اما بیرون از هر مرکزی حاشیههایی در حال کارند، میآفرییند و میسازند و آنها را خارج از میدانهای رسمی در محافل یا با امکانهای حداقلی خود منتشر میکنند.»
انوش صالحی به نقش اعتراضات «خارج از محدوده» در سال های 56 و 57 پرداخته است؛ ساکنان ساخت وسازهای غیر قانونی در حاشیۀ شهرهای بزرگ.
در نگاه فرهنگی اما آمده است: «بخش قابل توجهی از مردم در کشورهای حاشیهای اکنون همان گونه زندگی میکنند که نوجوانان مرکزنشین ارسال کنندۀ پُست در یوتیوب و در گیر با تلفن همراه».
مطالب «مروارید» دربارۀ «حاشیه - مرکز» بسیار متنوع است و بیشتر در این مرور سریع، قصد دارم شوق خریدن ایجاد کنم نه آن که جان مطالب را نقل کنم. چرا که نشریات مکتوب تنها با خریدن سرپا میمانند و اگر چه «مروارید» مثل «اندیشه پویا» و «نگاه نو» و «تجربه» از برداشت بدون اجازه منع نکرده اما این معرفی برای آن است که 20 هزار تومان ناقابل بدهیم و مجلهای را بخریم (این یادداشت را دقایقی پس از آن مینویسم که بابت 4 قرص نان سنگک 20 هزار تومان پرداخت شد هر چند نمیدانم برای نان غیر گردِ سنگک هم میتوان از واژۀ "قرص" استفاده کرد یا نه!)
در میان مقالات متعدد و متنوع - و همه هم تولیدی- «مروارید» دو مورد بیشتر به دل نشست:
اولی نوشتهای از « اورهان پاموک» نویسندۀ مشهور و نوبل بردۀ ترک با عنوان «دیدن شهر از خلال رنگها» دربارۀ استانبول که در آن چنان شهر را از حیث تغییر نورها و چونان موجودی زنده توصیف میکند که اگر هم شک داشتی اورهان پاموک به بزرگی نویسندگان آمریکای لاتین است، تردید را کنار میگذاری.
راستی در ترجمۀ درخشان «ائلیاد موسوی» از نوشتۀ پاموک با این جمله رو به رو شدم نوشته «بچههایی که فوتبال بازی میکنند، با همدیگر دعوا میگیرند» و این یعنی مترجم، اهل خطۀ گیلان است چون گیلانیها به جای «دعوا کردن» از تعبیر «دعوا گرفتن» استفاده میکنند. نکتۀ به ظاهر با اهمیتی نیست اما این یعنی زبان تا چه حد میتواند جغرافیا و احساسات را منتقل کند کما این که مترجم تهرانی به گونه ای دیگر برمیگرداند.
نوشتۀ دیگر اما غافلگیر کننده است. فرامرز سید آقایی با تیتر «زنده باد حاشیه نشینی» نگاه متفاوتی را ترسیم کرده و وقتی مینویسد «حاشیهنشین ها از همه خوشبختترند» شگفتزده میشوی و زود در مییابی که مراد دیگری دارد:
«حاشیه نشینانی که من دربارهشان مینویسم، نه زاغهنشیناند نه حلبیآبادی. ساکن شمال تهراناند. نشریه، کارخانه یا حتی بانک دارند. با این که زیرک و باهوش اند عضو هیأت مدیرههایی هستند که من و شما خواب شان را می بینیم و به دلیل بی خاصیتی در کارهای اداری و فکری و مدیریتی «مشاور»ند.
بدین ترتیب با متفاوت ترین توصیف «حاشیه نشین» هم در این نوشته آشنا میشویم. حاشیه نشینانی با این تخصص: حاشیۀ نمور و تاریک خود را برای فرزندان شان به بهشت تبدیل کنند!»
مجلۀ مروارید به قیمت 20 هزار تومان هر دو ماه یک بار منتشر میشود و در زندگی پر شتاب اگر میخواهید دقایقی دور از گوشی تلفن همراه، کمی اندیشه تان را هم ورز دهید و با نگاه های متفاوت آشنا شوید گزینۀ مناسبی است. مثل نان سنگک که 5 هزار تومانی آن هم دلچسب است.