عصر ایران؛ امید خزانی- شهریورماه برای ما یادآور اشغالگری است. امسال البته از هول داس مرگ کرونا کمی فراموش کرده بودیم اما سفرای روسیه و بریتانیا یادمان آوردند.
ژست پیروزمندانه سفرای روس و انگلیس تنها عکسی برای بزرگداشت یک توافق تاریخی نیست که اگر بود باید غرامت آن اشغال هم در کنار آن بزرگداشت ها پرداخت میشد.
برای ما آذریها اشغال ایران بخش مهمی ازتاریخ شفاهی معاصرمان است. هنوز خاطرات پدر و پدربزرگ ها از حضور دهها هزار سالدات ( آذریها به سربازان ارتش سرخ میگفتند) تازه و زندهاند. تجربه زیسته و جمعی بسیاری از آذریهاست که فرزندان شان از خانوادهها برای در امان ماندن از قحطی و خطرات ناشی از اشغال جدا شده بودند.
روس های استالینیستی از روس های تزاری بدتر بودند و متاثر از شخصیت منحصر به فرد استالین هیچ کد اخلاقی برای خود قایل نبودند.
حضور هزاران نفر سالدات روس برای قحطی و ویرانی به خودی خود کافی بود، اما روس ها با تحریک مستمر اعضای فرقه دست نشانده دمکرات آذربایجان بسیاری از ارباب های روستاها را کشته و یا فراری دادند که مزید بر قحطی و ویرانی ها شد.
اسنادی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری در اوایل دهه ۹۰ میلادی از طبقهبندی فوق محرمانه خارج شد، نشان می دهد روس ها صرفا از سر اضطرار ایران را اشغال نکرده بودند و برنامهای مدون برای تجزیه ایران در قالب «آذربایجان جنوبی» داشتند.
حتی برنامه های نظیر قتل عام" کاتین" دور از ذهن نبوده است. (قتل عام کاتین یکی از برگترین جنایتهای جنگی تاریخ است که همردیف نسل کشی آشوویتس، در لهستان به دستور شخص استالین رخ داد که در طی آن 22000 نفر ازاعضای ارتش تسلیم شده لهستان در جنگل های کاتین لهستان قتل عام شدند. این جنایت فجیع با پنهان کاری روی ها تا قبل از فروپاشی شوروی و انتشار اسناد و دستورات استالین در اوایل دهه ۹۰ میلادی به غلط به نازی ها نسبت داده می شد).
این مقدمه تلخ راکه در حافظه ناخودآگاه جمعی ما نشسته است، آوردم تا تصویر روشنی باشد از موفقیت بزرگی که از خاکستر سال های اشغال ققنوس وار سربرآورد.
اغراق نیست اگر بگوییم یکی از بزرگترین موفقیت های سیاسی تاریخ ایران مذاکره و فریب استالین مخوف برای ترک اشغال آذربایجان ایران و درپیچیدن طومار «آذربایجان جنوبی» است.
سیاستمداران ایرانی شاید برای نخستین بار تصویری زیبا از همبستگی ملی و سیاست ورزی تراز اول دنیا به نمایش گذاشتند و همگی پشت قوامالسلطنه- که ازقضا سیاستمدار محبوبی هم نبود- صف کشیدند و با هماهنگی کامل این پیرمرد سیاست آزموده را راهی مذاکره با امپراتوری سرخ که در اوج قدرت و افتخار بود، کردند.
اگر آن همبستگی و سیاست ورزی بزرگان ایران در سال ۱۳۲۴ نبود، ایران دست کم ۴۰ سال زیر چکمه های ارتش سرخ قرار می گرفت.
ایران در سیاست آن روز جزو معدود کشورهایی بود که فاقد موازنه سخت hard balancing بود. یعنی پیمان استراتژیک دفاعی با هیچ کشوری نداشت. اما با مهارت تمام از موازنه منفی negative balancing -شاید برای اولین بار در تاریخ روابط بین الملل خود- بهره برد.
احمد قوام با پشتوانه اتحاد ملی همه جریانها به استثنای جریان های چپ و تودهای برای مذاکره به مسکو رفت. همزمان با بهره گیری از موازنه منفی از خطر درافتادن ایران در دام کمونیسم را برای آمریکایی ها و غربی ها بزرگنمایی کردند که باعث افزایش فشار آمریکا و غرب به شوروی شد.
مذاکره مستقیم با شخص استالین و وعده امتیاز بهرهبرداری از نفت شمال به شرط خروج چالش بزرگی بود که بدون هماهنگی و پشتوانه قوی عملی نبود. در عین حال استفاده حداکثری از ابزارهای دمکراتیک در دوره موسوم به فضای آزاد و دمکراسی در ایران برگ موفقیت ایرانی ها بود. قوام در مذاکره با استالین نهایی شدن قرارداد نفت شمال را منوط به رای پارلمان ایران کرد و رای پارلمان را هم منوط به برگزاری انتخابات و انتخابات را هم تحت اشغال غیرممکن دانست.
ارتش سرخ عقب نشست و انتخابات پارلمانی برگزار شد و به قرارداد نفت شمال رای منفی داد. آذربایجان از اشغال خارج شد و فرقه پیشه وری فروپاشید و امتیاز نفت شمال هم واگذار نشد. این موفقیت بزرگ دیپلماتیک و تجربه برآمده از آن به ویژه مهارت در موازنه منفی مبنای پیروزی بزرگتر ملی کردن صنعت نفت ایران شد.
تاکید می کنم که این پیروزی کم نظیر در برابر رفیق استالین به دست آمد که خشونت و بی رحمیاش را همسنگ با هیتلر و حتی بیش از او توصیف کردهاند که به حداقل های موازین بین المللی هم پایبند نبود و می گفت «مرگ، راه حل هر مشکلی است و اگر انسانی نباشد مشکلی هم نیست.» (مطالعات بیشتر از منابع مختلف به ويژه «ایران بین دو انقلاب» اثر یرواند آبراهامیان) .
امروز ایران- با تاکید بر واژه کلیت ایران فارغ از جناح بندی های سیاسی و قومی - با ابرچالش های بزرگی مواجه است که هر کدام به تنهایی به اندازه اشغال ایران مخرب هستند.
ابرچالش های محیط زیستی ایران به ویژه بحران آب در کل پهنه فلات ایران و فرونشست های دهشتناک که گفته می شود در کمتر از یک دهه بخش عمده ای از فلات تاریخی ایران را خالی از سکنه می کند، خروج نخبگان از ایران و مهاجرت گسترده ، فرار سرمایه به کشورهای همسایه جز با سیاست ورزی و همبستگی ملی و درس گرفتن از موفقیت های گذشته، شدنی نیست.
سیاست مداران ما باید بپذیرند که ایران امروزی هیچ متحد ارزشمندی در دنیا ندارد مگر اینکه با بهره گیری از سیاست موازنه منفی منافع کشورهای مختلف را به منافع خود گره بزند.
ما در عصرnation-state ( دولت-ملت)ها زندگی می کنیم و امت در تعریف منافع ملی کشورها جایگاهی ندارد. بنابراین منافع ملی بر اساس سیاست خارچی پویا با محوریت موازنه منفی تامین کننده استقلال سیاسی و اقتصادی ماست. همچنان که اعراب ما را بیشتر ایرانیانی می دانند که به دنبال احیای امپراطوری از دست رفته خودیم تا برادران مسلمان آنها درقالب امت اسلامی.
حتی اگر « نگاه به شرق» pivot to East به هر دلیل در اولویت سیاست خارجی ماست، بدون چاشنی سیاست موازنه منفی به موفقیت منجر نخواهد شد.
همچنانکه ترکیه و هند با بهره گیری از همین موازنه منفی غرب و روسیه را در فروش تسلیحات به خود به رقابت و امتیاز دهی وادار کرده اند. خرید اس-۴۰۰ توسط ترکیه نمونه بارز آن است حال آنکه روسیه با همه تعارفات دیپلماتیک اش آن را از ایران دریغ کرده است. واقعیت این است که همه کشورها به کشوری منزوی و در گوشه انزوا افتاده طمع می کنند که امتیاز بگیرند و ندهند.
در دو دهه آینده نیاز دنیا به نفت- که بزرگترین محصول سبد تولید ناخالص داخلی ماست- به یک دهم میزان فعلی خواهد رسید و اگر ما خود را با بهره گیری از سیاست موازنه منفی بخشی از امنیت اقتصادی دنیا نکنیم اقتصاد کشاورزی فلات ایران را خالی از سکنه خواهد کرد.