۲۵ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۰۲۷۹۲
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۲ - ۲۲-۰۶-۱۴۰۰
کد ۸۰۲۷۹۲
انتشار: ۱۱:۰۲ - ۲۲-۰۶-۱۴۰۰

ابعاد جدید از قتل‌های پسر ۱۵ساله

ابعاد جدید از قتل‌های پسر ۱۵ساله
زمانی که پدرم به خواب عمیق رفت او را با متکا خفه کردم و از خودم در همان حال فیلم سلفی گرفتم اما وقتی برای برداشتن دیگر لوازم به آشپزخانه رفتم ناگهان مادربزرگ را پشت سرم دیدم که از اتاق خواب بیرون آمده بود
نوجوان 15 ساله ای که در یک جنایت تکان دهنده، مادربزرگ و پدرش را به قتل رسانده و اجساد آنان را در منزل مسکونی به آتش کشیده بود، زوایا و ابعاد جدیدی از این ماجرای هولناک را فاش کرد.
 
به گزارش خراسان، به دنبال اعترافات وحشتناک اما تلخ و دردناک پسر 15 ساله ای که بیست و هشتم مرداد گذشته، مادربزرگ و پدرش را در شهرک مهرگان مشهد به قتل رسانده و از این جنایت فجیع فیلم سلفی گرفته بود، مقدمات بازسازی صحنه جرم با صدور دستوری از سوی قاضی ویژه قتل عمد فراهم شد تا جزئیات و چگونگی این حادثه دلهره آور مورد کنکاش های دقیق قضایی قرار گیرد.
 
در ابتدای بازسازی صحنه قتل که سرهنگ نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) نیز حضور داشت، ابتدا سرهنگ نوریان (افسر پرونده) به تشریح خلاصه ای از محتویات این پرونده جنایی پرداخت و سپس متهم 15 ساله با اشاره قاضی دکتر حسن زرقانی مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و با معرفی کامل خود زوایای پنهان دو جنایت هولناک را فاش کرد.
 
او پس از تفهیم اتهام ارتکاب دو قتل عمد از سوی قاضی ویژه پرونده های جنایی گفت: پدرم مرا اذیت می کرد، کتکم می زد و اجازه نمی داد نزد مادرم بروم چرا که آن ها از هم جدا شده بودند و مادرم از حدود دو سال قبل با مرد دیگری ازدواج کرده بود و در شهر جدید گلبهار زندگی می کرد.
 
به همین دلیل تصمیم به قتل پدرم گرفتم چرا که او معتقد بود اول باید شناسنامه بگیرم تا اجازه بدهد نزد مادرم بازگردم. پدرم تبعه افغانستان بود و من اگر می توانستم شناسنامه بگیرم او هم با همین استناد می توانست مدرک اقامت در ایران را بگیرد!
 
ابعاد جدید از قتل‌های پسر ۱۵ساله
 
زمانی که نقشه قتل او را می کشیدم از طریق جست و جو در فضای مجازی به عناوین قرص های خواب آور دست پیدا کردم و بعد از منطقه گلشهر مشهد هر قرص را به مبلغ 5 هزار تومان خریدم و به خانه بازگشتم. روز حادثه قرص ها را درون قوطی حاوی دوغ حل کردم که مادربزرگ و پدرم از آن نوشیدند.
 
زمانی که پدرم به خواب عمیق رفت او را با متکا خفه کردم و از خودم در همان حال فیلم سلفی گرفتم اما وقتی برای برداشتن دیگر لوازم به آشپزخانه رفتم ناگهان مادربزرگ را پشت سرم دیدم که از اتاق خواب بیرون آمده بود! دیگر نفهمیدم چه می کنم، یک لحظه پریدم و گلوی او را نیز فشار دادم تا خفه شد.
 
بعد هم با سرقت پول های پدرم، منزل را به آتش کشیدم و سوار بر خودروی پراید پدرم به طرف جاده کلات رفتم اما در بین راه خودرو دچار نقص فنی شد و حدود ساعت 2 بامداد بود که همان جا نشستم و مقداری شیره مصرف کردم که از کیف دستی پدرم به همراه پول ها برداشته بودم.
 
سپس به طرف یک گاوداری یا مرغداری در همان نزدیکی رفتم و از کارگر آن جا کمک خواستم تا نگاهی به خودرو بیندازد ولی هر دو چرخ پراید پنچر بود و او هم چرخ زاپاس نداشت به همین دلیل خودرو را در حاشیه جاده رها کردم و با راننده عبوری یک دستگاه نیسان که خانواده اش نیز همراهش بودند، به گلبهار رفتم و روز بعد هم به ساری گریختم که در آن جا دستگیر شدم.
 
در ادامه بازسازی صحنه جنایت، قاضی زرقانی از فرمانده شیفت ایستگاه 45 آتش نشانی مشهد خواست تا مشاهدات کارشناسی خود را بیان کند. «محمدی» گفت: ساعت 1:24 دقیقه بامداد خبر آتش سوزی اعلام شد. وقتی به محل رسیدیم همه درها باز بود و آتش از انتهای منزل زبانه می کشید! پنج شعله اجاق گاز هم باز بود که بلافاصله وارد محل شدیم و از انفجار جلوگیری کردیم سپس به اطفای زبانه‌های آتش پرداختیم و ...
 
در این هنگام قاضی ویژه قتل عمد از احسان (متهم) پرسید: چرا شعله های اجاق گاز را باز گذاشتی ؟ او پاسخ داد: برای آن که با انفجار و آتش سوزی آثار جرم را از بین ببرم.
 
بنابراین گزارش، برادر مقتول نیز که با دستور قاضی زرقانی در محل جنایت حضور داشت، درباره این ماجرای وحشتناک گفت: وقتی موضوع را فهمیدیم احتمال می دادیم که یکی از اجساد مربوط به احسان (قاتل) باشد چرا که یکی از همسایگان گفت که برادرت سوار بر پراید شبانه از خانه فرار کرد. ما چنین تصور می کردیم که برادرم بعد از قتل مادرمان و پسرش از محل گریخته است اما چند روز بعد با مشاهده تصویر احسان در روزنامه خراسان تازه به واقعیت این جنایت تکان دهنده پی بردیم و ...
 
در این هنگام قاضی ویژه قتل عمد از نوجوان 15 ساله پرسید: یک قبضه چاقو هم در محل جنایت کشف شد، آن را شما جا گذاشته بودی؟ متهم پاسخ داد: بله! ابتدا آن کارد را برداشتم و می خواستم پدرم را با کارد به قتل برسانم ولی بعد پشیمان شدم و آن را زیر پتو گذاشتم.
 
با مشخص شدن زوایای پنهان این پرونده جنایی و با صدور دستوری از سوی قاضی دکتر حسن زرقانی ، نوجوان 15 ساله روانه زندان شد تا رسیدگی های قضایی در این باره ادامه یابد اما «احسان» در حاشیه بازسازی صحنه جنایت و در حالی که قصد داشت محل رها کردن خودروی پراید را به کارآگاهان پلیس آگاهی نشان دهد به چند سوال ما درون خودروی پلیس آگاهی نیز پاسخ داد.
 
چند سال است شیشه می‌کشی؟
اول سیگار می کشیدم بعد معجون بیرجندی و مصرف حشیش را شروع کردم اما از یک سال قبل به استعمال شیشه روی آوردم.
 
روزی چقدر مصرف می کنی؟ 
حدود 300 تا 400 هزار تومان!
 
پولش را چگونه تهیه می کردی؟ 
پدرم می داد.
 
وقتی مدرسه می رفتی هم مواد مصرف می کردی؟ 
بله. روزی 5 هزار تومان از مادرم برای خرید خوراکی از بوفه مدرسه می گرفتم اما با دوستانم پول ها را روی هم می گذاشتیم و حشیش می خریدیم، سپس دم در مدرسه سیگاری می کشیدیم و بعد به کلاس می رفتیم.
 
در فیلم سلفی که هنگام جنایت گرفتی به پدرت توهین می کنی که نمی میرد، چرا؟ 
چون هر بار که رهایش می کردم باز خرخر می کرد و نفس می کشید.
 
مادرت نمی دانست تو مواد مخدر صنعتی مصرف می کنی؟ 
از سرخی چشم هایم می فهمید ولی به خاطر این که پدر نداشتم چیزی نمی گفت که من ناراحت شوم.
 
ناپدری ات چطور؟ 
او خودش تا 10 سال قبل شیشه می کشید به همین خاطر به مادرم می گفت فکر کنم «احسان» معتاد است، چهره اش نشان می دهد! ولی مادرم هیچ عکس العملی نداشت.
 
از کجا می فهمید؟ 
تند تند حرف می زدم، زبانم به کامم می چسبید و دهانم خشک می شد. آن قدر می کشیدم که انتهای گلویم سفیدک زده بود.
 
رابطه ات با ناپدری چگونه بود؟
با او رابطه خوبی داشتم. شوخی و عشق وحال می کردیم!
 
مادر بزرگت را هم دوست نداشتی؟ 
نه، او خیلی با من مهربان بود، هیچ بدی از او ندیدم! گناه داشت ولی در شرایطی قرار گرفتم که مجبور شدم او را هم به قتل برسانم.
 
پول های سرقتی را چه کردی؟
100 هزار تومان گچ (کریستال) خریدم، 350 هزار تومان بقیه را هم بعد حشیش و شیشه و ... تهیه کردم.
 
چرا نزد مادرت زندگی نمی کردی؟ 
خماری را نمی‌توانستم تحمل کنم، باید نزد پدرم برمی گشتم تا پول موادم را بگیرم.
 
پشیمانی؟ 
پشیمان هم باشم فایده ای ندارد! همین اواخر هم خیلی از دوستانم با من به خاطر مصرف شیشه قطع رابطه کرده بودند ولی من آدم نشدم.
ارسال به دوستان