عصر ایران ؛ محمد جلالی - زخم کاری بالاخره به خط پایان خود رسید؛ سریالی که توانست مخاطبان بسیاری را به خود جذب کند؛ به گونهای که رکورد تماشای آنلاین بارها توسط این سریال شکسته شد.
حتی علاقهمندان تهرانی برای دیدن آخرین قسمت زخم کاری در سینما آزادی تا ساعت ۳ بامداد به پرده نقرهای خیره شدند تا چند ساعت زودتر از کسانی که نسخه آنلاین را دریافت میکنند، پایان ماجرا را ببینند!
زخم کاری اثری از محمدحسین مهدویان بود که به دلیل داشتن سناریویی محکم و تأثیرگذار مخاطبان را به سمت خود کشاند. این سریال اقتباسی از رمان «بیست زخم کاری» نوشته «محمود حسینیزاد» و «مَکبِث» نمایشنامه تراژیک اثر «ویلیام شکسپیر» است.
نویسنده و کارگردان سریال در سکانس آخر به خوبی جواب سؤالی نویسنده رمان «بیست زخم کاری» که پرسیده بود چگونه پایانی خواهد داشت و بر اساس کتاب امکان اجرا ندارد، میدهد و سهگانهای عجیب را بین این سه سناریو خلق میکند.
زخم کاری تشابهات و تضادهای بسیاری با این دو رمان داشت اما این سریال چه شد که محبوب از کار در آمد؟
نخست:
زخم کاری مجموعه از ضد قهرمانهای دوست داشتنی است. در آن بیننده نمیتوانست قهرمانی را پیدا کند اما در میان نقشهای منفی افرادی بودند دوست داشتنی که با بازی شیطانیاشان هر فردی را میخکوب میکردند. در رأس آنها میتوان به «جواد عزتی» ایفاگر نقش «مالک» اشاره نمود، کسی که قابلیت بسیار زیاد خود را در فیلمها و سریالهای طنز نشان داده و غالباً گیشه را به تسخیر خود در میآورد اما حالا در یک نقشی جدی و خشن بسیار خوب ظاهر شد به گونهای که برخی از بینندگان انتظار پایان این چنینی را برای مالک نداشتند.
و یا «رعنا آزادیور» که نقش «سمیرا» در این سریال را بازی میکرد یکی از نقشهای منفی سریال بود. آزادیور چهرهای را در این سریال از خود بروز داد که با نقش آفرینیهای قبلیاش زمین تا آسمان تفاوت داشت. او در زخم کاری شیطان روی زمین بود!
آزادیور از فائزه، دختر محجبه و مظلوم فیلم پرطرفدار «مارمولک» کمال تبریزی به سمیرا زنی منفعتطلب، خودخواه، و سنگی در زخمکاری تبدیل میشود. کسی که مالک بازیچه افکار او بود و در پس پرده تمام ماجراهای سریال دیده میشد.
دوم:
نقطه قوت این سریال سکانس پایانی هر قسمت بود به گونهای که تماشاگر را ترغیب میکرد تا انتظار یکهفتهای بکشد و زخم کاری را شماره به شماره دنبال کند...
سوم:
تصور ما این بود که سانسورهای زخم کاری آزاردهنده شود اما حذفیات این سریال سبب نشد تا از شایستگیهای آن کم گردد هرچند سؤالاتی برای همیشه در ذهن مخاطبان شکل گرفت از جمله چرا اخوان بدون هیچگونه مقاومتی پروندهها را به مالک داد؟ و یا داستان عشق بازی کیمیا در برابر مالک چگونه شکل گرفت؟ و یا زیر و بم سفر کیش مالک و منصوره!
چهارم:
مزیت زخم کاری و جذب مخاطب این چنینی آن بود که عوامل فیلم دندان طمع را کشیدند. اگر به خاطر داشته باشید فصل نخست سریال شهرزاد استقبال کم نظیری را به خود دید اما سازندگان وقتی دیدند میشود آب دیگ را زیاد کرد به منجلاب افول افتادند! فصل دوم به مراتب کمتر از فصل اول دیده شد و برای فصل سوم دیگر کسی لحظه شماری نمیکرد.
اما در میان همه اینها چرخش 180 درجهای مهدویان از ساخت فیلمهای سیاسی به این سریال هم در نوع خود جالب توجه بود.
مهدویان از «ایستاده در غبار»، «ماجرای نیمروز ۱ و ۲»، «لاتاری»، «شیشلیک» و «درخت گردو» که همواره مورد توجه منتقدان سینما بوده به ناگهان تغییر جهش میدهد و مکبث را به سینمای ایران میکشاند! هرچند خود او معتقد است اگر تغییر نکند باید به او خرده گرفت...
امید داریم بیش از پیش نظارگر اینگونه سریالها که میتواند تحولی را ایجاد کنند، باشیم.