شما و همسرتان حدود سه هفتهای هست که با هم قهر هستید و این قهرها باعث سردی دو طرف شده است، خانم در طالعتان برگشتی برایتان نمیبینم و باید برای حل شدن این مشکل مبلغی را هزینه کنید تا من بخت شما را باز کنم.
زهرا رسولی در گزارشی در فارس نوشت: ساعت 5 عصر است و هوا بدجور سرد، کوچهها شبیه به هم، آدرس خانه را پیدا نمیکنم، خانمی که معرفم است، تاکید کرده که ساعت 5 عصر باید در منزل به اصطلاح حاج آقا باشم و اگر دیر برسم مرا به عنوان مراجعه کننده نمیپذیرند.
پس از کلی پرس و جو بالاخره به آدرس مورد نظر میرسم، درب بزرگی است که فقط لای در باز است و پس از زدن زنگ در وارد میشوم.
چند صندلی در گوشههای مختلف محوطه چیده شده است، حاج آقا میز کار شیکش نشسته است و چند پوشه به رنگهای مختلف روی هم چیده شده است.
بر خلاف تصورم که محل یک دعا نویس باید مرموز باشد، فضا کاملا رسمی و اداری است، حتی دوربین مداربسته و دستگاه کارتخوان هم برای پرداخت هزینه وجود دارد، در گوشهای از میز کاغذهایی روی میز است که روی هر یک از آنها یک اسم نوشته شده است.
پروتکلهای بهداشتی هم کاملا رعایت شده و حاج آقا یک حائل نایلونی بین خود و مشتریانش دارد که خطر انتقال کرونا رفع شود.
سخن را آغاز میکند: ببینید یک نفر در محل کارتون هست که برایتان بد میخواهد، به ظاهر دوستت است، اما باید از او دوری کنی»، «انگار شما و همسرتان حدود سه هفتهای هست که با هم قهر هستید و این قهرها باعث سردی دو طرف شده است، خانم در طالعتان برگشتی برایتان نمیبینم».
اگر این جملات برایتان آشناست، احتمالا در طول زندگی تان به دعانویس، رمال و یا فالگیر مراجعه کردید! زندگی منشوری در حرکتی دوار است و این را دعانویس ها و رمال ها خوب یاد گرفتند و خیلی بهتر از آن استفاده میکنند.
من هم تصمیم گرفتم تا برای رتق و فتق امور زندگیم به سراغ دعانویس بروم تا مشکلاتم را حل کنم، محل دعانویسی در پارکینگ یک خانه است.
اکثر مشتریان حاج آقا خانمها هستند که با دیدن همدیگر از گرفتاریهایشان از شوهر، فرزند، دیگری کار و پول و... را برای دیگری تعریف میکنند و نکته جالب اینکه به محض ورود یک غریبه همه صورت خود را مخفی میکنند، که مبادا فردی آشنا آنها را ببیند.
حاج آقا مشغول مرتب کردن دعاهای آماده است؛ روبهرویش مینشینم، نگاهی به من میکند و عینکش را در چشمش جابهجا به میکند و علت حضورم را میپرسد جواب میدهم وقت قبلی دارم و دعوتم میکند که در صندلی روبهرویش بنشینم.
تسبیح مشکیاش را در دست میگیرد و با اشاره سر میگوید که شروع کنم، داستان زندگیام را برایش بازگو میکنم.
«حاج آقا هفت ماه است که نامزد کردهام، ولی نامزدم چند وقتی است که با من سردی میکند، احساس که نه مطمئنم دیگر دوستم ندارد، البته میدانم که همه اینها زیر سر مادر شوهر و خواهر شوهرم است!
من و نامزدم همکار بودیم که باهم آشنا شدیم، خیلی به هم علاقهمند بودیم، ولی این روزها نامزدم به فکر جدایی است و چند بار این موضوع را مطرح کرده است، از طرفی چون خانوادهام با این ازدواج مخالف بودند، مرا تحت فشار گذاشتهاند که از وی جدا شوم».
اینها را میگویم و با حالت التماس به حاج آقا نگاه میکنم و میگویم، «تو رو خدا کمکم کنید، زندگیم در خطره» من نمیخوام طلاق بگیرم.
حاجآقا کار اصلیاش «سرکتاب» باز کردن است؛ بر اساس آنچه میگوید از «علوم غریبه» میداند و از رازهایی میگوید که ما آدمهای عادی به این راحتیها از آن سر در نمیآوریم.
کارم را می پرسد؟ میگویم «سر کتاب» میخواهم، می گوید: هر اسمی که برای سر کتاب بگویی 20 هزار تومان هزینه دارد، قبول میکنم.
نام و نام مادرم را می پرسد و اسمم را به حروف ابجد روی کاغذ می نویسد. کتاب قطوری را بر میدارد و به سرعت کلماتی را که به نظر می رسد ذکر باشد تکرار میکند، حاج آقا میگوید، گره در طالعم افتاده و دانهها با هم همخوانی ندارد!
میگوید، زن خوب و بساز و خوش قلبی هستم، اما دشمنم زیاد است و به همین خاطر زندگیام طلسم شده است، اصلیترین دشمن زندگی من هم مادر و خواهر همسرم هستند که به زور جادو طلسم وی را نسبت به محبتهای من دلسرد کردهاند.
با این حرف دعانویس تکانی میخورم، من که مجردم و نامزدی ندارم، اما خب برای تهیه گزارشم مجبورم این حرفها را تحمل کنم و به روی خودم نیاورم، دارم از تعجب شاخ درمیآورم اما چارهای نیست گاهی باید خودت نباشی.
نگاهی به دوستم میکنم و میخواهم چیزی بگویم که حاج آقا بدون اینکه از من چیزی بپرسد دوباره ادامه میدهد: نگران نباش خانم، در طالع تو جدایی نوشته نشده مطمئن باش زندگیات تا همین عید امسال رو به راه میشود و مادر و خواهر همسرت مطیع تو خواهند شد، با خودم میگویم، چقدر خوشبخت میشوم من...
این را میگوید و تسبیحش را به دست میگیرد، دوباره اسم خودم، همسرم؛ مادر من و مادر همسرم را سؤال میکند، با حساب و کتابی که فقط خودش میداند، چیست زیر لب ذکرهایی زمزمه میکند و دوباره نگاهم میکند.
میگوید: زندگیام طلسم شده و میتواند دعایی بنویسد که زبانبند مادر و خواهر همسرم باشد و اتفاقی بیفتد که همسرم فقط مطیع من باشد.
طوری که بدون هیچ مشکلی سر خانه و زندگیام بروم، این دعا حتی تضمینی است و اگر نتیجه نگرفتم میتوانم مبلغ پرداختی را پس بگیرم.
کمی با خودم کلنجار میروم و میگویم: حاج آقا مطمئنید تاثیر دارد، جواب میدهد: 100 درصد در طالع تو جدایی نیست و حتما با این مرد ازدواج خواهی کرد، اما یک چیز مشکوک در طالع توست و آن اینکه گویی همسرت قبلا ازدواج کرده است، با حالت ناراحتی میگویم، حاج آقا من دیگر نمیدانم چه بگویم، اصلا نمیدانم چه بر سر زندگیم آمده است، خواهش میکنم من را از این برزخ نجات دهید.
حاج آقا شک و تردید را چشمانم میبینید و کتاب قدیمیاش را از کشوی میز خارج میکند و میگوید: خانم شک نکنید، این کتاب مشکلگشاست، چون قدیمی است، خیلی دم دست نیست و همه دعاهای آن را در دفتر نوشتهام که کتاب خراب نشود.
نگاه ملتمسانهای به حاج آقا میکنم و میگویم، حاج آقا دوست دارم زندگیام مثل روزهای قبل از نامزدی شیرین شود و همسرم به همان میزان مرا دوست داشته باشند.
با اشاره سر این اطمینان را میدهد که زندگیام را نجات خواهد داد، مکثی میکنم و میگویم، بنویسید حاج آقا توکل بر خدا.
این را میگویم و مبلغ درخواستیاش را میپردازم، چون من زندگیام را دوست دارم، سر کتاب را باز میکند و برای نوشتن دعای اصلی 6 روز فرصت میخواهد.
به گفته خودش دعا سنگین است و باید برای نوشتن آن تمرکز کند، قبل از اینکه دعا را بنویسد، دستورالعملهای خاص دعا را برایم تشریح میکند.
حاج آقا میگوید: دستورالعملهایی که اینجا دریافت میکنی را باید شب چهارشنبه یا شب پنج شنبه انجام دهی ولاغیر.
در اکثر دستورالعملها باید هنگام اذان صبح دعا یا طلسم را در ظرف مسی بر پشت بام بگذاری و صبح هنگام برداری.
البته برخی خانمها از اینکه هنگام اذان صبح به پشت بام بروند و همسرشان با اینکار متوجه مراجعه آنها به دعانویس شود، ترس عجیبی دارند، ولی چون حاج آقا گفته چارهای نیست و باید کار را دقیق و درست انجام دهید.
همین که میخواهم خارج شوم، زن جوان دیگری که مثل من برای نجات زندگیاش به حضور حاج آقا آمده است، دلسوزانه نگاهم میکند و میگوید: نجات زندگیات به چند 100 هزار تومان هزینه میارزد، شک نکن، انشالله حل میشود؛ خواهر من هم مشکل شما را داشت، حل شد و در حال حاضر زندگی شیرینی دارد، «نگران نباش خانم. حاجآقا درستش میکنه. هر چند که باید توکلت به خدا باشه. اول خدا، بعدم حاجآقا».
سوال میکنم،: خود شما قبلا به اینجا مراجعه کردهاید، میگوید: بله، در حال تکمیل دوره هستم، یعنی باید دعا تکرار شود تا تاثیر خودش را داشته باشد.
خب اگر تاثیر داشت در همان دفعه اول تاثیر میگذاشت، چرا هر روز اینجایی؛ جواب میدهد: همیشه که اینجا نیستم، چند ماه یکبار برای شارژ شدن تاثیر دعا میآیم تا زندگیام شیرینتر شود.
رفته رفته تعداد نفرات افزایش پیدا میکند و نفرات زیادی به نوبت اضافه میشوند و به نظر میرسد که به گمان حاج آقا، همه آنها بدون استثنا در زندگیشان طلسم و جادویی دارند که باید باطل شود.
پسر جوان دیگری در ورودی ایستاده است تا دعایش را تحویل بگیرد، گویی مشکل کار داشته است و حاج آقا با نوشتن دعا مشکلش را حل کرده است.
گویی همه مشکلات دنیا در این اتاق کوچک قابل حل است، هر کس از مشکلی صحبت میکند و همه می خواهند با شنیدن تجربیات دیگران از کیفیت کار حاج آقا اطمینان حاصل کنند.
در گوشه دیگری از اتاق دختر جوانی است که ماسک به صورت، خیلی دوست دارد که سریعتر دعایش را تحویل بگیرد و برود، چون از اینکه آشنایی او را در آن حال ببیند معذب میشود.
علت حضورش را میپرسم برای گشایش بخت به حاج آقا مراجعه کرده و مطمئن است که اگر این دعا را اجرایی کند با فرد مورد علاقهاش ازدواج خواهد کرد، البته نرخ دعای بازگشایی بخت با دعای جلب محبت متفاوت است.
خانم دیگری که برای بچهدار شدن نزد حاج آقا آمده 5 میلیون تومان هزینه کرده است و به گفته خودش اگر دو ماه دیگر دستورالعمل را اجرا کند، بچهدار خواهد شد، دعای حاج آقا تضمینی است و قرار است، بچه پسر باشد!!
نرخ دعاهایی که حاج آقا مینویسد با هم فرق دارد، البته در مراجعه به دعانویسهای مختلف دیدم که تقریبا نرخ دعا در موضوعات مختلف یکسان است.
یعنی دعای ترس یک نرخ مشخصی دارد، دعای بازگشایی بخت نرخ مشخص خود را دارد و به ترتیب نرخ بچهدار شدن هم نرخ خودش را دارد، البته اگر خواهان فرزند پسر باشید، قیمت دعا گرانتر خواهد بود!
نرخهایی که شاید از درآمد یک پزشک در روز بیشتر باشد، برای مثال نرخ سر کتاب برای هر اسم 20 هزار تومان و نرخ دعای اولیه برای بازگشایی بخت 100 هزار تومان تا یک میلیون تومان است.
نرخ دعای محبت بین زن و همسر و البته خانواده همسر هم متفاوت است و از 200 هزار تومان به بالاست، دعای بچهدار شدن بالاترین نرخ را دربین دعاها دارد و شخصی که طالب فرزند است باید حداقل 5 میلیون تومان هزینه کند، البته نرخ فرزند پسر بیشتر است.
البته همه این دعاها با یک نوبت مراجعه کارساز نخواهد بود و شخص برای اینکه نتیجه خوبی را ببیند، باید در بازههای زمانی سه ماهه و 6 ماهه مراجعه کرده و دعاهای بعدی را تحویل بگیرد.
به گفته دعانویسان یک نوع دعا هم که تمام کننده و طلسم همه دعاهاست، بسیار گرانقیمت است و فقط مشتریان خاصی میتوانند از آن استفاده کنند، اما آنچه مسلم است نتیجه آن بسیار ثمربخشتر از انواع دیگر دعاهاست.
همین دعاهای به ظاهر گشاینده کار باعث شده است که این افراد درآمدهای چندین میلیونی در روز و ماه داشته باشند و با یک حساب سرانگشتی اگر یک دعانویس روزانه فقط 10 دعای 200 هزار تومانی برای مراجعه کنندگان بنویسد که قطعا آمار از این بیشتر است، در ماه درآمد حداقل 50 میلیون تومانی خواهد داشت، دعاهایی که کسی از محتوای آن خبر ندارد و شخص دعانویس فقط خودش میداند چیست و چه کارآیی خواهد داشت.
حتی گاها برخی از مراجعین به خاطر عمل نکردن به دستورالعملهای دعانویس دچار مشکل میشوند و مجبور میشوند که رجوع کنند و دورهای را دوباره از سر شروع کنند.
مشکل اینجاست که برخی شهروندان به منظور یکبار سرگرمی و امتحان فال نگرفته یا دعا نمینویسند، بلکه برخی به گونهای عجیب و غریب درگیر این راه شده و علاوه بر خود دیگران را هم درگیر میکنند و به این کار وابسته میشوند. به طوری که شاید هفتهای یکبار با آنها تماس تلفنی برقرار میکنند و با انجام اعمالی که رمال میگوید موجب گزند و آسیب به خود و دیگران میشوند.
با این دیدگاه و عقاید این روزها دعانویسی و رمالی به یکی از شغلهای پردرآمد تبدیل شده است و هرکسی با داشتن یک کتاب قدیمی به دنبال حل مشکل دیگران است، شخصی که در حل مشکلات خود عاجز است، کتاب برداشته که مشکل یک شهر را حل کند، چه بسا که اگر مشکلی با دعانویسی قابل حل بود، میشد همه مشکلات اشتغال، اقتصاد، ازدواج، سیاسی، فرهنگی و هر موضوع و یا مسئله مهم را با یک دعانوشتن و رمالی و فال گرفتن حل کرد.