اکبر مختاری*
با شکست دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ و پیروزی جوبایدن ذهنیت خاصی در ایران مبنی بر اینکه دیگر آمریکا از گزینه نظامی علیه ایران استفاده نخواهد کرد، شکل گرفت.
خروج ضعیف و بدترکیب آمریکا از افغانستان این نگاه را که ایالات متحده دیگر علاقه ای به استفاده از گزینه نظامی در منطقه غرب آسیا ندارد را تشدید کرد و این خود باعث شد که نگرشی در میان کنشگران حکومتی و برخی تحلیلگران ایرانی شکل گیرد که آمریکا بدلیل خروج از منطقه و تمرکز روی چین، به هیچ وجه از گزینه نظامی برای رسیدن به اهداف خویش استفاده نخواهد کرد و همین موضوع به مفروض ذهنی مقامات در نحوه مدیریت مذاکرات دور هفتم و هشتم مربوط به احیای برجام تبدیل شده است.
همانطورکه در "روش شناسی تحقیق" اشاره میشود که مفروض غلط فرض غلط را سبب میشود و فرض غلط سبب نتیجه گیری اشتباه میشود،مفروض دانستن عدم مداخله نظامی آمریکا در صورت شکست کامل مذاکرات و عبورکامل ایران از خط قرمزهای آژانس و 1+4 بهمراه آمریکا بسیار خطا می نماید.
پرونده هسته ای ایران برای تمامی کشورهای ذینفع در آن اولویت امنیتی دارد و کشورها در مورد مسائل امنیتی حاضرند که بالاترین هزینه ها را بپردازند.
در حوزه هسته ای نگرانی اروپا از دستیابی ایران به سلاح هسته ای و موشکهای بالستیک با قابلیت حمل کلاهک اتمی است.
اروپا از ایران آنچنان دور نیست و این موضوع بر نگرانی امنیتی اروپا می افزاید.
نقل است که "یوشکا فیشر" وزیر خارجه اسبق آلمان در اوایل دهه 1380 وقتی حسن روحانی رییس تیم مذاکره کننده ایران بود بیان کرده بود که اروپا حاضرست یک زمستان بلرزد و به گاز دسترسی نیابد اما ایران به سلاح اتمی دست نیابد.
از سوی دیگر مهم ترین دولت ذینفع منطقه در مورد روند برنامه هسته ای ایران، رژیم اسراییل است.
اسراییل بالاترین نگرانی امنیتی را از احتمال دستیابی ایران به سلاح اتمی دارد و حاضرست دست به هرکاری بزند تااینکه ایران به سلاح هسته ای دست نیابد.
عملیات های خرابکارانه اسراییل در ایران کاملا نشان دهنده عمق نگرانی این رژیم است.
آمریکا در کنار اسراییل نگرانی امنیتی مشترک دارد.
در صورت دستیابی ایران به سلاح هسته ای نظم منطقه ای و توازن قوا در منطقه کاملا بهم میخورد و آمریکا بهیچ وجه اجازه چنین تحولی را نمی دهد و اگر درصدی هم بی تفاوتی کند اسراییل با تحرکاتش آمریکا را وارد بازی نهایی خواهد کرد.
اینکه آمریکا دیگر علاقه مند به شروع یک درگیری نظامی نیست نظر درستی است، اما این تازمانی است که منافع حیاتی آمریکا و متحدانش در منطقه تهدید نشود این درحالی است که شکست مذاکرات و ادامه غنی سازی با درصد بالا توسط ایران میتواند درنهایت سبب عبور از خطوط قرمز آمریکا شود و ساختار در آمریکا در چنین زمانی اجازه اقدام نظامی هوشمند و محدود به آمریکا را خواهد داد.
در تحلیل روابط بین الملل سخنان و سیاستهای اعلانی تعیین کننده نهایی نیستند بلکه این سیاستهای اعمالی هستند که نتایج نهایی را می آفرینند.
برای آمریکا و اسراییل مهم نیست که ما بارها گفته ایم که قصد ساختن سلاح هسته ای را نداریم بلکه آنها هرگونه اعمال غنی سازی با درصد بالا را گامی جهت رسیدن ایران به سلاح اتمی تعبیر می کنند.
کوشش کسانی که در تحلیل های خویش میکوشند با مانور روی شکست آمریکا در افغانستان احتمال حمله آمریکا و اسراییل به ایران را در حدصفر تقلیل دهند کوشش خطایی است؛ چراکه جنگ مطرح در سیاست اعلانی غرب علیه برنامه هسته ای ایران جنگ فراگیر و گسترده نیست بلکه منظور جنگ محدود با هدف زدن تاسیسات هسته ای و فلج سازی ایران است؛ این همان دردناکترین و خطرناکترین اتفاقی است که میتواند علیه سرزمین ایران رخ دهد.
دیپلماتهای ایران در مذاکرات وین باید برای سناریوی شکست مذاکرات و رفتن دوباره پرونده ایران به شورای امنیت و زنده شدن دوباره گزینه نظامی برنامه داشته باشند؛ چراکه تنها در این صورت است که مذاکرات سرنوشت ساز وین را بیش از پیش جدی خواهند گرفت و پیامدهای هرگونه شکستی در مذاکرات را درک خواهند کرد.
* مدرس علوم سیاسی