خبرگزاری فارس نوشت: مصوبه دیروز کمیسیون مشترک مجلس در مورد تنظیم مقررات خدمات فضای مجازی به جهت برداشت عمومی و روایت سازی اجتماعی دچار تشویش است. چگونه می توان این روایت ها را به اصل و فرع ماجرا تبدیل کرد؟
روایت روز: اول پاسخ به یک سوال: آیا کشور برای ایجاد محدودیت یا فیلترینگ قانون کم دارد؟ اگر پاسختان مثبت است به این سوال جواب دهید که چطور تا کنون فیلترینگ اعمال میشد؟ مگر توییتر یا تلگرام فیلتر نشد؟ شد، آنهم زمانی که صیانتی در کار نبود. تعریف چنین کارکردی برای طرح تنظیم مقررات خدمات فضای مجازی چندان آوردهای برای نظام و حاکمیت ندارد.
اختیارات و ضوابطی که از قبل هم بود چنین امکانی را به حاکم میدهد که شیر فلکه اینترنت را کم و زیاد کند و هیچ نیازی به صیانت و حمایت نداشته باشد. اما ماجرای طرح صیانت به این سادگی نیست که بخواهیم حمل بر فیلترینگ یا محدود سازیاش کنیم.
برداشتها و روایتسازیها از طرح صیانت مشوش است. این روایتسازیها علاوهبر آنکه معمولا دقیق یا کامل نیست، مردم را هم دچار نگرانی میکند.
به چند مورد از این روایتها دقت کنید:
۱-این طرح باعث محدودیت گسترده اینترنت خواهد شد
۲-این طرح باعث فیلترینگ اینستاگرام و تلگرام و ... میشود
۳-این طرح با اینکه طرح خوبی است اما بدون اقناعسازی اجتماعی امکان عملیاتی شدن نخواهد داشت
۴-دعواهای حزبی و سیاسی طرح صیانت را از ساحت فنی و تخصصی خود دور کرده است
۵-این طرح حتی اگر در کمیسیون مشترک نهایی شود در صحن مجلس رای نمیآورد و حتی اگر در صحن مجلس رای بیاورد توسط شورای نگهبان رد میشود
۶-مصوبه کمیسیون مشترک بنا به نامه معاونت قوانین مجلس ابطال شد و ...
هر کدام از این روایت ها در محل خود اهمیت و جایگاه مهمی دارد اما دقت کنید که مجموع این روایت ها چه اثر مهمی در جامعه برجای می گذارد؛ عرض می کنم.
دانشجویان علم سیاست اولین چیزی که می آموزند مفاهیمی همچون حاکمیت، حکومت و دولت و ... است. یکی از ویژگی هایی که اغلب عالمان علم سیاست به آن اذعان دارند تقسیم ناپذیری حاکمیت است. یعنی نمی شود حاکمیت در یک سرزمین را به دو نیم تقسیم کرد و در اختیار دو ساختار جداگانه قرار داد. اساسا چنین اتفاقی یعنی نقض حاکمیت. خب اکنون فضای مجازی بخشی از فضای زیست یک ملت به حساب می آید. آیا می شود حاکمیت در این سرزمین مجازی را به نظام و ساختاری دیگر سپرد؟ معلوم است که معنای این اتفاق نقض حاکمیت است؛ اساسا نقض عقلانیت است.
قانون، ارزش، فرهنگ و ایستارهای سیاسی یک جامعه با مفهوم اعمال حاکمیت معنا پیدا می کنند و اگر اعمال حاکمیت را نقض کردیم دیگر هیچ محدودیتی برای هیچ حاکمیتی وجود نخواهد داشت.
ترجمه این حرفها در مصداق صیانت یک جمله است: نمی توان نخ حاکمیت فضای مجازی کشور را به خارج از کشور سپرد. اینکه دولت و نظام نظارهگر حضور و حاکمیت دیگران در جامعه خود باشد و هیچ نکند دقیقا مصداق عجز حاکمیتی و وابستگی است. نظام باید از ترک فعل دست بردارد.
اما ملزوماتش چیست؟
تمام قاعدهگذاریها حتی سیاستگذاری تشویقی و تنبیهی، همه باید واجد عقلانیت باشند. از توجه به تکتک مفاد قانون تا نحوه مدیریت افکار عمومی تا ملاحظات و مناسبات اجرایی آن، همه و همه باید در چارچوب یک عقلانیت و منطق قابل دفاع پیش برود. امکان نقد عالمانه نیز فراهم باشد. پس از آن توجه، تامل و اعمال نقدهای درست و منطقی نیز در دستور کار قرار بگیرد. اما اصل و فرع تداخل پیدا نکند.
بیخیالی نسبت به فضای مجازی درست نیست. هیچ عقل سلیمی تدبیر و مدیریت بخشی از جامعه خود را به حاکمیت غیر حواله نمیدهد. شاید در چنین اعمال حاکمیتی ضعف و قوتی باشد، اشکالی ندارد باید مطالبه کرد تا اصلاح شود. اما خط اصلی گم نشود. نباید دولت و نظام در برابر فضای مجازی بیغیرت باشد.