عصرایران؛ عباس مدحجی - اگر از تیتر متعجب شدید این مطلب را بخوانید.
باگسترش فضای مجازی و توانایی جایگزینی حساب مجازی به جای کارکتر حقیقی، از جمله آیتم هایی که بیش از پیش توجه جامعه شناسان و روانشناسان و حتی شهروندان را جلب کرده نشان دادن خودِ دیگر جامعه ذیلِ شخصیت هایی ست که نوع زندگی و ادبیاتشان در فضای مجازی فرسنگ ها از فضای حقیقی [ نه به معنای حقیقت] فاصله دارد.
بیان نظرات، نوع ادبیات و ارتباط خیل عظیمی از کاربران مجازی با شیوه تعاملشان در زندگی حقیقی مغایرت وحشتناکی دارد و اصولا فضای مجازی بستر ظهور زوایای دیگری از شخصیت کابران است که توانایی ظهور در واقعیت را نداشته یا ندارد. این مغایرت از آن جهت وحشتناک است که یادمان می آورد در میان آدم هایی زندگی می کنیم که هیچ ذهنیتی از درونیات و واقعیات زندگیشان نداریم. یا چیزی که از آنها می بینیم حتی نزدیک به آن چیزی نیست که در درون دارند. من باب مثال کافی ست به کارهای اکبرخرمدین ، پدر و قاتل بابک خرمدین از زاویه همسایه هاشان نگاهی کنیم تا وحشتمان دو چندان شود.
یکی از این مصادیق پررنگ "فحش" است. همان چیزی که عین نقل و نبات زیر مطالب و پست های مجازی از سوی کاربران با هویت واقعی و غیرواقعی تایپ می شود و مشتری هم فراوان دارد. اگرچه تاریخچه فحش و انواع آن در ایران کم نیست و شنیدن و گفتنش برای ما حتی بطور روزانه چیز بعیدی نیست اما در فضای حقیقی بعلت چارچوب هایی مثل عواقب حقوقی، شماتت عُرفی یا حتی حفظ حرمت حاضران و شرم از واکنششان معمولا کنترل شده و محدود است.
ژان شاردن که در زمان صفویه در ایران اقامت داشته و با زبان فارسی نیز آشنا بوده مینویسد: "ایرانیان در برابر این همه فضیلتهای اخلاقی صفتی ناشایسته دارند. گرچه عادتشان ستایش و نیایش پیدرپی حضرت احدیت است و هنگام آغاز نهادن به کاری حتماً بسم الله میگویند؛ و ناشدنی است از کاری یا چیزی سخن در میان آورند و ان شاء الله بر زبان نرانند، امّا از همان زبان و دهان که چندین نعت و تحمید حق بیرون میتراود هزاران دشنام و کلمات و جملات رکیک و ناسزاوار خارج میشود. نه تنها مردمان عامی بلکه بزرگان و اعیان و اشراف بر همین خوی و صفتند. ضمن ناسزا گفتن و فحش دادن به هم غالباً نام آن قسمت از اعضای بدن را میبرند که قلم از آوردن اسم آن شرمگین است، و به زنان هم نسبتهای ناسزاوار میدهند، و حال آن که نه آنان را دیدهاند و نه نامشان را میدانند، و نه این که در دل خواهان بدنامی و رسوایی ایشان میباشند. زنان نیز هنگام ستیزگری با هم دست کمی از مردان ندارند".
او ادامه داده: "علاوه به بستن نشان و صفات حیوانی به یکدیگر یکی از شایعترین و مشترکترین دشنامها، فحشهای ناموسی باشد. توهینی که مادر را خطاب قرار میدهد، اصالت را زیر سوال میبرد. اگر نجابت مادر مورد تردید قرار گیرد، اصالت نژاد پدر نیز از بین میرود. در بعضی موارد پدر مورد فحاشی قرار میگیرد به این دلیل که معمولاً پدر در خانواده دارای بالاترین جایگاه است و با فحش خطاب کردن پدر، شان همه اعضای خانواده زیر سؤال میرود".
پربیراه نیست اگر ادعاکنیم یکی از بزرگترین چالشهای آدمین های مجازی مراقبت از نظرات است که مبادا انواع فحش در آنها رخنه کرده باشد. خیلی از سایتهای خبری و غیرخبری کلا بخش نظرات را حذف کرده اند یا نظرات را پس از بررسی منتشر می کنند.
خیلی از شخصیت های معروف از ترس همین فحش ها با اکانت های ناشناس در مجازی فعال اند. مدتی قبل بود که کاربران مجازی ایرانی با حمله به حساب های فوتبالیست های خارجی انواع و اقسام فحش ها حتی به زبان های دیگر را روانه اش کرده بودند. یا بارها در ورزشگاه ها از ابراز لطف طرفداران هر تیم به همدیگر یا داورها شنیده ایم. البته وقتی برخی مسولان کشور در اظهارنظرها، مناظره ها و حتی بحث های کارشناسی به راحتی از واژه های توهین آمیز و القاب دشنام مانند استفاده می کنند، دیگر نمی توان از بقیه جامعه انتظار دیگری داشت. نمونه اش همین آخرین اظهار نظر نماینده مجلس درباره مخالفان طرح صیانت مجازی!
سوال این است که چرا حداقل امروز دیگر یاد نگرفتیم و نمی گیریم مخالفت و نقد و حتی موافقت خود را مؤدبانه و منطقی بیان کنیم؟ چرا بجای نقد (اصولی ، غیر اصولی، سازنده و حتی مخرب) فقط از دشنام استفاده می کنیم؟ چرا اینقدر بی مهابا و راحت زبان و قلم به فحش باز می کنیم حتی در مواردی که فقط اختلاف نظر داریم و نه پدرکشتگی؟ چرا تا با اظهار نظر، عقیده، تحلیل و یا شیوه عملکرد و زندگی کسی مخالف هستیم علاوه بر بستن انواع تهمت ها، از رکیک ترین فحش ها دریغ نمی کنیم؟ چرا حتی کسانی که فرهیخته و تحصیلکرده و هستند یا حداقل ادعای فرهنگ و ادب دارند هم چنین چیزهایی شاهدیم؟ چرا گمان میکنیم فحش بجز خنک کردن دلمان، میتواند کارکرد اصلاحی داشته باشد؟
درست است که فرهنگ ضدفرهنگ دشنام در سراسر جهان است اما تکثیر بیشتر آن در این روزها بسیار اهمیت دارد. کودکی که در چنین جامعه ای رشد کند ، میراث پدران خود را چگونه حفظ خواهد کرد؟ شاید وقت آن است قبل از بازکردن دهانمان کمی بیشتر در این باره بیندیشیم.