عصر ایران؛ مرتضی نظری* - آغاز سال نو و ورود به قرن جدید خورشیدی، بهانه مغتنمی است برای سنجش وضعیت و جایگاه خود در جهان.
با شادباش نوروز باستانی، سه آرزو از جنس توسعه برای سرزمین ایران دارم. امیدوارم توسعهیافتگی ایران در مرحله آرزو باقی نماند.
آرزوی اول: عبور از میانمایگی سیاسی
شاخص فساد ایران در جدیدترین آمار، ۱۴۶ در میان ۱۸۰ کشور ارزیابی شده است. از حیث شاخص توسعه انسانی هفتادمین کشور و در رتبه سهولت کسب و کار هم ۱۲۷ اُمین کشور دنیا هستیم. این آمارها واقعیت است و هدفگذاری ما مانند رتبه اول منطقه شدن تا ۱۴۰۴، یک آرمان. کشورها برای پیمودن مسیر از وضع موجود تا موقعیت مطلوب کارهای مختلفی میکنند. نسخه واحدی برای توسعهیافتگی وجود ندارد، اما برخی قواعد عقلی و علمی مشترک، بله.
آرزو کنیم خطر رواج میانمایگی [=مدیوکراسی] در مدیریت کشور و انتصاب مدیران، فهمیده شود، نهاد دولت، مقامات، سیاستمداران و کارگزاران عالی و ارشد کشور اولویتی بالاتر از مردم و توسعه همه جانبه سرزمین ایران نشناسند و پاسخگویی بیشتری در قبال جامعه ایران از خود نشان دهند، دست باندهای رانتخوار از منابع ملی کوتاه شود و قانونمندی و شفافیت در اقتصاد و سیاست افزایش یابد.
آرزوی دوم: بهبود سرمایه اجتماعی
سرانه مطالعه، شاخص سرمایه اجتماعی و کار داوطلبانه در میان ما پایینتر از حد متوسط است. اعتماد عمومی پایین مردم، هزینه اجرای برنامههای توسعه و کار با یکدیگر را افزایش میدهد.
آرزومندم یک یک ما ایرانیان در قبال خود، دیگران و در قبال ایران، مسؤلانهتر رفتار کنیم. از جمله اینکه بیشتر به اخلاق و ارزشهای اصیل انسانی پایبند باشیم، در هر موقعیتی که هستیم بیشتر یکدیگر را دوست داشته باشیم، مهربانی بیشتری بورزیم، بیشتر کتاب بخوانیم و بیشتر روی توسعه فردی خود متمرکز شویم و ایرانی با سرمایه اجتماعی بالاتر بسازیم.
آرزوی سوم: تحول نظام آموزشی
سالهاست مسؤلان عالی کشور دچار یک سوء تفاهم بزرگ درباره مدالآوری دانشآموزان ایران در المپیادها هستند در حالی که از نگاه صاحبنظران آموزشی و نهادهای علمی بینالمللی، این مدالها نشانه کیفیت نظام آموزشی نبوده و غیرقابل تعمیم است و اتفاقاً بررسی وضعیت کشورهای موفق جهان در آموزش نشان میدهد که آنها خود را گرفتار این مسابقات نکردند و به ساختن زیربنای آموزش پرداختند.
ما از نظر کیفیت آموزش در دنیا هفتاد و پنجم و از رتبه سواد خواندن و نوشتن و علوم و ریاضی در پایههای چهارم و هشتم از متوسط جهانی پایینتر هستیم.
از طرفی ما توأمان با دو مسأله متناقض و بغرنج مواجهیم: از یکطرف باید در نقاط مختلف از جمله در شهرهای جدید و مناطق محروم، مدرسه بسازیم و یا مدارس فرسوده که شامل حدود ۲۵ درصد مدارس کشور میشود را بازسازی فوری کنیم و از طرف دیگر آموزش رسمی که در مدارس به بچهها آموخته میشود، ارتباطی با زندگی در جامعه و جهان جدید ندارد.
یعنی میوه مدارس ما - چه مدارس نوساز و چه فرسوده - تربیت نسلی با انواع ناتوانیهای ارتباطی و اجتماعی و فقر مهارتی است. نظام آموزشی که اساساً تولید ناکارآمدی میکند. ما بیشتر در مدارس سرباز و کارمند ساده حقوقبگیر تربیت میکنیم تا شهروند و کارآفرین.
امیدواریم در آغاز قرن جدید هجری خورشیدی و پس از حدود پنجاه سال پافشاری بر سبکهای آموزشی کماثر و سیاستگذاریهای ناکارآمد، شاهد تغییر نگرش حاکم بر نهاد مدرسه و دانشگاه، و چرخش از تمرکزگرایی، حافظهمحوری، مدرکگرایی و نگاه دست چندم دولتها به مسأله آموزش به سوی آموختن زندگی و مهارتهای ضروری و کاربردی باشیم.
نظام آموزشی که دسترسی فرودستان به آموزش با کیفیت و حذف انواع جداسازیهای ناروای دانشآموزان در مدارس و فراهمآوردن امکان و فرصت شکوفایی انواع هوش و استعداد و به رسمیت شناختن تفاوتهای فردی کودکان و نوجوانان ایران را فراهم آورد.
*نویسنده و توسعهپژوه
همانطور که یک کشور با نیروی نظامی ضعیف ، محکوم به شکست از دشمنان است ،
دولتی با پول ملی ضعیف هم محکوم به عقب ماندگی است .
با دلار 30 هزار تومانی امروز ، هیچ کس توان بهبود اوضاع را ندارد