۰۳ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۳۴۱۰۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۵ - ۲۰-۰۱-۱۴۰۱
کد ۸۳۴۱۰۳
انتشار: ۰۹:۲۵ - ۲۰-۰۱-۱۴۰۱

موقعیت مهدی: هالیوودیسم اسلامی

موقعیت مهدی: هالیوودیسم اسلامی
آدمیزاد ضعف و قوت دارد. یکسره قوت نیست. اما مهدی باکری در "موقعیت مهدی"، عاری از ضعف و خطاست. موجودات فاقد ضعف و خطا، آدمیزاد نیستند؛ فرشته‌اند.

  عصر ایران؛ هومان دوراندیش-  فیلم "موقعیت مهدی" قطعا فیلمی خوش‌ساخت و دیدنی است و به این معنا فیلم خوبی است اما این فیلم از "کلیشه‌های جنگ" فراتر نمی‌رود و در واقع حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد.

  اگر از تحسین‌های اغراق‌آمیزی که نصیب "موقعیت مهدی" شد بگذریم، باید گفت که این فیلم مبتنی است بر همان انگاره‌های کلیشه‌ای دوران جنگ؛ با این تفاوت که آن محتوای رسمی و تکراریِ ملال‌آور را در فرم و قالبی قابل قبول (و البته نه بسیار جذاب) تحویل تماشاگر می‌دهد که ملال‌آور نیست.

  "فیلم خوب"، اگر به حداقل‌ها قانع باشیم، باید فرم و ساختار قابل دفاعی داشته باشد. مرحوم آوینی فیلم "مسافران" بیضایی را از حیث فرم ضعیف نمی‌دانست، ولی با نظر به محتوا، آن فیلم را ضعیف و مصداق یک "فیلم بد" می‌دانست.

  اما اگر به محتوا کاری نداشته باشیم، یعنی رای خودمان دربارۀ نیک و بد امور عالم را کنار بگذاریم، می‌توانیم بسیاری از "فیلم‌های بد" را مصداق فیلم خوب بدانیم. عین شعری که برای فلان دیکتاتور سروده شده و ما محتوای آن را مزخرف و نامربوط می‌دانیم، ولی قبول داریم که ساختارش محکم و هنرمندانه است.

  از حیث محتوا، فیلم "موقعیت مهدی" همان تصویر کلیشه‌ای از "رزمندگان اسلام" را بازتولید می‌کند. مردی نجیب، سربه‌زیر، دخترندیده، که در اولین نگاه عاشق می‌شود، ایثارگر و جان‌برکف، فارغ از هرگونه منیّت و نفسانیت، فانی در هدف یا فانی فی الله، کسی که مصالح نظام و انقلاب را به هرگونه مصلحت شخصی ترجیح می‌دهد و ...

  تصویری که از مهدی باکری در فیلم "موقعیت مهدی" ترسیم می‌شود، مبتنی بر این ویژگی‌های شخصیتی است. این تصویر از "رزمندگان اسلام" را فرج‌الله سلحشور و سایر فیلمسازان "دفاع مقدس" نیز در دهه‌های 60 و 70 هم ترسیم می‌کردند، ولی چون اکثر آن فیلم‌ها از حیث فرم و ساختار ضعیف بودند، چنگی به دل نمی‌زدند.


  شخصیت‌پردازی جذاب‌تر، قطعا نقطۀ قوت "موقعیت مهدی" نسبت به فیلم "پرواز در شب" فرج‌الله سلحشور است. اما این حسن و امتیاز، نافی این نقد اساسی نیست که "موقعیت مهدی" حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد و همان کلیشه‌های "دوران دفاع مقدس" را بازتولید می‌کند.

  مثلا در سریال "مختارنامه"، کیان ایرانی که از سرداران مختار بود، پس از کشتن شمر، گرفتار غرور شد و از سر غروری که دامنگیرش بود، در پی کشتن حرمله هم بود ولی حرمله زودتر از راه رسید و زن و بچۀ کیان را کشت و مختار این فاجعه را تاوان غروری دانست که کیان دچار آن شده بود.

  فارغ از صحت و سقم و چند و چون این ماجرا، میرباقری در سریال "مختارنامه" می‌کوشد تصویری انسانی و زمینی از شیعیان به دست دهد. یعنی از آن‌‌ها تصویر انسان‌هایی را ترسیم می‌کند که در کنار نقاط قوت، نقاط ضعف هم داشتند و یکسره شایان ستایش نبودند بلکه نقدهایی اساسی هم به شخصیت و سلوکشان وارد بوده است.

  اما در "موقعیت مهدی"، ما با قهرمانی مواجهیم که گویی از آسمان به زمین آمده و هیچ خبط و خطا و ضعف و لغزشی در کار او نیست. به عبارت دیگر "موقعیت مهدی"، مهدی باکری را انسانی نشان می‌دهد که یکسره شایستۀ ستایش و تحسین است. گویی که اساسا هیچ نقدی به او وارد نیست.

  این نوع شخصیت‌پردازی از رزمندگان جنگ ایران و عراق، اگر در دورانی صورت می‌گرفت که جنگ در جریان بود، می‌توانستیم بگوییم که کارکرد تبلیغاتی یا حتی ملی دارد. یعنی قرار است مردان عمدتا جوانی که فیلم را تماشا می‌کنند، قهرمانانی بی عیب و نقص را ببینند که فقط شایستۀ تجلیل‌اند و میل به تکریم از سوی دیگران، که جزو امیال اساسی آدمی است، موجب شود که تماشاگران فیلم، این رزمندگان را الگو قرار دهند و همانند آنان راهی جبهه‌های جنگ شوند.

  اما الان 34 سال است که جنگ ایران و عراق تمام شده است. اگر قرار باشد الان نیز مثل آن دوران با فیلم‌های جنگی‌ای روبرو باشیم که قهرمانانی یکسره قابل تحسین دارند، نهایتا با نوعی "هالیوودیسم اسلامی" سر و کار خواهیم داشت.

  در چند دهۀ اخیر طبیعتا کیفیت فیلسمازی در ایران ارتقا پیدا کرده. یعنی شاهد تکنیک در سینمای ایران بوده‌ایم. هالیوودیسم اسلامی فیلم‌هایی خوش‌ساخت و خوش‌تکنیک تحویل تماشاگر می‌دهد که قهرمان‌پروری رکن رکین آن‌هاست.

  البته در هالیوود، گاهی نیمچه نقد و مختصر نقطه‌ضعفی در قهرمان فیلم می‌بینیم برای اینکه جذابیتش بیشتر شود؛ ولی در "موقعیت مهدی" هیچ نقطه‌ضعفی در شخصیت و سلوک مهدی باکری نیست.

موقعیت مهدی: هالیوودیسم اسلامی

  کاملا پیداست که هادی حجازی‌فر شیفته و مجذوب رزمندگان آن دوران است و آن‌ها احتمالا قهرمانان دوران تکوین شخصیتش بوده‌اند. البته هر کسی حق دارد شیفتۀ کسانی باشد که آن‌ها را قابل ستایش یافته است؛ ولی شخصیت‌پردازی بر مبنای شیفتگی محض، معمولا عمق چندانی پیدا نمی‌کند.

  اگر کسی شیفتۀ آلبرت اینشتین باشد و دربارۀ او فیلمی بسازد که اینشتین را شخصیتی مطلقا قابل ستایش نشان دهد، آن فیلم هر چقدر هم از حیث فرم و ساختار و تکنیک قابل قبول باشد، باز چیزی اساسی کم دارد و آن ترسیم چهره‌ای "واقعا انسانی" از اینشتین است.

  در "موقعیت مهدی" نیز ما با "چهره‌ای واقعا انسانی" از مهدی باکری روبرو نمی‌شویم بلکه با مردی "فرشته‌گون" مواجهیم که فقط شایستۀ ستایش است و بس. بدیهی است که فیلمی با این درونمایه، برد و نفوذ چندانی پیدا نمی‌کند و مثل فیلم‌های "چ" یا "بادیگارد" حاتمی‌کیا، حداکثر یک "فیلم جذاب" قلمداد می‌شود که ارزش یک بار دیدن را دارد ولی نمی‌تواند تاثیری تکان‌دهنده و تامل‌برانگیز و ماندگار بر طیف وسیعی از تماشاگرانش بگذارد.

  آیا فیلم "چ" خدمت چندانی به مصطفی چمران کرد؟ "موقعیت مهدی" هم کار مهمی برای مهدی باکری نخواهد کرد. "موقعیت مهدی" فراموش خواهد شد؛ برخلاف "گوزن‌ها"؛ چراکه "قدرت" در گوزن‌ها، آدمیزاد بود. آدمیزاد ضعف و قوت دارد. یکسره قوت نیست. اما مهدی باکری در "موقعیت مهدی"، عاری از ضعف و خطاست. موجودات فاقد ضعف و خطا، آدمیزاد نیستند؛ فرشته‌اند.

  سرپیچی مهدی باکری از قبول دستور مقامات نظامی مافوقش، که به او امر کرده بودند خط مقدم را رها کند و به عقب برگردد، هم از حیث نظامی و هم از جنبۀ روانکاوانه جای نقد و واکاوی داشت؛ ولی شیفتگی حجازی‌فر نسبت به باکری، به او اجازه نداده که نگاهی نقادانه به امتناع مهدی باکری از پذیرش دستور رها کردن خط مقدم داشته باشد.

  با این حال باید انصاف داد که سکانس اعلام آمادگی حمید باکری برای نوشتن توبه‌نامه، کلیشه‌های جنگ را شکسته است و از این حیث، حجازی‌فر در فیلمش یکبار موفق شده از کلیشه‌های دوران "دفاع مقدس" فراتر رود.

  علی باکری، برادر بزرگتر مهدی و حمید، جزو اعضای رده‌بالای سازمان مجاهدین خلق بود که در فروردین 1351 در 29 سالگی اعدام شد. ظاهرا حمید باکری تحت تاثیر شخصیت و موقعیت علی، به سازمان مجاهدین خلق گرایش داشته یا دست کم مظنون به داشتن چنین گرایشی بوده. او به همین دلیل از فعالیت در سپاه عزل می‌شود و به جهاد سازندگی می‌رود ولی به اصرار مهدی باکری، با نوشتن یک توبه‌نامه به سپاه برمی‌گردد.

  در سکانس توبه‌نامه‌نویسی، حمید باکری اعلام می‌کند که از افکار احتمالا ناروایش در گذشته‌ توبه کرده و نیز از هر فکر ناروایی که در آینده به سراغش آید، پیاپیش توبه می‌کند! از حیث فراتر رفتن از "تصویر قدسی و عاری از نقد" رزمندگان جنگ، این سکانس "موقعیت مهدی" متفاوت‌ترین سکانس فیلم حجازی‌فر است. ولی بعد از این سکانس، دیگر همه چیز کلیشه‌ای است اگرچه خوش‌ساخت و دیدنی.

  در سکانس منتهی به شهادت مهدی باکری نیز، فیلمساز تاکید پررنگی دارد بر اینکه همه به مهدی باکری گفتند برگرد عقب، ولی او برنگشت. از بالا دستور می‌رسد که برگرد، معاونان و حتی سربازان رده‌پایینش از او می‌خواهند که برگردد عقب، ولی او حاضر به این کار نمی‌شود؛ می‌ماند و شهید می‌شود. خلاصه حجازی‌فر به نحو گل‌درشتی تاکید می‌کند که مهدی باکری حاضر به ترک صحنۀ درگیری نشد و سربازانش را تنها نگذاشت. گویی که تماشاگر فاقد هوش کافی است و اگر یکی دو بار به مهدی باکری گفته شود از بالا دستور داده‌اند که برگردی عقب، تماشاگر ملتفت و شیرفهم نمی‌شود که مهدی باکری ازخودگذشتگی کرده و قید جانش را زده است. چنین تاکید غلیظی، قطعا جزو نقاط ضعف فیلم است.

  در فیلم‌های جنگی دهۀ 60، زن و فرزند رزمندگان نقش مهمی نداشتند ولی در "موقعیت مهدی"، همسر او و همسر برادرش نقش قابل توجهی در فیلم دارند. این تاکید بر خانواده هم احتمالا از سینمای آمریکا به "موقعیت مهدی" راه یافته است. و البته از نقاط قوت فیلم است اما به هر حال عنصری آمریکایی است.

  در بسیاری از فیلم‌های آمریکایی مرتبط با جنگ، خانواده نقش مهمی دارد. نمایش زن و فرزند سرباز آمریکایی، تاثیر بسزایی در همدلی تماشاگر با او و با ارزش قلمداد شدن هدفی که او برایش می‌جنگد، دارد. این عنصر هالیوودی مثلا در فیلم‌های "عقاب‌ها" و "کانی‌مانگا" و "آخرین شناسایی" وجود نداشت و در فیلم "آژانس شیشه‌ای" هم به نحوی زیرپوستی وجود داشت ولی در موقعیت مهدی به شکل پررنگ و موثری وجود دارد و فیلم را به سهم خودش دلنشین کرده است.

  فرم و تکنیک قابل قبول تا حد زیادی محصول ورق خوردن دفتر روزگار و پیشرفت کلی سینمای ایران است. این ویژگی وقتی توام می‌شود با قهرمان‌پروری و خانواده‌گرایی و قدیس‌سازی، در مجموع شاهد فیلمی هالیوودی هستیم که درونمایه‌ای اسلامی دارد.

  چنین فیلمی، قطعا به تنهایی نمی‌تواند تاثیر فرهنگی دلخواه حامیان ایدئولوژیکش را داشته باشد ولی اگر نوعی هالیوودیسم اسلامی در "سینمای دفاع مقدس" شکل بگیرد و سلسله‌ای از فیلم‌های شبه‌هالیوودی مبتنی بر عناصر اسلامی-شیعی در سینمای ایران تولید شوند، تاثیر مذکور ممکن است تدریجا حاصل شود

ارسال به دوستان