عصر ایران؛ مهرداد خدیر- تماشای دیرهنگام سریال «خاتون» سبب شد یک چند از دنبال کردن «جیران» دور افتم اما تا «خاتونِ» تینا پاکروان به پایان رسید، دوباره سراغ «جیرانِ» حسن فتحی رفتم.
چون زمینۀ هر دو تاریخی با تم عاشقانه است (اولی در دهۀ 20 خورشیدی و 80 سال قبل و دومی، صدسالی قبلتر) ناخواسته مقایسه هم درمیگرفت خاصه این که برخی بازیگران مانند غزل شاکری و ستارۀ پسیانی مشترک بودند.
هر چه خاتون رو به اوج و قوی به نظر میرسید جیران اما انگار تکرار «شهرزاد» و یکنواخت شده بود با این تفاوت که حالا به جای مثلث «قباد، فرهاد و شهرزاد» شاهد مثلث «ناصر، سیاوش و جیران» هستیم با این تفاوت کوچک (!) که "ناصر" جیران خیالی و آدم معمولی نیست، ناصرالدین شاه قاجار است؛ آخرین پادشاه کلاسیک و در عین حال اولین حاکم مدرن که خیلی زودتر و سالها قبل از رضاشاه، مدرنیسم را به ایران آورد (و در دوران او بود که ایرانیان - البته نه به گسترۀ سالهای 1304 تا 1320- با پدیدههای مدرن جهان آشنا شدند) و چون در پی مدرنیسم، هوای مدرن کردن سازوکار حکومت نیز به سرشان زد 10 سال پس از ترور سلطان صاحبقران جنبش مشروطهخواهی برپا کردند تا سلطنت مطلقه که در آن پادشاه حاکم مال و جان و ناموس مردمان بود به سلطنت مشروطه تبدیل شود؛ مشروط به قانونی که در مجلس شورای ملی تصویب میشود و متکی بر دستگاه قضایی.
جیرانِ انگار از نفسافتاده یا در ورطۀ تکرار گرفتار آمده اما در قسمت اخیر (یازدهم) با بازی درخشان مریلا زارعی و دیالوگهای او و غزل شاکری -در نقش همسر امیر کبیر و دختر مهد علیا - به ناگاه اوج گرفت تا مشخص شود چرا یک بازیگر متفاوت است و مینویسند «با حضور...» چون واقعا حضور دارد.
بیگمان در قسمت یازدهم «جیران» مریلا زارعی یکی از درخشانترین بازیهای خود را ارایه داده و خود سریال هم در دیالوگها از «خاتون» پیشی میگیرد و تازه جیران همچنان ادامه دارد.
در «خاتون» هر چه فضاسازی و شخصیت پردازی خوب بود و گریمها در آشنازدایی مؤثر خاصه چهرهپردازی عاطفه رضوی که خود چهرهپرداز است جای دیالوگهای ماندگار اما خالی بود و جز جملۀ تکرارشوندۀ پروین (نه اشغال نه دیکتاتوری، آزادی) و « یک محل دنبال من بودند و محلشان نمیگذاشتم» گوهر (پانتهآ پناهیها) بقیه خیلی خاص نبود اما گفتوگوی مهد علیا و دخترش نشان داد کارگردانی در اندازه و آوازۀ حسن فتحی و بازیگری چون مریلا زارعی میتوانند غافلگیر کنند خاصه این که در پردازش شخصیت «مهدعلیا» دست کارگردان باز است چون نیاز به تکرار کلیشهها دربارۀ مادران نیست.
مادر است اما با دستانی آلوده به خون داماد - امیرکبیر- و پر از کین و رشک و آز و کارگردان برای آن که بتواند عاشق پیشگی پادشاه را بقبولاند به زبانهای مختلف تمام بار گناه قتل صدر اعظم تحول خواه و توسعهگرا را تا میتواند بر دوش مهد علیا میگذارد و حالا دریافتهایم که تنها در آتش قدرت نمیسوخته که از شهوت نیز و مهد علیای تاریخ معاصر آن قدر منفور است که بتوان به این وجوه هم پرداخت.
در "شهرزاد" گاهی حس میکردی مصطفی زمانی (فرهاد) از حیث بازی در مقابل شهاب حسینی (قباد) کم میآورد چرا که اولی ناگهان در سریال «یوسف» معرفی شد و شهاب حسینی بازیگری پرسابقه است که در فیلم برندۀ اسکار اصغر فرهادی هم بازی کرده است.
در "جیران" نیز برتری مریلا زارعی بر بهرام رادان مشهود است ولی به فیلم زیان نمیرساند چون به حساب نفوذ مادر بر پسر تاجدار میتوان گذاشت اما در پینگپونگ زارعی و شاکری هر دو باشکوهاند.
همانگونه که در فوتبال، گاه یک بازیکن صحنه را تغییر میدهد و با خلاقیت خود توجهها را از تیم به خود معطوف میکند و نمونه هایی چون مارادونا و مسی در جهان و علی کریمی در ایران در این شمارند در فیلم هم یک بازیگر ناگاه ریتم جذاب تری به فیلم میدهد و این همان کاری است که مریلا زارعی در قسمت اخیر «جیران» انجام داده است.
شاید بگویید در فوتبال اما بازیکن فرای تاکتیکهای ترسیم شده مربی، دریبل میکند و حریف را از سر راه برمیدارد و دروازۀ رقیب را میگشاید اما در اینجا همه چیز از قبل تعریف شده و خانم زارعی از خود سخنی نمیگوید.
بله. به همین خاطر اگر همۀ هنرنمایی مهدی طارمی در مستطیل سبز را به حساب اسکوچیچ نمیگذارند ولی دربارۀ بازی مقابل دوربین، کارگردان پشت دوربین است که نقشۀ راه را به بازیگر داده اما بازهم بازیگر داریم تا بازیگر و مریلا زارعی در قسمت یازدهم از عهدۀ ایفای نقشی برآمده که در حافظۀ ما با بازی پرقدرت فخری خوروش در همین نقش در سالهای دور به ثبت رسیده است.
یادمان باشد بازیگران زن در ایران محدودیتهای فراوان دارند و به رغم همۀ این محدودیتها و گاه اتفاقا در پرتو آنها میدرخشند اما از یک سن به بعد تنها ناچار به ایفای نقش مادر هستند نه مثل بازیگران زن خارجی چون نیکول کیدمن که با تغییر رنگ و اندازۀ مو جوان تر از سن واقعی را هم بازی میکنند.
مهد علیای سریال های قبلی بیشتر در حال گفت و گو با فرزند و نهایتا اهل حرم بود و حالا از این مهد علیا تنها در یک قسمت سه مواجهه دیدیم: آمرانه با دختر و عروس، مادرانه و سیاسانه با فرزند و عاشقانه با....
(واژۀ آخر نیامد تا برای آنها که ندیدهاند، داستان لو نرود!)