ناطق نوری می نویسد: «من از همان ابتدا خدمت مقام معظم رهبری بودم و در همان روزهای اول رهبری، گروه مشاوره برقرار بود. اسامی اعضای گروه مشاوره عبارت بودند از : آقایان مهندس موسوی، باهنر، خاتمی، هاشمی رفسنجانی، موسوی خوئینی ها و بنده. شاید افراد دیگری هم بودند که الان در خاطر ندارم.»
به گزارش ایرنا؛ علی اکبر ناطق نوری در کتاب خاطرات خود به ۳ پرسش راجع به بیت رهبری پاسخ میدهد که در ادامه می خوانید:
یکی از مباحثی که در آغاز مسئولیت جدید مقام معظم رهبری قابل توجه بود بحث مکان استقرار ایشان بود. پیشنهاد بعضی این بود که آقا به جماران تشریف ببرند و از همان تشکیلات و امکاناتی که حضرت امام داشتند استفاده کنند.
من خودم به دو دلیل معتقد بودم که ایشان به جماران یا منظریه تشریف ببرند. یکی به لحاظ امنیتی بود. زیرا در تمام دوران جنگ شهر، تهران به راحتی بمباران و موشک باران می شد اما جماران پای کوه قرار داشت. لذا پرواز و مانور در آنجا خیلی سخت بود.
دوم این که چون رهبری علی الدوام و شب و روز در محل سکونتشان هستند از نظر آب و هوایی هم باید جای مناسبی داشته باشند. البته آقا به جهت عاطفی و احترام نسبت به حضرت امام و احمدآقا، جماران را نپذیرفتند.
چرا مرکز شهر؟
همچنین اردوگاه شهید باهنر در منظریه تهران را قبول نکردند و فرمودند اولا این قدر بالا و دور از مردم نمی خواهم بروم. ثانیا آموزش و پرورش و فرهنگیان و دانش آموزان دلشان به همین اردوگاه خوش است و من راضی نیستم که حالا این را بگیرم.
خودشان فرمودند: در همین منطقه ریاست جمهوری می مانیم چون اینجا مسوولان، مجلس، دولت و قوه قضاییه در دسترس هستند. در ضمن مثل بقیه مردم داخل شهر هستیم و از حیث حفاظت هم منظقه حفاظت شده است و مشکل خاصی ندارد و حفاظت جدیدی هم نمی خواهد.
عبدالله نوری یا ناطق نوری؟
از ابتدا بحث بود که ریس دفتر ایشان که باشد؟ عدهای به طور طبیعی می گفتند: احتمالا آقای ناطق نوری است که مورد اعتماد ایشان است و کار اجرایی هم کرده است. ارتباطش با علما و آخوندها زیاد است و روابط عمومی اش هم خوب است.
بعضیها هم میگفتند: ناطق نوری مردم را خوب می شناسد و می داند مجلس یعنی چه؟ قوه قضاییه و دولت یعنی چه؟ بعضی هم میگفتند ناطق نوری منتسب به جناح خاصی است، در این صورت دفتر آقا جناحی می شود. بعضی هم از جناح مقابل، آقای عبدالله نوری را پیشنهاد می دادند.
مرحوم حاج احمدآقای خمینی جمع بین هر دو کرد. خدا رحمتش کند آمد پیش آقا و گفت: پیشنهاد من این است که شما آقای ناطق نوری و آقای عبدالله نوری را بیاورید. هر دو هم نوری هستند. منتهی یکی نور اصفهان و دیگری نور مازندران که از دو جناح موجود میباشند و کسی هم دیگر حرفی نمی زند.
ملاک انتخاب رییس دفتر
یک روزی که من خدمت آقا بودم فرمودند: دیگر چه کسانی به ذهن شما برای مسوولیت دفتر میرسد؟ من اینجا فهمیدم که ایشان بنده و یا عبدالله نوری را به اعتبار همان جناحی بودن به مصلحت نمیداند. چون ایشان وقتی رهبر شدند به مزاج عدهای سازگار نبود و انقلتها را شروع کردند.
رادیوهای بیگانه هم خیلی جوسازی می کردند و در داخل هم بعضی دامن می زنند و اگر رییس دفتر ایشان هم فردی جناحی مثل من می شد جوسازی ها افزایش می یافت.
روزی خدمت آقا بودیم ایشان فرمودند: این آقای محمدی گلپایگانی چطور است؟
آقا قبلا در عقیدتی سیاسی نیروی هوایی ارتش با ایشان مرتبط بودند و ایشان را خوب می شناختند و در عمده سفرهایی که آقا داشتند آقای محمدی گلپایگانی همراه ایشان بودند.
از روحیات و خلقیات ایشان، آشنایی و آگاهی کامل داشتند. اما دلیل اصلی که باعث شد آقا ایشان را به بقیه کاندیداها ترجیح دهند این است که هیچ کس نمی تواند ایشان را به جناح خاصی نسبت دهد.
امروز بعد از ۱۵ سال کسی نمی تواند بگوید آقای گلپایگانی مثلا چپی است یا راستی؟ اصلا نمیشود ایشان را جناحی دانست. بنابراین با توجه به انتظاراتی که از دفتر دارند و مباحثی که در دفتر وجود دارد کسی نمی تواند ادعا کند که دفتر خطی برخورد کرده است.
شیوه انتخاب ایشان در آن مقطع و شاید برای همیشه جزء بهترین شیوه هاست لذا ایشان را به عنوان رییس دفتر انتخاب کردند و ایشان هم به تدریج با کار آشنا شدند.
گروه مشاوران رهبری
من از همان ابتدا خدمت مقام معظم رهبری بودم و در همان روزهای اول رهبری، گروه مشاوره برقرار بود. اسامی اعضای گروه مشاوره عبارت بودند از : آقایان مهندس موسوی، باهنر، خاتمی، هاشمی رفسنجانی، موسوی خوئینی ها و بنده.
شاید افراد دیگری هم بودند که الان در خاطر ندارم. این جمع هفته ای یک جلسه خدمت آقا می رسیدیم و آقا مسائل را مطرح می فرمودند و بر روی مسائل مشورت می کردیم.
دوستان هم به منظور سامان دهی امور، نظر مشورتی خودشان را ارائه می دادند. البته کارها هر چه بیش تر جلوتر می رفت نقش این گروه مشاوره کمرنگ تر می شد.
داماد خلخالی رابط چپها با رهبری
من از همان روزهای نخست طبق ارتباطی که از قبل وجود داشت. خدمت آقا می رسیدیم و نقطه نظرات خود و دیگران را خدمت ایشان ارائه می کردم. من منتخب جامعه روحانیت نبودم بلکه تلقی بیرون این بود که بنده رابط بین ایشان و جامعه روحانیت هستم.
حال آن که بنده بر اثر همان ارتباطات قبلی شرفیاب میشدم. از مجمع روحانیون مبارز هم آقای شیخ حجت الله کیان ارثی داماد آقای خلخالی، مرتب خدمت آقا می رسید و توقعات و انتظارات و نقطه نظرات آقایان مجمع را به آقا انتقال میداد.