۰۳ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۴۳۰۵۸
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۳ - ۱۵-۰۳-۱۴۰۱
کد ۸۴۳۰۵۸
انتشار: ۱۳:۱۳ - ۱۵-۰۳-۱۴۰۱

جای خالی فعالان مدنی در دیدارهای رئیسی در آبادان

جای خالی فعالان مدنی در دیدارهای رئیسی در آبادان
مدرن بودن تنها در امکان سفر با هواپیما و پای تصاویر بزرگ نشستن نیست. از این رو جا داشت به سخنان رییس و کارشناسان سازمان نظام مهندسی ساختمان گوش می‌سپرد تا بشنود و بداند هشدار داده بودند و رعایت نشد.

  عصر ایران؛ سروش بامداد- سفر روز جمعۀ سید ابراهیم رئیسی به آبادان به منظور ابراز هم‌دردی با مصیبت‌دیدگان ریزش ساختمان «متروپل» چنان‌که همان روز و به قلمی دیگر در این رسانه آمد، اقدامی مثبت به حساب می‌آید.


   با این حال به نظر می‌رسد این نوع سفرها و طراحی آنها از چند کاستی رنج می‌برد که اگر به رفع آنها توجه نشود جنبۀ نمایشی به خود می گیرد و بیش از آن که اثرگذار باشد نقد می‌شود مثل تعداد بیل مکانیکی‌های پشت سر رییس‌جمهور که سوژۀ شبکه‌های اجتماعی شد و پرسیدند: اگر داشتند 10 روز قبل کجا بودند و اگر نداشتند چرا صحنه‌آرایی کردند؟


  کاستی نخست این که اگر کسی هیچ‌یک از اخبار دیدار را هم پی‌گیری نکرده باشد می‌تواند حدس بزند کل برنامه چه بوده است.

   طبیعتا ابتدا حضور در محل حادثه و بازدید از آوار‌برداری و بعد شرکت در جلسۀ شورای اداری و سخنانی که معمولا در جلسات گفته می‌شود و سپس دیدار با خانواده‌های جان‌باختگان و دل‌جویی عاطفی که البته مانند گذشته همه هم استقبال نمی‌کنند و بعضا ترجیح می‌دهند در یک قاب قرار نگیرند. چرا‌که غم آنان سنگین‌تر و جبران ناپذیرتراز آن است که با این‌گونه هم‌دردی‌ها التیام یابد و عزیز از دست داده را بازنمی‌گرداند.


  کاستی دوم اما این است که رییس جمهوری سراغ نهادهای مدنی و فعالان اجتماعی نرفته است و اساساً انگار مردم در ذهن او توده‌های بی‌شکلی هستند که به یارانه و کمک و اعانه نیاز دارند و حرفی و سخنی برای گفتن ندارند در حالی که در یک جامعۀ مدرن آدم‌ها فردیت و هویت و شخصیت دارند. مدرن بودن تنها در امکان سفر با هواپیما و پای تصاویر بزرگ نشستن نیست. از این رو جا داشت به سخنان رییس و کارشناسان سازمان نظام مهندسی ساختمان گوش می‌سپرد تا بشنود و بداند هشدار داده بودند و رعایت نشد.

جای خالی فعالان مدنی در دیدارهای رییسی در آبادان


  کاستی سوم این که با اهل رسانه ملاقاتی صورت نگرفت. اگر قرار بر تکرار نشدن این حوادث است مقام عالی اجرایی باید منصوبان دولت را از شکایت از رسانه‌های محلی و ملی هشدار دهنده و افشاگر در این زمینه آشکارا نهی کند و بگوید اگر چنین کنید برکنار خواهید شد.


  اصلا خشم مردم معترض به فروریختن ساختمان متروپل از سر چه بود و هست؟ مگر در آمریکا هم ساختمان 13 طبقه در فلوریدا فرونریخت و ده‌ها نفر کشته نشدند؟ یا مگر در همین تهران در سال 95 ساختمان پلاسکو نسوخت و فرونریخت و آتش‌نشانان نازنین قربانی نشدند؟


  متروپل اما فراتر از یک ساختمان و نماد فساد و زد وبند است. وجه خشم‌برانگیز آن همین است. آقای رئیسی در حالی از شهرداری می‌خواهد نظارت بیشتری داشته باشد که از نگاه معترضین شهرداری خود شریک جرم است. چه نظارتی؟! چاقو دستۀ خودش را ببُرد؟


  مهم‌ترین منبع درآمدی شهرداری‌ها از محل همین ساخت‌وسازهاست و به خاطر همین در مقابل تخلفات کوتاه می‌آیند و با دریافت جریمه سر و ته قضیه را هم می‌آورند.

جای خالی فعالان مدنی در دیدارهای رییسی در آبادان


  خشم مردم آبادان به این خاطر نیست که چرا ساختمان، فروریخته است. این است که چرا اجازه داده شد به این نقطه برسد و علاج واقعه قبل از وقوع نکردند. به این سبب است که اعطای مجوز به عبدالباقی را حاصل زد و بند و افزایش طبقات ساختمان را محصول فساد اداری می‌دانند و حالا هزینۀ این فساد و ناکارآمدی را مردم با جان عزیزان شان پرداخته‌اند. و گرنه آن سوتر در کشورهای حاشیۀ خلیج فارس این همه برج سر برکشیده‌اند.


  تردیدی نیست که حضور در محل حادثه برای آشنایی با عمق فاجعه و تشکر از نیروهای امدادی که همچنان در حال کارند و نیز دیدار با خانوادۀ برخی از جان باختگان به لحاظ عاطفی کاری انسانی و ستودنی است و این که احساس رهاشدگی و بی توجهی به مردم دست ندهد. از جلسۀ اداری با آن فرمت کلیشه ای اما آبی گرم نمی‌شود و هر قدر هم آدم‌ها نیت خیر داشته باشند این ساختار دیگر جواب نمی‌دهد و حس زاید بودن بسیاری از ادارات و دستگاه‌ها برای مردم آزارنده است.


  چند سال قبل به شرکت در جلسه‌ای در یکی از مؤسسات پژوهشی بازرگانی دعوت شده بودم تا نکاتی را که در مقاله‌ای دربارۀ تحریم آورده بودم با کارشناسان آن مجموعه در میان گذارم. هر چه گفتم از منظر رسانه‌ای و اجتماعی بوده و بیش از آن سخنی ندارم قانع نشدند و چون احساس کردم امتناع بیشتر حمل بر مواردی دیگر می‌شود، پذیرفتم و رفتم.


  نهایت لطف و محبت را هم ابراز داشتند اما چون کل آن سازمان را در غیاب وزارت بازرگانی زاید می‌دانستم وقتی خواستند پیشنهادی دهم گفتم: حیف نیست شما این سالن آمفی‌تئاتر را بلااستفاده رها کرده‌اید و بچه‌های ما در گروه‌های تئاتری نه جایی برای تمرین دارند نه نمایش و باز خدا پدر شهردار منطقه را بیامرزد که ساختمان یک حمام قدیمی در یوسف آباد را در اختیار آنان گذاشته است!


  مشخص است که انتظار این پیشنهاد نامرتبط را نداشتند ولی مدت‌هاست به این نتیجه رسیده‌ام که خیلی از این ساختمان‌های اداری و جلسات‌شان بی‌فایده است و باری بر دوش ملت. یک ملت کار می‌کند و مالیات می‌پردازد که شماری مدیر، حقوق بالا بگیرند و برای همان مالیات‌دهندگان تصمیماتی بگیرند که احساس رضایت آنها را جلب نمی‌کند و مدام هم می گویند خدمت‌گزار شما هستیم!


  داد مردم از این ساختار ناکارآمد و غالبا بی‌مصرف و بعضا نان‌دانی برای قلیلی ظاهر‌ساز درآمده و آن وقت رییس جمهوری از آنها می خواهد بیشتر نظارت کنند؟! بر چی؟ بر کی؟ کی بر کی نظارت کند؟


  آقای رئیسی البته گفته باز هم به خوزستان سفر خواهد کرد. خوب است اما به شرط آن که بیشتر بشنود. نه حرف‌های تکراری و تصنعی مدیران منصوب را که بهترین و سالم‌ترین‌شان اسیر این ساختار فرسوده‌اند و حساب ناسالم‌های احتمالی هم که روشن است.


  بهترین دیده‌بان و ناظر، رسانه‌ها و نهادهای مدنی‌اند. ویژگی آقای رئیسی تنها این نیست که نهادهای غیر انتخابی به خاطر نوع انتخابات برگزار شده با دولت هم‌سو شده‌اند بلکه پیشینۀ خود او در سازمان بازرسی کل کشور هم امیدهایی برانگیخت. در بازرسی‌ها به گزارش‌های متنوع توجه می‌شود.


  متروپل، تنها یک ساختمان نبود که فروریخت. نماد ناکارآمدی و فساد و زد وبند بود چنان‌که معاون پارلمانی ایشان هم به درستی اشاره کرد. با فساد و ناکارآمدی چگونه می‌توان مقابله کرد؟ جز با بها دادن به نهادهای مدنی و منع مدیران از شکایت از رسانه‌های افشاگر فساد و گشودن حلقۀ مدیران تا صرف ظاهر ایدیولوژیک معیار نباشد؟


  دست‌کم در بخش‌های مهندسی و فنی کار را به کاردان بسپارید ولو طرف، ریش خود را بتراشد و خویشاوند فلان کس نباشد. فاصله آن قدر زیاد شده است که ظاهر مردم عادی هم با دولتی‌ها کاملا تفاوت پیدا کرده است.


  اگر متروپل فرونمی‌ریخت و اسناد زد و بند عبدالباقی و باند او را رسانه‌ای منتشر می‌کرد یا نهادی مدنی پی‌گیر بود از آنها شکایت می‌شد یا نه؟ همین عبدالباقی برای زمین زدن منتقدان پول خرج می‌کرد یا نه؟


  هنوز هم دیر نشده در سفر بعدی جا دارد ملاقاتی با کسانی داشته باشند که نشان می‌دهند عبدالباقی‌ها چگونه به آلاف و الوف می‌رسند و در کدام بستر امکان رشد پیدا می‌کنند و دیگران چه بهای گزافی برای ارتقای آنها می‌پردازند.


  مصیبت دیدگان پرسش روشنی دارند: باَیّ ذنب قتلت؛ به کدامین گناه کشته شد؟


  اگر مرگ آنها طبیعی بوده و مشیت و تقدیر الهی به این امر تعلق گرفته و در آن ساعت در دوم خرداد 1401 پیمانۀ عمرشان پر می‌شده و باید از این جهان رخت برمی‌بستند همین را بگویید. چندان که قرن‌ها از زبان هم لباسان در این مُلک برای تسلای خاطر بازماندگان گفته شده است.


   اما اگر قربانی فساد و رشوه و زد و بند و ناکارآمدی شده‌اند و نباید می‌مردند چرا سراغ کسانی نرویم که واقعا می‌‌دانند مشکل کجاست؟ جراحی فقط این نیست که ارز 4200 تومانی را حذف کنیم تا روغن و تخم مرغ گران به دست مصرف کننده برسد. جراحی اداری در گشودن درهای نهادهای تصمیم‌گیر به روی کارشناسان است تا با نگاه ملی در پی حل معضلات باشند. کسانی که از روی تخصص وارد مجموعه شده‌اند.

ارسال به دوستان