قاسم منصور آلکثیر در روزنامه اعتماد نوشت: مجتمع متروپل جزو يكي از فاخرترين بناهاي آبادان به حساب ميآمد. عمارتي بلندمرتبه و پرزرق و برق كه امروزه به عنوان نمادي از رانت، فساد و حقخوري شناخته ميشود.
حق ساكنان آن دياري كه در تاريخ معاصر نامش با نفت گره خورده اما سهمي از آن ندارند يا به اين حق نرسيدند، چنين ساختماني نبود.
مردم آبادان، ساكنان منيوحي، جزيره مينو و... كه از قطار توسعه جا ماندند. قطاري كه سكاندارانش غيربومياني همچون عبدالباقياند.
پشت اين بناي تجملاتي و پرزرق و برق كه قامتي بلند دارد و بر كوتاه قامتان فخر ميفروشد، مردماني رنج ديده هستند كه ديده نميشوند، مگر ديوارِ حائل فرو ريزد. مردمي كه مگر ديواري فرو ريزد تا عريان شود آنچه سعي ميشد پنهان بماند.
با اين تفاسير از ميان عكسهاي منتشر شده از متروپل تصويري تكاندهنده از كنج ديواري است كه در يكي از طبقات فوقاني ديده ميشود. در اين عكس سه كيسه مربوط به كارگران اين ساختمان كه روي ديوار آويزان است، خودنمايي ميكند.
كيسههايي كه احتمالا همسر يا مادر اين كارگران صبحها با هزاران آرزو و رويا براي آنها ميپيچيدند و با سلام و صلوات مردان خود را براي لقمه ناني حلال راهي ميكردند... اما ناگهان روياهاي آنان آوار شدند و بر سر خانوادههاي رنج ديده فرود آمدند. اين عكس سندي است بر حضور كارگران؛ فريادي شد براي بيصدايي آنها در پشت ديوارهاي پر زرق و برق.