کارتونهای بسیاری در دهه شصت از تلویزیون پخش میشدند که یکی از آنها «پسر شجاع» نام داشت.
به گزارش ایرنا، دهه شصت دوران بیتکراری است. پای جعبه جادو تازه به خانهها باز شده بود و پخش برنامههای کودک برای کودکان جایگاه ویژهای داشت. هرچند که تلویزیونها اغلب سیاه و سفید بودند و زمان برنامههای کودک کم. اما هنوز طعم و مزه لذت بخش این کارتونها زیر دندان کودکان دهه شصتی هست.
از جمله این کارتونها که هنوز هم گاهی اوقات از تلویزیون پخش میشود، «پسر شجاع» است. داستان یک سگ آبی که با دوستان خود در یک دهکده زندگی میکند.
این انیمیشن دو بعدی در سال ۱۹۷۳ میلادی اواخر دهه چهل شمسی در استودیو Knack ساخته شد و تا پایش به ایران باز شود، چند سالی طول کشید. جالب اینجاست که این کارتون نام اصلیاش دون چوک مونوگاتاری است و اولینبار در سال ۱۹۷۵ از کانال ۱۲توکیو پخش شد و تا پایش به ایران برسد چند سالی از تولدش گذشته بود و اوایل دهه۶۰ بالاخره روی آنتن رفت. این کارتون ۲۶ قسمت داشت که هرکدام ۴۰ دقیقه زمان داشت اما از آنجایی که تلویزیون ما هیچوقت قسمتهای ۴۰ دقیقهای پخش نمیکرد تقریبا هر اپیزود آن با ممیزی در دو قسمت به مدت یک ربع از تلویزیون پخش میشد.
طراحی اولیه شخصیتهای کارتون پسر شجاع در بهار ۱۹۷۳ شکل گرفت و در نهایت پدر و پسر که شخصیتهای اصلی کار بودند، طراحی شدند. پسر «دان چاک» و پدر چاک «دون ارسطو» نامگذاری شدند. برای کارتون هم نام «دوستان جنگلی زاوازاوا» انتخاب شد. در جنگل زواواوا که همان صحنه است، اتفاقات و حوادث مختلفی رخ میدهد و داستانهای زیادی وجود دارد که چاک و دوستانش آنها را حل میکنند.
پسر شجاع و پدرش در کنار رودخانه جابجاب در مرکز جنگل زاواوا زندگی میکنند. در نسخه ژاپنی خرس مهربون دایگو نام دارد. خانم کوچولو اسمش لارا است. یک خرگوش هم بود که نامش میمی است. اسم شیپورچی هم ترومپت نام دارد که احتمالا نام فارسی او هم برگرفته از همین موضوع است. روباه اسمش کانتور است و خرس قهوهای هم clapperboard نام دارد.
نام «پسر شجاع» را ایرانیها روی این کارتون گذاشتند و شخصیت اصلی آن که یک سگ آبی بود گذاشتند. اما جالب است بدانید که این انیمه پیش از ورود به ایران و در دهه ۸۰ میلادی در کشورهای عربی هم پخش شده بود و آنجا هم حسابی گرفته بود. البته آنها این کارتون را با دوبله و اسم «سنان» روانه آنتن تلویزیونهایشان کردند.
این انیمیشن برای اولین بار در خاورمیانه در سال ۱۹۸۲ از تلویزیون عراق و سپس در تلویزیون کویت و الجزایر در سال ۱۹۸۴ پخش شد.
شاید جالب باشد که بدانید، در دوبله عربی هم اسامی شخصیتها کاملا تغییر یافته بود و در نسخه عربی نام پسر شجاع سنان نام داشت. پدر او رحمان نام دارد. به پزشک دهکده نعمان میگویند و خانم کوچولو نامش لالا است. برای خرس مهربون نام بنان را انتخاب کردهاند و شیپورچی نامش زبور است. روباه کوسه روباه و خرس قهوهای فورفور نام دارد.
پسر شجاع حتی در کانادا هم شهرت دارد و به زبان فرانسوی و با نام «بیور کوچولو» روانه آنتن شده است. این نمایش همچنین به زبان فرانسوی در کبک کانادا توسط Radio-Canada در دهه ۱۹۷۰ پخش شد.
از نکات قابل توجه این است که همان طور که در ایران نام پسر شجاع برای این سگ آبی انتخاب شده، در فرانسه هم نامهای متفاوتی برای شخصیتهای این انیمیشن انتخاب شده است.
به عنوان مثال نام جنگلی که آنها در آن زندگی میکنند، کلرفونتین نام دارد و به پسر شجاع، بیور کوچولو میگویند. نام خرس مهربون که دوست صمیمی پسر شجاع بود نیز، نانورس است. خانم کوچولو همبازی پسر شجاع و خرس مهربون نیز لی لی نام دارد.
همه کسانی که این کارتون را دیدهاند میدانند که پسر شجاع یک پدر داشت که بیشتر اوقات خود را در خانه سپری میکرد. او اغلب پیپ میکشید، کتاب میخواند و به علوم طبیعی و نقاشی روی بوم علاقهمند بود. پدر پسر شجاع همسر خود را سالها قبل از دست داده بود و به تنهایی فرزندش را بزرگ میکرد.
جالب اینجاست که در دوبله فرانسوی هم این شخصیت که در نسخه ژاپنی دون ارسطو نام دارد، اسم خاصی ندارد و به نام آقای بیور شناخته میشود. البته مادر خرس مهربون هم با نام مادر نانورس و مادر خانم کوچولو هم با نام مادر لی لی شناخته میشوند. دکتر بز هم پزشک دهکده بود که در نسخه غیرفارسی با نام دکتر بوک شناخته میشود و ۷۰ سال سن دارد.
اما همان طور که میدانید محوریت قصه پسر شجاع داستانهایی بود که در جنگل میگذشت و دردسرهایی که یک گرگ، روباه و خرس برای او ایجاد میکردند. ما در نسخه فارسی آنها را به نامهای شیپورچی، روباه و خرس قهوهای میشناختیم.
اما جالب است که بدانیم در دوبله فرانسوی نام شیپورچی، گرو است. او باهوشترین عضو این گروه است و اغلب ایدههایی برای خنثی کردن نقشههای بیور کوچولو یا اخاذی غذا از ساکنان جنگل کلرفونتین یا حتی ایجاد اختلاف به منظور از بین بردن رقیبش مطرح میکند.
بد نیست بدانیم که خرس قهوهای هم که در کارتون میبینیم، اصلا خرس نیست! او یک گورکن است که لوردود نام دارد و خدمتکار گرو یا همان شیپورچی است. اسم روباه هم فاینود است.
موسیقی متن جذاب این کارتون ساخته هیروشی یامازاکی بود که البته ترانه روی تیتراژش برای پخش از تلویزیون حذف شد.
این سریال را غلامعلی افشاریه در اوایل دهه شصت خورشیدی برای شبکه اول سیما دوبله کرد.
صداپیشگان نقش پسرشجاع، نادره سالاری و مهوش افشاری بودند. ناهید امیریان به جای خرس مهربون و مهین برزویی به جای خانم کوچولو صحبت میکردند. از بین دوبلورها صدای پرویز نارنجیها برای نقش دکتر (بز)، اصغر افضلی برای نقش روباه و جواد پزشکیان برای نقش خرس قهوهای مشهور شدند.
مهوش افشاری در گفت و گویی درباره دوبله کارتون پسر شجاع گفته است: من اول خرس مهربون را میگفتم و بعد از آنکه برای خانم سالارپور سفری پیش آمد، دوبله پسر شجاع را هم بعد از چند جلسه اول به عهده گرفتم. به همین دلیل آن پدر گفتن معروف را هم در همان قسمتهای اول خانم سالارپور عنوان کرده بود و در ادامه من سعی کردم آن را طوری پیش ببرم که کسی متوجه تغییر صدای او نشود. به همین خاطر همان تیپ را ادامه دادم.
آنموقعها ما سعی میکردیم برای هر شخصیتی تیپ ویژهای بسازیم، موضوعی که همیشه به بچههایی که با آنها کار میکنم، توصیه میکنم. مثلا ما برای نقش خرگوش یا همان خرسها و پسر شجاع حالت فکمان را تغییر میدادیم و دندانهایمان را جلوتر میآوردیم. همین باعث میشد که آن فرم پدر گفتن شکل بگیرد و برای خیلیها جالب باشد.
در زمان صداپیشگی این شخصیت و برخی دیگر از کارها، آنقدر تیپ ویژهای برای آن ساخته بودم که اغلب مردم با صدای عادی هم نمیتوانستند حدس بزنند که من مثلا پسر شجاع هستم. ما شنبهها برای این مجموعه کار میکردیم و به یاد دارم که آقای افشار مدیر دوبلاژ بودند. از آن جا که تعداد زیادی در استودیو جمع میشدیم یادم است که فضای شادی داشتیم و خیلی شوخی میکردیم و خوشحال بودیم. همین پشت صحنه و حس و حال خوبی که وجود داشت هم باعث میشد که هر کس نقشش را با بیشترین انرژی ایفا کند.
به گزارش ایرنا، تورج نصر دوبلور شیپورچی نیز در مصاحبهای راجع به دوبله کارتون پسر شجاع عنوان کرده است: اگر بخواهم برای شیپورچی اسم بگذارم به آن تورج نصر میگفتم، چون او بچگی من است. زمانی که بیشتر از پنج بار مدرسه عوض کردم و هر بار با مادرم پرونده به دست به دنبال جای تازهای بودیم. این شیطنتها همچنان ادامه دارد، برای همین اغلب نقشهای پرشیطنت به من پیشنهاد داده میشود.
در مورد این مجموعه خاطرات زیادی وجود دارد که در آن لحظه خیلی جالب بود، اما با گذر زمان قدیمی شده و تعریفش لطف چندانی ندارد. با این حال به گفته او فضای شاد پشت صحنه باعث میشد تا گذشت زمان را حس نکنند و این اتفاقی بود که در کمتر کاری رخ میداد.