۰۵ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۴۹۵۹۹
تاریخ انتشار: ۰۱:۳۲ - ۲۹-۰۴-۱۴۰۱
کد ۸۴۹۵۹۹
انتشار: ۰۱:۳۲ - ۲۹-۰۴-۱۴۰۱
یک چهره- یک روایت

ماجرای میرسلیم و پسر زندانی؛ 10 پرسش و ابهام

ماجرای میرسلیم و پسر زندانی؛ 10 پرسش و ابهام
دردناک است که پدری دربارۀ پسر خود چنین سخن بگوید و قطعا برای آقای میرسلیم هم دشوار بوده است اما ابهامات و نکاتی را می‌توان یادآور شد


   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سید مصطفی میرسلیم نمایندۀ کنونی تهران در مجلس شورای اسلامی که بیشتر به خاطر کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری در سال 1396 با تکیه کلام «‌اینو چی می گی آقای روحانی؟!» و مخالفت با واردات خودرو و دفاع از خودروهای ایرانی در افکار عمومی شهرت دارد، این روزها سوژۀ فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی است.


   نه به خاطر کفش‌های آمریکایی نمایندۀ مخالف مصرف محصولات خارجی که توضیح داده هدیه گرفته بوده، نه به سبب اظهار نظر تازه در مخالفت با استفاده از خودروهای روز دنیا در ایران، نه یادآوری هشدارهای او در مقام وزیر ارشاد به هنرمندان در سال 76 تا از خاتمی حمایت نکنند که به یک دلیل دیگر: این که تأیید کرده پسرش (سید مهدی آقا میرسلیم) به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق/منافقین در سال 1398 بازداشت و پس از قطعی شدن حکم از بهمن 1399 برای گذراندن حکم 5 سال حبس در زندان اوین است. البته نیمی از مدت حبس او مشمول عفو شده است.

         او توضیح داده «‌مهدی البته فاقد هرگونه اطلاعات طبقه بندی بوده و منافقین موفقیتی جز به دام انداختن او به دست نیاورده‌اند. نقطه ضعف او که از بدو تولد با او بوده هم مسألۀ جسمی است و هم روحی. من و مادرش هم بسیار تلاش کردیم تا این نقاط ضعف بر شخصیت او اثر نگذارد ولی بسیار عاطفی و ساده‌لوح و سست اراده است و این ضعف موجب ناتوانی در تأمین وضعیت معیشتی او شده و منافقین با استفاده از همین موارد توانستند او را جذب کنند و به انحراف بکشانند و مأموران امنیتی نیز گمان برده بودند او عنصر اثرگذاری است و در دوران بازجویی متوجه شد به دام افتاده و شب و روز را با اشک می‌گذراند و هم‌بندی‌هایش او را وادار کردند قرص آرام‌بخش مصرف کند و ضعف جسمانی‌اش تشدید بشود و حتی تعادلش را از دست بدهد.»


   دردناک است که پدری دربارۀ پسر خود چنین سخن بگوید و قطعا برای آقای میرسلیم هم دشوار بوده است اما این نکات را هم می‌توان یادآور شد:


  اول. نخستین پرسشی که به ذهن متبادر می‌شود این است که چگونه است که صلاحیت علی لاریجانی با 12 سال سابقۀ ریاست مجلس شورای اسلامی به خاطر همراهی دخترش با شوهر برای ادامۀ تحصیل در خارج از کشور رد می‌شود اما محکومیت فرزند آقای میرسلیم به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین/ منافقین به رد صلاحیت او نمی‌انجامد؟ اگر به خاطر این است که در سال 96 که نامزد ریاست جمهوری شد این اتفاق نیفتاده بود سال 98 که نامزد مجلس شد چه؟ یا گناه پسر را به پای پدر نباید نوشت. گناه ناکردۀ دختر را چه؟ می‌توان نوشت؟ لاریجانی که از میرسلیم کمتر اصول‌گرا نبوده است!


  دوم. اگر مراد از این پسر همان جوانی باشد که در یک نهاد فرهنگی مشغول به کار بوده چه مشکلی در تأمین معیشت داشته؟ مگر مثل باقی کارمندان آن نهاد نبوده است؟


  سوم. چنانچه فرزند مهندس میرسلیم ادعای پدر دایر بر مشکلات جسمی و روحی و بی‌تعادلی و حتی همکاری را نپذیرد و پاسخ خود و رد ادعاهای او را به خبرگزاری مصاحبه‌کننده بفرستد آیا منتشر خواهند کرد یا تنها روایت پدر را باید شنید؟ پس از آزادی از زندان چه؟


  چهارم. اگر فرزند یک سیاست‌مدار اصلاح‌طلب یا اعتدال‌گرا همین وضعیت را داشت آیا باز هم اصول‌گرایان همین گونه برخورد می‌کردند؟ عبدالرضا داوری به شهردار سابق تهران و برادر او اشاره کرده ولی خود بهتر می‌داند تفاوت گرایش سیاسی بین برادرها در جمهوری اسلامی مسبوق به سابقه است و تازه همان هم کار شهردار شدن حناچی را به تأخیر انداخته بود و در این فقره بحث دست‌رسی به اطلاعات پدر مطرح است که دربارۀ دو برادر متفاوت مصداق ندارد.


 پنجم. واکنش غلامرضا تاج‌گردون نمایندۀ سابق گچساران که اعتبارنامۀ او در این دوره رد شد نیز قابل تأمل است. او نوشته است: «‌آقای میرسلیم! یادته روزهای اول مجلس با پررویی به من چی می‌گفتی؟ به‌ت گفتم دنیا دنیا دار مکافاته. بنشین و ببین. هنوز مونده و روزی خواهم گفت در مورد قالیباف چه گفتی و او چه گفت.»  آیا واقعا مهندس دارد تقاص مخالفت خود با اعتبارنامۀ نمایندۀ گچساران را پس می دهد؟


  ششم. 25 سال پیش آقای میرسلیم وزیر ارشاد دولت دوم هاشمی رفسنجانی بود. مهندسِ احترقِ موتورهای درون‌سوز که به ورزش شنا علاقه داشت اما با هنر و فرهنگ بیگانه بود، شده بود متولی فرهنگ و هنر مملکت و به هنرمندان هشدار می‌داد مراقب حمایت از یک کاندیدا باشند. مرادش این بود که فردا که ناطق نوری رییس جمهوری شود حساب‌تان را می‌رسم! این لحن دونِ شأن یک وزیر ارشاد بود و جا داشت رییس جمهور وقت او را برکنار کند. این کار را نکرد اما جامعه فرهنگی و هنری به حمایت صریح‌تر ترغیب شدند و با پیروزی نامزد مورد حمایت آنان مهندس موتورهای درون‌سوز به ایران خودرو بازگشت.


  حالا آنها حق دارند بپرسند شما که فرزند خود را نتوانستی مجاب و قانع کنی چگونه اهل فرهنگ وهنر را می خواستی وادار به تبعیت کنی؟


  هفتم. مصطفی میرسلیم عضو ارشد حزب مؤتلفه است و نامزد رسمی آنان در انتخابات ریاست جمهوری 96 بوده است. خوب است آقای اسدالله بادامچیان دبیر کل این حزب که برای بازداشت اصلاح طلبان و به خصوص هم‌نامِ میرسلیم هلهله کرده در این باره هم نظر دهد.


  هشتم. نویسندۀ این سطور از پرونده و اتهامات آقای مهدی میرسلیم اطلاع ندارد. دیگران هم ندارند. کما این که خبر لو نرفته بود. اما آیا این حس در جامعه درنمی گیرد که این همه گسست بین پدر و پسر ناشی از احساس دوگانگی رفتار و گفتار در خانه و بیرون یا توقعات برآورده نشده می تواند باشد؟


  نهم. شنیده‌ها حاکی از اختلافات پدر و پسر است که به روحیات خشک مهندس میرسلیم نسبت داده می‌شد. چنانچه پسر مأموریت ویژه می‌داشت قاعدتا باید به پدر نزدیک می‌شد و اعتماد او را جلب و ابراز تبعیت و اطاعت می‌کرد. این که چرا این اتفاق نیفتاده قابل تأمل است و خوب است در این مورد بیشتر توضیح داده شود.


   دهم. چرا فرزندان هنرمندان شاخص مانند شجریان و انتظامی و شخصیت‌هایی مانند علی شریعتی فقید که چندان هم فرصت نداشتند اصطلاحا بالای سر بچه های خود باشند این قدر به پدران خود می‌بالند و در مسیر آنان قدم برمی‌دارند ولی سیاسیونی که مدعی هدایت آدم و عالم‌اند و برای همه نسخه می پیچند از پس بچه‌های خود برنمی‌آیند؟ وقتی در خانه جذابیت ندارند چگونه انتظار دارند در جامعه به آنها گوش داده شود و اگر واقعا منحرف باشند چرا مدعیان تربیت پسران و دختران ما از عهدۀ تربیت فرزند خود برنمی‌آیند و اگر چنین نباشند چرا پدر را الگو قرار نمی‌دهند؟

ارسال به دوستان