عصر ایران؛ مهرنوش خالقی ــ براساس آمار تعداد دانشگاهها در دهه چهل و پنجاه در ایران بسیار کم بودند. پس شاید بتوان گفت تنها مزیت کنکور در آن زمان، این شد که فرصتی برای ارتقا اجتماعی افراد کمبرخوردار مهیا کند. اما این شانس فقط تا زمانی بود که چیزی به نام کلاس کنکور یا مافیای کنکور وجود نداشت. چیزی که امروز خبر از گردش مالی هزاران میلیاردی آن داریم و سالهاست که فرصتهای برابر برای همه داوطلبان کنکور، از میان رفته است. رقابتی که قرار بود روزگاری برای افراد کمبرخوردار جامعه فرصت ایجاد کند، حالا تبدیل به یک ماراتنِ ناسالم و پر از آسیب شده است. رقابتی که دیگر نه تنها هیچ فرصتی به افراد کم برخوردار نمیداد بلکه روز به روز آنها را بیشتر به حاشیه میراند. این تنها بخشی از آسیب اجتماعی آن بود. آسیب دیگر، سهمیهها بودند. سهمیهبندیها و مافیای کنکور در یک نقطهی تاریک بهم میرسیدند که اکنون تبعیض و ناعدالتی را میتوان به عنوان بزرگترین آسیبهای اجتماعی کنکور، حداقل در پانزده سال گذشته شناخت.
اکنون حدود ۲۵۶۹ دانشگاه در کشور داریم و حدود دو میلیون صندلی خالی برای داوطلبان کنکور. این در حالیست که تعداد داوطلبان ورود به دانشگاه، هنوز به یک میلیون نفر هم نمیرسد. اما ما چرا تا این حد اصرار به رفتن به دانشگاه داریم؟ و بهتر است از خودمان بپرسیم چرا تا کنون مهندسان کشورمان که تعدادشان چند برابر کشور آلمان است، هنوز نتوانستهاند حتی یک پنجم صنعت آلمانیها را در کشور پیاده کنند؟ این چراها و صدها سوال دیگر، فرصتی برای تفکر بیشتر ما هستند. فکر کردن به اینکه زمان، نیروی جوانی و بودجه مالیمان در چه مسیری صرف میشود؟
پیشنهاد میکنیم این گزارشها را هم ببینید
2 بیشفعالی را بشناسیم/ یک بیماری بحران زا که در کودکی نادیده گرفته میشود (فیلم)
3 ببینید| چرا بعضی از ما از خطرها جان سالم به در میبریم؟ پاسخ در کودکی است