زن همراه با چند چمدان، و دختر و پسر گوشهای از خیابان ایستادهاند. گرمای تابستان چنان به آنها حمله کرده که بچهها بیتابی میکنند. مردشان آنسوتر در خیابان تلاش میکند شاید بتواند یک تاکسی بگیرد. تاکسیهای اینترنتی با دیدن چمدانها درخواست آنها را لغو میکنند. مقصد آخرشان زنجان است اما تاکسیها آنها را به ترمینال غرب نمیرسانند.
به گزارش انصاف نیوز، فیض رحمان ۳۸ ساله همسر نیلاب نظری ۲۹ ساله است. میگویند هر دو استاد دانشگاه هستند؛ یکی با دکترای فیزیک هستهای و آن یکی در رشته فیزیک تا همین یکسال پیش به راحتی در دانشگاه کابل تدریس میکردند اما به قول نیلاب «آواره خیابانها شدهاند!» آنها را به دفتر انصاف نیوز دعوت میکنیم تا هم گپی بزنیم و هم بچهها بیتابی گرماشان فروکش کند. نیلاب گوشهای آرام را برای شیر دادن به پسرش پیدا میکند و بعد از آن آرام آرام سر صحبت باز میشود. فیض رحمان میگوید: ما از کابل برای گرفتن ویزا به ایران آمدهایم. در افغانستان استاد دانشگاه کابل بودم و درس فیزیک میدادم.
او میافزاید: دکترای فیزیک هستهای دارم و میخواهم در آلمان فیزیک ذره کار کنم که بخشی از هسته است. وقتی شرایط افغانستان تغییر کرد ما با همکاران خودمان در ایران و کشورهای دیگر تماس گرفتیم. اول آلمانها به ما جواب مثبت دادند و به آنجا میرویم. در کابل بودیم هم در یک پروژه تحقیقاتی با آنها همکاری میکردم. بعضی وقتها هم به ترکیه میرفتم و اقامت آنجا را هم دارم. دکترای خود را از ترکیه گرفتم ولی هنوز سندش را نگرفتم. اما لیسانس و فوق لیسانسم را در پاکستان خواندم.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که چرا در افغانستان درس نخوانید؟ تاکید میکند: ما که یکساله بودیم روسها به افغانستان آمدند. آنوقت به پاکستان مهاجر شدیم و درس خود را در آنجا خواندیم. در سال ۲۰۱۲ کارشناسی ارشد خود را که گرفتیم پس به افغانستان آمدیم. ۱۰ سال آنجا بودم تا طالبان آمدند و برآمدیم بیرون.
فیض رحمان با ایران هم در رشته فیزیک هستهای همکاری داشته و در تشریح این همکاری میگوید: در ۲۰۱۸ یک ماه از طرف انرژی بینالمللی به ایران آمدم و در مرکز پرتوی هستهای روبروی دانشگاه تهران در بخش هستهای طب کار کردیم. روی فیزیک هستهای که در درمان سرطان و با سی.تی.اسکن و ام.آر.آی کار کردیم.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که چرا در افغانستان نماندید؟ تاکید میکند: با آمدن طالبان شرایط که تغییر کرد و وضعیت اقتصادی خراب شد و بحران حقوق بشر در آنجا به میان آمد. دانشگاه یکی از موثرترین ارگانها بود، آسیب دید و نتوانستیم کار خود را انجام دهیم و از آنجا برآمدیم. ماشای (حقوق) ما از نصف هم کمتر شده بود و پول تورم کرد و ارزش خود را از دست داد. به این خاطر نمیشد مصارف روزانه خود را پیش ببریم. یکسال از طالبان گذشت و من کوشش کردم که درس بدهم ولی مشکلات زیاد بود و نشد.
فیض رحمان درباره مشکلاتی که طالبان برای آنها به وجود آورده بودند، میگوید: اول مشکل دختران بود. میگفتند چرا دختران مخلوط میآیند و درس میخوانند. وقتی دانشگاه را نصف کردند ۳ روز برای بچهها و ۳ روز دیگر برای دختران. درسهایشان پیش نمیرفت به خاطر این که کارهای یک هفته در ۳ روز پیش نمیرفت. روزی که دختران میآمدند طالبان تیم نظارتی داشتند و دخترها را اذیت میکردند که چرا حجاب نکردند. کارهای اصلی تحقیقی و علمی ما مانده بود اما هر روز میگفتند: «شما بشریت برابر نیستید. ریش بگذارید و خود را با بشریت برابر کنید!» گیر فرعی زیاد بودند. میخواستند لباس ما، ریش و صورتمان با آنها برابر باشد. میگفتند: «شما سکولار و با دین مخالف هستید!» سکولار هم اگر بودیم نمیتوانستیم نشان دهیم. اما آنها درد دارند که هر کسی در دانشگاه هست سکولار است.
او زندگی مردم افغانستان را قبل از طالبان توضیح داده و میگوید: برای مردمی که تحصیلیافته و متمدن بودند و در شهر زندگی میکردند، زندگی خیلی خوب بود. برای مردمی که فکر مخالف جمهوریت داشت به ویژه طبقه مذهبی که در اطراف و بیرون شهر زندگی میکردند، یا مخالف وجود آمریکا بودند.
فیض رحمان در پاسخ به این سوال که طالبان چقدر موفق میشوند و ماندگاری آنها در افغانستان چه مدتی است؟ تاکید میکند: به این روش که میبینم موفق نمیشوند. در بعضی منطقهها این فکر هست که طالبان خوب هستند. منتهی در ۲۰ سال اخیر فکرها بسیار تغییر کرده و اکثر مردم میخواهند دخترانشان درس بخوانند. حتی امیران مذهبی هم این را میخواهند. اما طالبان میخواهند از درس دختران به عنوان ابزاری سیاسی برای فشار به آمریکا استفاده کنند تا آنها به طالبان کمک کنند.
او درباره فروختن دختران در افغانستان میگوید: این را شنیدم و خودم ندیدم. غمخوار شدم. بیشتر مناطق شهر بیرون هستند بیشتر این پیش میآید. آنجا درک تحصیلی اینقدر پیشرفته نیست و مردم نمیفهمند روابط انسانی، بچه و دختر چیست و مثل وسیله از اینها استفاده میکنند.
این استاد دانشگاه موفق شدن طالبان در افغانستان را تشریح و تاکید میکند: یک جنبه این است که بین دولت اختلافات زیاد بود. آمریکا هم گفت افغانستان را تخلیه میکنم. این را که گفت طالبان فکر کرد برنده است. جنگ روانی و روحی داشت تقویت گرفت که موفق شده است. بعضی کشورها هم نمیخواستند که آمریکا در اینجا باشد. میخواستند یک گروه مخالف آمریکایی بیاید. دلیل دیگر این بود مناطقی که شهری نیستند و دهی هستند براساس فرهنگ و دیگر مشکلات خود طالبان را تقویت کردند. تا وقتی طالبان نیامده بودند اکثر مردم توسط طالبان به پاکستان قاچاق میشدند. ولی نمیفهمم شاید چین به آنها کمک کرده باشد. به خاطر این که چین فکر اقتصادی و تجاری دارد. شاید طالبان را تقویت کرده که معدن را بگیرند. الان چند قرارداد نفت و گاز و… هم گرفتهاند. اما علت اساسی معادن نبودند. پاکستان روش و سیاست خارجی دارد که افغانستان یک حکومتی داشته باشد که مخالف هند باشد و تابع سیاست خارجی ما باشد. الان طالبان اینطور است و آنها به همین خاطر طالبان را تقویت کردند.
روسها در آمدن طالبان کاری نکردند. ایران هم کار نکرده است. اما باز هم بعضی مسائل هست که حل کردند. مثلا آب رود هیرمند قرارداد دارد که آب به سیستان و بلوچستان بیاید و این مشکل را حل کرده است. فکر نکنم ایران با طالبان دستاورد سیاسی داشته باشد. به خاطر این که مردمی که پشتی سیاسی از جمهوری اسلامی ایران داشتند، برآمدند و هر کسی به یک کشور رفت.
او در پاسخ به این سوال که چرا مردم نرفتند پنجشیر و به نیروی مقاومت نپیوستند؟ به جای آن از افغانستان فرار کردند؟ میگوید: ۲۰ سال یک نظام در راس بود اما یک وقت بر این آمد که تغییر شود. مردم این فکر کردند که حتی اگر به پنجشیر برویم و قد (کنار) احمد مسعود ایستاده شویم، در این شرایط نتیجه نمیدهد. به خاطر این که آمریکا با طالبان توافق کرده بود و جامعه بینالمللی با احمد مسعود ایستاد نمیشود و روبروی او هستند. اکثرا فکر میکردند کل کار به دست آمریکاست که با طالبان توافق کرده و به ما چیزی نمیماند و ایستاد شدن فرقی ندارد. فرار را ترجیح دادند و میخواهند منتظر بمانند تا سیاست خارجی دنیا در برابر طالبان تغییر کند، بیایند و مقاومت کنند. پنجشیر و تالقان و اندرآب مرکز مقاومت است. ما موافق با جنگهای مسلحانه نیستیم. طالبان که جنگ کرد ما مخالف بودیم. اگر تقاضای سیاسی دارید سر میز بیایید و مشکلات سیاسی را حل کنید. اکثر مردم فکر میکنند که ما توان نداریم مقاومت مسلحانه دیگر را به راه بیندازیم. مبارزه سیاسی را پیش میبریم. در دوره سابق طالبان این مبارزه سیاسی ۵ سال بوده اما هیچ پیشبینی نتوان کرد که اینبار چقدر طول میکشد.
فیض رحمان با بیان این که در همین یکسال خیلیها مهاجرت کردند، تاکید میکند: در دپارتمان فیزیک دانشگاه کابل ۱۶ استاد بودیم از این جمع ۱۰ استاد برآمدند و ۶ نفر برجا ماندند. طبقه تحصیل یافته نمیخواهند در افغانستان باشند. رئیس دانشگاه کابل از خود گذاشتند به جای این که یک تحصیل یافته باشد. در ادارهها مردمی آوردند که جنگ کرده بود و نفر جنگی بود. نفراتی که دانشگاه خوانده جا ماندهاند. به این خاطر دنبال جایی هستیم که آینده تضمین شود.
نیلاب نظری که تا این لحظه بچهها را نگه داشته است، میگوید: من هم استاد فیزیک بودم. طالبان با خارج شدن خانمها از خانه بیرون برآمدنشان و کار کردنشان موافق نبودند. خانم باید به خانه باشد و غذا بپزد و دیگ بشورد. خانم باید قلب خانه باشد چه برسد به این که وظیفهای داشته باشد. لباس خانم باید فقط دو چشم باشد و دستکش به دست کنند. اکثریت مردان با این پوشش مخالف هستند.
او درباره فروش دختران هم میافزاید: من خودم دیدم که یک آقا از فقر و بیکاری مانده بود و گریه میکرد و میخواست طفل ۷ ساله خود را بفروشد به ۸۰ هزار افغانی. اکثریت کسانی که دو زن دارند و زن سوم میخواهند و طالبان آنها را میخرند تا بشود زنشان. آنها موافق نیستند که دختر به بلوغ برسد. فقط دختر باشد. من خودم دیدم طفل ۹ ساله را خریده بود و با او ازدواج کرده بود.
نیلاب نظری هم برای خود آیندهای متصور شده اما اینبار در آلمان. او میگوید: بچهها بزرگ شوند، میخواهم درسم را میخوانم و در رشته فیزیک الکترونیک کار کنم.
بعد از گفتوگو باز هم چمدانهایشان را برمیدارند و به خیابان میروند شاید یکی از تاکسیها آنها را به ترمینال غرب برساند. با گذشت یک ربع خودرویی با ۱۰۰ هزار تومان راضی میشود آنها را به مقصد برساند تا راهی سفر شوند.