چند سالی میشود که در سایه توسعه زندگی شهرنشینی و رواج مهاجرت به شهرهای بزرگ، بازار مشاغل کاذب هم حسابی رونق گرفته است؛ مشاغلی که نه نیاز به تخصص و تجربه دارند و نه سرمایه و اندوخته مالی، بلکه تنها لازمهشان توانایی بالا در برقراری ارتباط اجتماعی خوب و مجاب کردن مشتریهاست.
به گزارش همشهری، در گذشته این افراد با آگهیهای کاغذی روی درودیوار شهر ابراز وجود و سعی میکردند بازار کسبوکارشان را داغ نگه دارند، اما حالا در سایه اپلیکیشنهای نیازمندی و سایتهای تبلیغاتی راحتتر از قبل میتوانند بازار کار خود را مدیریت کنند.
وقتی صحبت از مشاغل کاذب میشود ناخودآگاه همه یاد فیلم «چند میگیری گریه کنی» شاهد احمدلو و جماعت گریهکنی میافتند که باور وجود خارجیاش برای مردم در دهه ۸۰ خیلی آسان نبود، اما حالا در رسته مشاغلی است که اتفاقا طرفداران زیادی هم دارد. پولی که شرکت متولی از بابت گریه کردن نیروهایش میگیرد، هم بستگی به مراسم دفن و کفن و مجلس ختم دارد و هم بستگی به نوع گریهای که درخواست میکنند.
رسول، مدیر یکی از شرکتهای خدماتی در این بخش است. البته شرکتش بهعنوان خدمات مجالس فعالیت دارد، اما چند تیم گریهکن کاربلد دارد که هرکدام با نرخ خاص خود کار میکنند؛ از گریه و زاری ساده گرفته تا گریه همراه با شیون، غش و خودزنی. میگوید اعضای تیمهای گریهکن را بیشتر زنان تشکیل میدهند. قبلا بیشتر زنان میانسال طرفدار این کسبوکار بودند، اما حالا جوانترها بازار کار را از میانسالان ربودهاند.
صحرا یکی از این دختران جوان است که هفتهای ۲ تا ۳ بار شرکت در مجالس عزاداری سهمش میشود: «دانشجوی رشته کامپیوتر هستم. هرجا برای پیدا کردن شغل اقدام کردم بهخاطر ساعتهای کاری موفق نبودم تا اینکه به سفارش یکی از دوستانم با این شرکت آشنا شدم. روزهای اول خیلی سخت بود، اما حالا بعد از ۳ سال میتوانم ادعا کنم یک گریهکن حرفهای هستم. در این کار هرچه حرفهایتر باشی، پول حرفهایتری هم میگیری!»
پولی که بابت گریهوزاری کردن از صاحبان مجالس گرفته میشود از حداقل یکمیلیون و ۵۰۰ هزار تومان شروع میشود و تا ۶ میلیون تومان هم بالا میرود. درواقع این موقعیت اجتماعی افراد است که این نرخها را تعیین میکند؛ یعنی هرچه جایگاه اجتماعی و آبروی متوفی و خانوادهاش پیش مردم بیشتر باشد، پول گریهکنهایش هم بیشتر است!
از گریهکنان مجالس که بگذریم، شاهدان قلابی مقابل مراکز قضایی هم این روزها حسابی بازار کسبوکارشان گرفته و آنقدر فعالیتهایشان آزاد شده که گاهی نسبت به درج آگهی در شبکههای مجازی هم اقدام میکنند. نرخ شهادت دروغ این شاهدان قلابی هم بستگی به نوع پرونده و به قول خودشانگیر و گوری دارد که شهادت آنها رأی را به نفع خریدار برمیگرداند.
برای اطلاع از چند و، چون نرخ کارشان سری به یکی از پاتوقهایشان زدیم؛ درست در مقابل یکی از مراجع قضایی شهر تهران. اغلبشان به دیوار دادگاه تکیه دادهاند و زیر چشمی مردم را میپایند. تعدادشان از انگشتهای هر دو دست بیشتر است؛ با قیافههای موجه و سروشکلی آراسته. یکی از آنها که خود را سجاد معرفی میکند، میگوید: فقط درباره پروندهات کمی توضیح بده، باقیش با ما! برایش اصلا مهم نیست باید در برابر شهادتی که میدهد، ادای سوگند کند. توجیهش هم این است که کار ما گرهگشایی از کار مردم است!
نرخهایشان از ۵۰۰ هزار تومان شروع میشود و تا دهها میلیون تومان هم میرسد. او میگوید: شهادت پروندههای سادهای مثل نزاع، طلاق، توهین و... را با ۵۰۰ هزار تومان جمع میکنیم، اما وقتی پای پروندههای حقوقی و کیفری بزرگ باشد که شهادتمان نقش تعیینکننده در سرنوشت افراد داشته باشد، رقم شهادت تا هر رقمی که ما را راضی کند، بالا میرود. بهگفته خودش حتی تجربه دریافت ۵۰ میلیون تومان را هم برای حضور ۱۰ دقیقهای در جلسه دادگاه دارد.
گرچه بازار این کار بهخاطر شرایط شهود در قانون اساسی مردانه است، اما زنان هم سهم کمی در آن برای خود دست و پا کردهاند؛ هرچند از آنجا که شرط شهادت زنان در دادگاه حضور ۲ شاهد زن است نرخهای بالا بین ۲ نفر تقسیم میشود. شاهدان دروغی مانند شبکهای هماهنگ عمل میکنند و طبق برنامهای که دارند نسبت به تغییر محل استقرارشان اقدام میکنند تا از خاطر قضات و کارشناسان دادگاهها بروند.
در میان همه مشاغل کاذبی که این روزها طرفداران زیادی دارند، دادزنها برای خود جایگاه ویژهای دستوپا کردهاند؛ افرادی که پول میگیرند تا داد بزنند. هرچه هنرشان در دادزنی و جلب مشتری بیشتر باشد، دستمزدشان هم بیشتر است. خیلیها فکر میکنند دادزنی کاری ساده و پیشپا افتاده است، اما صابر که مویی در این کار سپید کرده و در نارمک حسابی اسم و رسمی دارد، میگوید: دادزنی یک هنر است! بعد هم برای اینکه حرفهایش را ثابت کند، شروع میکند به دادزدن و الحقوالانصاف هم ظرف ۵ دقیقه کاری میکند کارستان.
دستمزد یک دادزن گرچه بستگی به هنر و تواناییهایش دارد، اما زیر ۶، ۵ میلیون تومان نیست. صابر که سابقهای طولانی در این حرفه دارد، حالا به کمتر از ۱۴ میلیون تومان راضی نیست و خیلی از کاسبان برای داشتنش با هم رقابت میکنند. میگوید اگر دادزنی قبلا در تهران رواج داشت، حالا در خیلی از شهرستانها هم منبع درآمد افراد شده است. خیلی از دادزنها از تهران شروع کردهاند و حالا در شهر خود مشغول کار هستند.
هرکدام از دادزنها هم سبک و سیاق خاص خود را دارند و هم نرخ درآمدی خود را. خیلیها از دادزنها بهعنوان معرکهچینها یاد میکنند. حسین سرباز است و دادزنی را در دوره سربازی یاد گرفته است: «کار و حرفه خاصی بلد نبودم و از آن طرف در تهران هم غریب بودم و کسی مرا نمیشناخت؛ بهخاطر همین وقتی آگهی استخدام دادزن را دیدم سراغش رفتم. حالا ۲ سال است دادزن حرفهای شدهام و دوست دارم آن را ادامه دهم. بهنظر من دادزنی یک بازاریابی کف خیابانی است و کار بدی نیست!»
قیافه حق به جانب آن فرد در دفاع از کاری که دنبال میکند حکایت از آن دارد که انجام هرکاری برای کسب درآمد حلال هیچ اشکالی ندارد. او داد میزند و نان درمیآورد و حسام روزی ۳ تا ۴ ساعت در خیابانهای بالای شهر سگ میگرداند. رویا یکی دیگر از این جوانهای سگگردان است که این شغل را به هر شغل دیگری ترجیح میدهد: «کاری که من انجام میدهم هم پرستیژ دارد و هم عاشقش هستم؛ چون عاشق حیواناتم.»
رویا روزها در یک شرکت تجاری فعالیت دارد و بخشی از ساعت استراحتش را به سگگردانی میگذراند. او بابت انجام این کار ماهی ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان از صاحب سگ میگیرد.
درست است کاری که او انجام میدهد خیلی وجاهت قانونی ندارد، اما اتخاذ برخی قوانین حسابی روی درآمد او و همکارانش مؤثر است: «هر بار که قانون منع سگگردانی را در جامعه اعلام میکنند، نرخ دستمزد ما به جهت خطرهایی که وجود دارد، چند برابر میشود. همین چند وقت پیش که قوانین تازهای در باب سگگردانی وضع شد، خیلی از دوستان فعالم در این بخش دستمزدهای خود را افزایش دادند.
البته آدمهایی که در استخدام سگها هستند به همین اکتفا نکرده و در بخشهای دیگر هم فعال هستند؛ از پرستاری ویژه سگگرفته که ماهانه رقمی معادل ۸ تا ۱۰ میلیون تومان دریافت میکنند تا کارهای دیگر. مضمون آگهیهایشان هم اینطور است: «پرستاری از فرشتههای خانگی شما.» برای اینکه خیال مشتریها را هم راحت کنند، میگویند: ما مثل بچههایمان از حیوانات خانگی شما نگهداری میکنیم.
درواقع هرچه بر وسعت زندگی شهرنشینی و بزرگی شهرها افزوده میشود به تناسب مشاغل کاذب آن هم افزایش مییابد؛ مثلا در شهر بزرگی مثل تهران مسافر جذبکنها در پایانهها و ایستگاههای تاکسی مسافرخانهها برای خودشان مقام و مرتبهای دارند.
اینها که اغلب آدمهایی چهره سوخته و لاغر با اخمهای در هم کشیده و بیاعصاب هستند، مسافران بینراهی و درونشهری را جذب و پورسانت خود را از رانندهها دریافت میکنند.
فرهاد، مرد میانسالی است که بعد از بازنشستگی تصمیم میگیرد یک دستگاه تاکسی بخرد، اما هیچوقت این فرصت در اختیارش قرار نمیگیرد؛ بنابراین به پایانه تاکسی محلهاش میرود.
او روزهای اول بدون پورسانت کار میکرد، اما حالا همه او را میشناسند و به قول خودش اگر نباشد، کار این تاکسیها تمام میشود. خط و خشهایی که از سوختن آفتاب بر صورت فرهاد جا خوش کردهاند از سختی کارش برایمان روایت میکنند: «کار ما هم سختیهای خودش را دارد. مجبوریم در آفتاب و سرما در فضای بیرون باشیم و به ازای هر ماشینی که تکمیل میشود به اندازه یک مسافر کرایه میگیریم.»
درست است اغلب بازار کار مشاغل کاذب در اختیار مردان است، اما زنان هم موفق شدهاند حوزههای خاص و ویژهای برای خود دست و پا کنند؛ ازجمله پرستاری از سالمندان زن در ساعات شب. البته مشتری این شغل بیشتر دختران تنهایی هستند که به نیت کار به تهران مراجعه کردهاند، اما قادر به پرداختن اجارهبها و زندگی مستقل نیستند؛ بنابراین برای اینکه بتوانند سقفی هنگام شب بالای سر خود داشته باشند در میان آگهیهای استخدامی در دیوار و رسانهها به سراغ این حرفه میروند.
سمانه حدودا ۴۰ ساله است میگوید: ۹ سال در خوابگاههای دختران زندگی میکردم. هم باید کرایه اتاق میپرداختم و هم از آرامش کامل بهرهمند نبودم، اما از وقتی پرستاری این سالمند را عهدهدار شدم، هم دغدغه مکانی را برای خواب ندارم و هم با دریافت حقوق بسیاری از مشکلات زندگیام رفع شده است.
او میگوید: امسال خیلی از دوستان من که در خوابگاهها بودند و توان پرداخت کرایه ماهانه خوابگاه را به ازای یک تخت نداشتند، مجبور به ترک این مراکز و پذیرش پرستاری از سالمندان شدند. آنها که وقتش را دارند، میتوانند درآمد بیشتری از این محل داشته باشند.
به اعتقاد او، دختران و پسران تنها در تهران که از شهرهای دیگر به پایتخت مهاجرت کردهاند، چون آشنا و قوم و خویشی در مجموعه ندارند، حاضرند به تمامی این کارها تن دهند.
در کنار تمامی کسبوکارهای خاص و ویژهای که برشمردیم، آگهیهای ارسال قلیان با یک تلفن در نوع خود نوبری شده است. مهم نیست در کدام نقطه پایتخت هستید، کافی است فقط دلتان قلیانی چاق کرده بخواهد؛ آنوقت است که پیکی با قلیان آماده در کمترین زمان ممکن مقابل خانهتان است. صفحات مجازی که برای تبلیغ این کسبوکار فعالیت دارند هم در نوع خود بینظیر هستند. شعارهای تبلیغاتیشان هم در جذب مشتری سنگ تمام میگذارد؛ مخصوصا آنها که کیف روزشان با قلیان کوک میشود: «هرجا باشی قلیونت چاقه!»، «از لوکیشن به لوکیشن با زغال روشن» و دهها شعار تبلیغاتی دیگر.
در کنار تمامی آنچه برشمردیم شاید دهها شغل کاذب و البته پردرآمد دیگر هم باشد که ردپایی در سایتهای تبلیغاتی و شبکههای مجازی برای پیدا کردنشان دیده نشود، اما پاتوقهای خاصی برای خودشان داشته باشند؛ از کسانی که در صفهای طولانی تعویض پلاک نوبت میفروشند تا افرادی که در مناطق بالایشهر شب تا صبح را در ماشین میخوابند تا جای پارکشان را صبح به شاغلان همان حوالی بفروشند.
ناگفته نماند که کودکانکار و خیابان هم اخیرا به جمع شاغلان شغلهای کاذب پیوستهاند و با ایستادن مقابل فروشگاههای مواد غذایی و سوپرمارکتها از مردم عبوری درخواست میکنند برای آنها خریدی انجام دهند و بعد همان جنس خریداری شده را به صاحب فروشگاه برگردانده و در ازایش پورسانت کمی دریافت میکنند!
گستره مشاغل کاذب هر روز در جامعه ما بیشتر و بیشتر میشود و عایدی ندارد جز استقبال نکردن جوانها از حرفهآموزی اصولی و اشتغال در بازارهای کاری که موجبات رشد و توسعه جامعه را فراهم میکند.