عصر ایران ؛ کاوه معینفر - از چند روز قبل که باخبر شدم اصغر یوسفی نژاد سکته مغزی کرده و به کما رفته، عمل جراحی برایش انجام دادند و ... تا به امروز که خبر درگذشتش را شنیدم به یک نکته بسیار فکر کردم، چگونه یک انسان میتواند تا این حد قابل احترام ، اصیل ، نجیب و با وقار باشد که کسی چون من هم که او را بسیار کم دیده و کم شناخته، تا این اندازه از کوچ ابدی او ناراحت شود؟
سالهای سال هر از گاهی در مجله فیلم اسمش را دیده بودم و در سال 1396 در جشنواره جهانی تهران با جوایزی که در سه بخش بُرد طوفانی برپا کرد. اما آشنایی ما در جشنواره فیلم توکیو رقم خورد، فیلم اصغر یوسفی نژاد (خانه یا ائو) در بخش مسابقه اصلی بود و فیلم من (زندگی بدون زندگی) در بخش آینده آسیا، روزی که به جشنواره رسیدم - او قبلتر رسیده بود - در همان لحظه اول آشنایی و حرف زدن چند نکته توجهم را جلب کرد:
خوش لباس بود و معلوم بود بسیار با دقت انتخاب کرده است، وقت غذا خوردن حواسش به این بود که چه بخورد و چه نخورد؟ در هنگام حرف زدن از کلمات بسیار خوب و درست استفاده میکرد و با ته لهجه آذری که داشت سخنانش دلنشینتر میشد. در یک کلام نجیب و اصیل.
روزهای جشنواره با هم بودیم و اتفاقا طنازی و نکته سنجیهایی که داشت برایم بسیار خوشایند بود، روزی که فیلم ما را در توکیو دید با ما (من به همراه تهیه کننده و آهنگساز فیلم) درباره فیلم حرف زد، حرفهایی بسیار انگیزه دهنده و مثبت و ابته بسیار سنجیده و دقیق.
آخر سر هم با همدیگر در یک پرواز به سمت تهران برگشتیم و در فرودگاه توکیو و دبی دل سیر برای خانواده خرید کردیم، در تهران خداحافظی کردیم و دیگر ندیدمش، اما همین چند روز کافی بود تا یادش برای همیشه در قلبم بماند.
اصغر یوسفینژاد سال ۱۳۶۹ نخستین فیلم هشت میلیمتری خود را با نام «سیاه و سفید» در سه اپیزود ساخت. او با وجود دوران طولانی فعالیت در عرصه این عرصه و ساخت سریال در صدا و سیمای تبریز، با فیلم «ائو» (خانه) که سال ۱۳۹۵ در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد، در سینمای ایران به شهرت رسید. خودش میگفت «منتقدان فیلمش را کشف کردهاند» ؛ کشفی که که البته خیلیها معتقدند دیر در سینمای ایران اتفاق افتاد.
او اولین فیلم بلند سینمایی خود را به زبان ترکی ساخت که تحسین بسیاری را برانگیخت و همشهریانش آن را افتخار سینمای تبریز دانستند. «گاد فری چشایر» که عضو انجمن ملی منتقدان آمریکا است، یادداشتی را درباره فیلم «ائو» نوشته بود که در اولین جشنواره فیلم نیویورک هم به نمایش درآمد. او طرح داستان این فیلم را پر تعلیق و میزانسنهای آن را استادانه عنوان کرده بود.
با توجه به بازخوردهای مثبت فیلم «ائو»، یوسفینژاد فیلم دومش را هم به زبان ترکی و با بازیگران تبریزی با نام «عروسک» ساخت و سال قبل آن را به جشنواره فیلم فجر فرستاد اما با وجود آنکه بعضی اعضای هیأت انتخاب جشنواره فیلم را پسندیده بودند، شورای پروانه نمایش مجوز حضور در جشنواره را صادر نکرد، یعنی فیلم توقیف است.
از طرف دیگر بهروز افخمی عضو هئیت انتخاب جشنواره فجر فیلم فیلم «عروسک» را حیرتانگیز توصیف کرد و اصغر یوسفی نژاد هم گفته بود: همین که شما (افخمی) از فیلم خوشتان آمده برای ما کافی است. (باز همان طنزهای خاص و نکته سنجیهایش در این اظهار نظر هم پیداست).
اکنون این گفته جلیل اکبری صحت تهیه کننده فیلم عروسک بیشتر به چشم میآید که: «سینما محصول عمر است. تعهد به سینما، تعهد به عمر نسلهاست و من احساس میکنم دوستانِ مسئول حواسشان نیست که ما در سینما هم عمر خود را گذاشتهایم و هم خارج از ضوابط و نظام سینمایی کاری نکردهایم.»
بهرحال هر چه بود گذشت و یاد و خاطره اصغر یوسفینژاد باقی ماند اما ای کاش که فیلم عروسک در جشنواره فیلم فجر سال گذشته نمایش داده میشد و آن را با مخاطب میدید. حال دیگر هرچه بگوییم و نگوییم چه فایده؟
انواع و اقسام مراسم یادبود گرفتن و ادای احترام به اصغر یوسفی نژاد حتما خوب است و او شایسته آنهاست اما خودش دیگر نیست، به وقت حضور آدمها را دریابیم.
مشکل زندگی امروز این است که فیلمسازانی چون اصغر یوسفی نژاد با آن همه حُسن و کمال، چون اهل حاشیه و جنجال نیستند و از اینستاگرام ، توئیتر و ... خودشان را داد نمیزنند و به رخ نمیکشند به سادگی حقشان پایمال میشود. دریغ و افسوس.
روحش شاد و یادش گرامی.