عصر ایران؛ جعفر محمدی - ماجرای حضور پسر انسیه خزعلی - معاون رئیس جمهور - در کانادا بار دیگر بحث زندگی و تحصیل فرزندان مسوولان در خارج از مرزهای ایران را داغ کرده است. در این میان، جریان های اصولگرا که تا دیروز رفتن فرزندان مسوولان اصلاح طلب به خارج را ضد ارزش می دانستند و حتی بدان خاطر، افراد را در انتخابات رد صلاحیت می کردند، اینک می گویند چه اشکالی دارد فرزندان مسوولان در خارج از کشور تحصیل کنند؟
در واقع اصولگرایان تا دیروز که در دولت نبودند، مخالف حضور فرزندان مسوولان در خارح بودند و اینک مدافع آن شده اند. حال جدای از جناح بازی - که وجهه غالب هر دو جریان اصلاح طلب و اصولگراست - می توان در یک فضای عقلانی و فارغ از هیاهوی حاضر پرسید که کدام یک از این دو موضع، منطقی است؟ رفتن یا نرفتن فرزندان مسوولان به خارج؟!
اساساً این بحث، دو خاستگاه دارد:
1 - اولین دلیل، "خارج هراسی" یا "جهان ترسی" عجیبی است که در بین بسیاری از سیاستمداران ایرانی وجود دارد. از نظر آنها، خارج جایی است که دارای این شاخه هاست:
- فساد اخلاقی از در و دیوار آن بالا می رود و مثلاً زنانی که پیراهن آستین حلقه ای یا دامن کوتاه پوشیده اند، لابد بدکاره اند! خانواده نیز در خارج کشور، جایگاهی ندارد و مردان و زنان از صبح تا شب و از شب تا به صبح در حال خیانت به همسران خود هستند. مدام هم مست اند!
- خارج، و مشخصاً غرب آن، جایی است که دولت ها و ملت هایش کاری ندارند جز توطئه علیه ایران. همه تلاش و دغدغه آنها در فرهنگ، هنر ، فناوری، اقتصاد، اطلاعات، امنیت و ... فقط معطوف به یک چیز است: "زمین زدن ایران" و کاری هم به رشد و توسعه خودشان ندارند!
طبیعتاً "خارجِ فاسدِ توطئه گر" باید هم ترسناک باشد. هم از این روست که برخلاف رویه جاری در جهان که در به ویژه در عرصه های اقتصادی و علمی مرزهای جغراافیایی کمرنگ شده است، در ایران، خارج هراسی تبلیغ می شود.
اگر این ذهنیت در مسوولان کشورهایی مانند آلمان، کره جنوبی،آمریکا، امارات و ... وجود داشت، هرگز از مدیرانی که شهروند کشورهای دیگر هستند برای توسعه کشورهایشان استفاده نمی کردند. به عنوان مثال، اگر هواپیمایی امارات یکی از برترین خطوط هوایی جهان است، بدین خاطر است که وقتی حاکمان این کشور تصمیم گرفتند خط هوایی تاسیس کنند و خودشان تخصص و تجربه ای در این باره نداشتند از یک مدیر متخصص و با تجربه انگلیسی کمک گرفتند. فکر کنید آن زمان هیاهو می انداختند که "وا اسلاما" و "وا اماراتا" که می خواهند عزت مان را به یک انگلیسی بفروشند... احتمالاً اکنون هم مجبور بودند مانند گذشته از خطوط هوایی کویت برای جابجایی استفاده کنند!
به خاطر خارج هراسی است که ایران حتی از توانمندی های شهروندان خودش که دارای تابعیت مضاعف هستند، محروم است یا در نگاه رسمی، تحصیل، زندگی و فعالیت اقتصادی ایرانیان در خارح کشور با بدبینی نگریسته می شود و به طریق اولی حضور متخصصان خارجی در ایران پذیرفته نمی شود (به جز در ورزش و موارد خاصی که چینی ها و روس ها در ایران حضور دارند). در واقع خارج هراسی به یکی از موانع توسعه در ایران تبدیل شده است.
البته با گذشت سال ها، بسیاری از مسوولان واقعاً می دانند که خارج، وحشتناک نیست ولی ادبیات باقی مانده و پاردایم حاکم بر فضای سیاسی ایجاب می کند که همچنان پُز ضد خارجی را حفظ کنند.
2 - وقتی خارج هراسی و ضدیت با جهان، به یک ارزش سیاسی و حتی ایدئولوژیک تبدیل شود، بدیهی است که مسوولان برای حفظ جایگاه خود و پیمودن نردبان ترقی سیاسی شان، باید مدام بر این بوق بدمند و به این و آن در اقصی نقاط دنیا، مرگ بگویند و شعارهای تندشان را برای گرفتن مناصب بالاتر، فاکتور کنند!
در این میان، وقتی مردم می شنوند که فرزند فلان مسوول که از بام تا شام شعارهای ضد خارجی می دهد، برای تحصیل به خارج رفته است، درگیر حل این تناقض می شوند که اگر آمریکا و کانادا و اروپا بد است، پس فرزندان شما آنجا چه می کنند و اگر بد نیستند، این همه بد و بیراه چرا؟!
واقعیت چیست و چه باید کرد؟
واقعیت این است که خارج از ایران، دنیایی بسیار متنوع است و حتی غرب آن نیز برخلاف تصورات و توهمات، یکسره فساد و تباهی نیست که اگر بود، این همه دانش و فناوری و فلسفه و هنر در آن پدید نمی آمد. همه شان نیز دغدغه نابودی ایران را ندارند و صرفاً بر اساس منافع ملی شان، رفتارهایشان را با کشورهای دیگر و از جمله ایران تنظیم می کنند.
بنابر این، اشتباه استراتژیکی که از اول انقلاب شکل گرفت و عمدتاً هم متأثر از رسوب جریان های فکری چپ بود، همین خارج هراسی و ترویج آن به عنوان یک اصل مسلّم و قاعده بنیادین است. خارج هیچ ترسی ندارد، ترسی اگر هست، در نگاه و رفتار اشتباه داخل است و الا چگونه تقریباً همه دنیا با هم کار می کنند و پیش می روند؟!
درست است که اگر امروز اصولگرایان می گویند "رفتن فرزندان مسوولان به خارح برای تحصیل اشکالی ندارد" به خاطر این است که فرزندان خودشان سر از آمریکا و کانادا درآورده اند ولی به هر دلیلی هم که این سخن را گفته باشند، یک قدم به جلوست. واقعاً هیچ اشکالی ندارد هر کدام از 85 میلیون ایرانی که بتواند و بخواهد، در خارج از ایران تحصیل، کار یا زندگی کند حتی فرزندان مسوولان.
مسوولان هم نه تنها بچه هایشان را به خارج بفرستند، بلکه خودشان هم بروند و دنیا را ببینند تا نگاه و اندیشه شان باز شود و بدون شعار زدگی طوری تصمیم بگیرند و عمل کنند که ایران ما هم بتواند نفسی تازه کند.
درباره رفتن فرزندان مسوولان به خارج فقط می ماند دو نکته: اول این که با هزینه شخصی و بدون رانت حکومتی رفته باشند و دوم این که پدران و مادران آنها که نان در ماست ضدیت با جهان می زنند و می خورند، سر عقل آیند و آنچه برای فرزندان خود می پسندند برای عموم مردم نیز بپسندند. نمی شود که بچه های آنها از امکانات آمریکا و کانادا و اروپا بهره مند باشند و مردم ایران تاوان شعارها و سیاست های ضد خارجی پدران و مادران آنها را بدهند. کسی که رطب می خورد، حق منع رطب ندارد.
اما حیف که هم ما و هم شما می دانیم که: همه چیز برای مسئولان ما آزاد و مباح و برای بقیه مردم ممنوع و حرام است. کلا مخ ها شان معیوب و فاسد است. بسیار بعید است که سر عقل بیایند....
چقدر دوست دارم همه اینها که نوشته ام درست نباشد و من در اشتباه باشم ، ولی حیف ...
به هر حال مردم با یک واقعه اینطوری نمیشن. تیکه های مختلف از زمان های مختلف تاریخ رو میچینند کنار هم و کلا بی اعتماد میشند
یکی از دلایل اینکه بیگانه هراس شدیم، اعتماد بنفس کاذب و خود شیفتگی هم هست. همیشه مشکلات بقیه رو دیدییم و چشممون رو روی پیشرفت ها و خوبی های بقیه کشور ها بسته ایم.
ایران متمدن با فرهنگ چند هزار ساله منشا همه خوبی هاست و بقیه هیچ!
ملت همیشه دنبال این هستند که ببینند ایران در کجای تاریخ روی بقیه کشور ها اثر داشته و بقیه هیچ نقشی نداشتند.
دنبال این هستند که بقیه دنیا در مورد خیام و خوارزمی و این سینا چه گفتند. گوته در مورد حافظ چه گفت و ....
اما هیچ وقت حاضر نیستند تاثیر بقیه را در خودشان ببینند.
افرادی هستند که با تعصب تاریخ ایران را مطالعه میکنند و حاضر نیستند متواضعانه تاریخ بقیه کشور ها را مطالعه کنند.