روزنامه ایران نوشت:
حادثه تلخ درگذشت خانم مهسا امینی، گزنده و غمبار بود و کام همه ما را تلخ کرد؛ چنانکه روح حاکم بر بسیاری از واکنشها، حاکی از تأثر نسبت به از دست رفتن جان شریف ایشان بود.
اما آنچه که رخ داد، فقط یک «اتفاق» بود که در پهنه گسترده کارنامه پلیس امنیت اخلاقی، نظیر و شبیهی ندارد. از اینرو، نباید از یک حادثه ناخواسته و غیرارادی، «نتایج ساختاری» گرفت و هیجانزده و ناموجه، «روندها» را ناصواب معرفی کرد.
آری، ضعفها و کاستیها در این زمینه، قابلانکار نیستند و نباید از آنها غفلت کرد، اما سخن در این است که نباید «مبالغه» کرد و دلالتهایی را بیش از کشش درونی این حادثه به آن نسبت داد. باید زمام و عنان عواطف خویش را به دست گرفت و عالمانه و عاقلانه به داوری نشست و در ورطه «بیانصافی» و «زیادهروی» نغلتید. تلخی یک واقعه، مجوزی برای عبور از «اخلاق» و «انصاف» نیست.
سیر حرکت و تحول عملکرد نیروی انتظامی در زمینه حجاب و عفاف، از پیشرفت تدریجی آن حکایت میکند؛ چنانکه نیروی انتظامی به این نتیجه دست یافته است که باید فرد کمحجاب را در گام نخست، در متن «تذکر اخلاقی» و «هشدار تنبهزا» قرار بدهد و از طریق «تبیین» و «توضیح»، ذهن او را با منطق حجاب آشنا سازد تا بهتدریج، خود او در مسیر درونیسازی حجاب و باورمندی به آن قرار بگیرد.
این به معنیگذار تکاملی از تکیه محض بر «سازکارهای سخت و حقوقی» به سوی «سازکارهای نرم و فرهنگی» است؛ آن هم در روند فعالیتهای درونی نیروی انتظامی، درحالیکه بر اساس نگاه رایج و ابتدایی، نباید وارد این حوزه شود.
نیروی انتظامی میتوانست این حلقه از فرایند اصلاح اجتماعی را به نهادهای دیگر واگذار کند و خود بر روندهای متناسب با هویت عرفیاش عمل نماید، اما بر «گستره کارکردها»ی خویش افزود و خیرخواهانه و دلسوزانه، چنین مواجههای را بر عهده گرفت.
این چرخش، بسیار راهگشا و خوشایند است و نشان میدهد نیروی انتظامی، بهواقع در پی اصلاح اجتماعی بهصورت «عمیق» و «ماندگار» است و نمیخواهد «دافعه حداکثری» بیافریند.