مرتضی داستانی در سرمقاله «روزنامه ۱۹ دی» نوشت : راه چاره این است که کاری کنیم اعتماد از دست رفته برگردد و به تعبیر عماد افروغ اعتماد مردم به حاکمیت بازسازی شود و این وقتی میشود که صاحبان قدرت باید با صداقت با مردم رفتار کنند و این صداقت و برخی تغییرات در منشها و کنشها است که میتواند جرعه جرعه اعتبار عمومی را برای مسئولان جمع کند، اما با برخی رفتارها سطل سطل سرمایه اجتماعی را از دست میدهند؛ سرمایههایی که نمیتوانند برای آن جایگزین دیگری پیدا کنند.
رهبر فقید انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۱ و در جمع نمایندگان مجلس با تأکید بر این که جلب نظر مردم موضوعی است که پیامبر اسلام (ص) نیز بدان اهتمام میورزید هشدار میدهند که خطر بزرگ، رویگردانی ملت از حکومت است.
ایشان فرمودند: -جلب نظر مردم از اموری است که لازم است، پیغمبر اکرم جلب نظر مردم میکرد، دنبال این بود که مردم را جلب کند...... شما گمان نکنید قدرت نظامی شما را نگه داشته است، قدرت ایمان و پشتیبانی ملت شما را نگه داشته است. این پشتیبانی را باید حفظ کنیم.
بیتردید اعتماد اصلیترین جزء سرمایه اجتماعی یک نظام سیاسی به شمار میرود. برقراری فضای اعتماد میان حاکمیت و ملت موجب تعامل بیشتر و بهتر آنها و افزایش مشارکت سیاسی مردم و کارآیی نهادهای سیاسی میگردد و در مقابل کاهش آن موجب عدم حمایت و پشتیبانی مردم از مسئولان، عدم رعایت قوانین و مقررات (مگر به اجبار) عدم حمایت از برنامههای دولت، کاهش مشارکت سیاسی، سرایت بیاعتمادی به نهادها و سازمانهای دولتی و در موارد خیلی حاد موجب بحران مشروعیت میگردد
طی سالهای اخیر شکاف میان مردم و مسئولان نسبت به گذشته افزایش داشته است و مشکلات اقتصادی نیز دامنه این شکاف و نارضایتی را افزایش داده و وقایعی همانند سال 88، فوت هاشمی، سال 98 و حوادث اخیر نقارهای جدی بوجود آورده ست.
البته جای امید است که هنوز اعتماد عمومی در کشور به طور کامل از بین نرفته بلکه کاهش پیدا کرده است. ولی کلیه مسئولان باید در نظر داشته باشند که با وجود مشکلات و فشارهای اقتصادی که روی جامعه وجود دارد اگر قرار باشد این روند رفتار با منتقدان و حتی مخالفان ادامه پیدا کند، همین اعتماد نسبی که وجود دارد نیز از بین خواهد رفت.
در سالهای گذشته فاصله رسانههای داخلی با مردم هر روز بیشتر شده و رسانههای رسمی و معتبر مرجعیت خود را از دست دادهاند. نتیجه آنکه مردم برای دستیابی به تازهترین اخبار درباره حوادث روز به فضای مجازی و رسانههای خارجی اتکا میکنند و اینجاست که مرزهای میان حقیقت و دروغ بیش از قبل مخدوش میشود.
در چنین وضعیتی تکذیب کردنهای مکرر مقامات، تأکید بر صحت منابع رسمی و تلاش رسانهای ما هم برای برگرداندن آبهای رفته به جوی و بازداشتن افکار عمومی از پذیرش شایعات فایدهای ندارد. مردم آنچه را که نباید، باور کردهاند و حتی تکذیب ما و مقامات را باور ندارند.
در این ارتباط روزنامه اطلاعات نوشت: رئیس جمهور با پدر مرحومه مهسا امینی تماس میگیرد و اطمینان میدهد که تمام ماجرا پیگیری دقیق خواهد شد. رئیس دستگاه قضا قول رسیدگی عادلانه و قاطعانه میدهد. رئیس مجلس هم همین طور،یعنی رؤسای سه قوه وارد عمل شده و ضمن ابراز همدردی و عرض تسلیت قول پیگیری میدهند.
رئیس پلیس، فیلم لحظه حادثه را به نمایش میگذارد. پزشکی قانونی، مسئولان بیمارستان خصوصی که مرحومه در آن برای احیا بستری شده بود، حتی پزشکان متخصص مغز و اعصاب با بررسی سی تی اسکن مغز درباره احتمال صدمات وارده به جمجمه اظهارنظر میکنند و… اما با وجود همه این توضیحها حداقل برای بخشی از جامعه قبول و اقناع ایجاد نمیشود و در شهرهایی شاهد تظاهرات و اعتراض بودهایم.
راه چاره این است که کاری کنیم اعتماد از دست رفته برگردد و به تعبیر عماد افروغ اعتماد مردم به حاکمیت بازسازی شود و این وقتی میشود که صاحبان قدرت باید با صداقت با مردم رفتار کنند و این صداقت و برخی تغییرات در منشها و کنشها است که میتواند جرعه جرعه اعتبار عمومی را برای مسئولان جمع کند، اما با برخی رفتارها سطل سطل سرمایه اجتماعی را از دست میدهند؛ سرمایههایی که نمیتوانند برای آن جایگزین دیگری پیدا کنند.