عصرایران؛ مصطفی داننده- غلامعلی حداد عادل رییس مجلس هفتم شورای اسلامی و عضو فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام در جمع استادان دانشگاه تهران که به واسطه بررسی اعتراضات اخیر کشور دور هم جمع شده بودند گفت:«متاسفانه جامعه ما به سرعت به سمت دوقطبی شدن پیش میرود، یک سمت شده حزب الهی و یک طرف ضد حزب الهی. این درحالیست که در جامعه با طیفی از سلیقهها روبرو هستیم که در عین حال که باید این طیف را به سمت معنویت و اسلامیت سوق دهیم، ولی نباید واقعیتش را انکار کنیم.»
جناب حداد راست میگوید، جامعه ایران به شدت دوقطبی و یا حتی چند قطبی شده است و هر دو طرف ساز خود را میزنند. اما بهتر است سیاستمدار متبحر در ادبیات به دلیل وقوع این دو قطبی هم اشاره میکرد.
دو قطبی؛ قارچ نیست که پس از باران خود به خود رشد کند و حتما دلایل مشخصی دارد.
چندین سال است که جامعه به دو بخش خودی و غیر خودی و حالا که به صورت جدی تبدیل به دو قطبی انقلابی و غیرانقلابی شده است. همان روز که این تقسیم بندیها انجام میشد باید فکر امروز را میکردید.
وقتی همه امکانات را به سمت خودیها هل میدادید باید به این شکاف بزرگ ایجاد شده فکر میکردید.
اجازه بدهید در حوزههای مختلف این تقسیم بندی و تبعیضها را با هم مرور کنیم.
از همین صداوسیما شروع کنیم. سالهاست رسانهای که باید ملی باشد در اختیار جریانی خاص است. هرچه میل این جریان باشد در تلویزیون پخش میشود و هرکه مثل آنها نباشد، با درخروجی روبرو میشود و یک خط قرمز بزرگ روی نام آنها کشیده میشود.
یکی از قطبهایی که حداد عادل به آن اشاره میکند، در تمام دورانها حق داشته در خیابان، نماز جمعه، با کفن و بیکفن حرف خود را بزند. هیچ کس هم به تجمعات آنها نمیگوید، غیر قانونی! اما طرف مقابل اجازه کوچکترین تجمع را ندارد.
نکته جالب اینجاست که جریان انقلابی در همین روزها که شبکه چهار تلویزیون از برخی از چهرههای ممنوع استفاده کرد، صدایش را بلند کرد که چرا به اینها تریبون دادهاید که حرف بزنند.
به طور مثال سید کاظم موسوی نماینده اردبیل در مجلس میگوید:«کرباسچی ۲۵ سال قبل از ریل خارج شده است اما صدا و سیما به عنوان یک نهاد مقدس و مربوط به نهاد رهبری از وی دعوت میکند. از مسئولان صدا و سیما خواهش میکنم افراد انقلابی و ولایی که به فکر نظام و شهدا هستند را به عنوان کارشناس به برنامههای خود دعوت کرده و از نقطه نظرات آنها استفاده کند.»
وقتی طرف مقابل در قدرت حضور دارد، کوچکترین اتفاقها تبدیل به یک مسئله جدی در کشور میشود اما زمانی که دوست در راس قدرت است، حتی بزرگترین مشکلات ، امتحان الهی و نعمت معنا میشود.
دو قطبی یعنی مسئولان کشور از یک دانشگاه خاص انتخاب شوند و باقی دانشگاه ها در گوشهای تنها نظاره گر تصمیمات این افراد باشند. تصمیماتی که معمولا کشور را با بحرانهای اجتماعی و سیاسی روبرو میکند.
حتی میان دارندگان حجاب عرفی که در انتخابات و یا راهپیمایی حضور پیدا میکنند با کسانی که با همان حجاب در خیابان حضور دارند، فرق می گذارند و همین حکایت از یک دو قطبی بزرگ در کشور دارد.
این دو قطبی سازی انقلابی و غیر انقلابی، حزباللهی و غیر حزباللهی به شدت خطرناک است. این رفتار باعث شد که آدمهای معمولی جامعه فکر کنند که سهمی از این کشور ندارند و پشت سر انقلابیها و حزباللهی ایستادهاند.
این دو قطبی سازی، به جوانان کشور یاد میدهد که تخصص داشتن یعنی کشک، یعنی احتیاجی نیست زیاد به خودتان زحمت دهید و کار یاد بگیرید؛ کافی است انقلابی باشید تا کارهایتان پیش برود.
مهاجرت؛ شاخ و دم ندارد. وقتی یکی از این متخصصها پشت در یکی از انقلابیهای بیتخصص بماند، عزم فرنگ میکند. میرود جایی که تخصص او را پذیرا باشند. همه ترک وطن کردنها به خاطر مشکلات اقتصادی نیست. گاهی نبود عدالت اجتماعی باعث میشود بخشی از مردم چشم خود را به روی علایقهایشان از جمله خانواده و وطن ببندند و راهی غربت شوند.
بله آقای حداد عادل، شما راست میگویید اما بهتر است اول دلایل این دو قطبی سازی را پیدا کنید و با توجه به قدرتی که دارید به حل آن کمک کنید تا این دره بزرگتر نشده است.