۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۶۹۳۵۱
تعداد نظرات: ۳۰ نظر
تاریخ انتشار: ۰۳:۱۵ - ۱۸-۰۹-۱۴۰۱
کد ۸۶۹۳۵۱
انتشار: ۰۳:۱۵ - ۱۸-۰۹-۱۴۰۱
یک چهره - یک روایت

میرزا حسن رشدیه؛ راهی که باز کرد و دکان‌هایی که بست!

میرزا حسن رشدیه؛ راهی که باز کرد و دکان‌هایی که بست!
رشدیه یک بار درتبریز مدرسه درست می کند و خرابش می کنند، به مشهد می‌رود و دوباره به تهران می‌آید و مدرسه درست می‌کند و باز خرابش می‌کنند.

 عصر ایران؛ مهرداد خدیر - 73 سال قبل در 18 آذر 1323 خورشیدی مردی چشم از جهان بست که عنوان «پایه گذار نخستین مدرسۀ نوین ایران» او را می‌سِزَد.

 
   سخن از میرزا حسن رشدیه است که در سال 1267 خورشیدی و حتی پیش از جنبش مشروطه اولین مدرسۀ نوین ایران را در محلۀ ششگلان تبریز بنا نهاد و تمام عمر خود را صرف سامان دهی فرآیند رشد فرزندان این سرزمین کرد.
 
  با این که با فروش املاک شخصی و کسب اجازه از علمای نجف، مسجد شیخ‌الاسلام تبریز را به مدرسه تبدیل کرد ولی همین اقدام در نگاه منفی مؤثر بود تا جایی که به مدرسه حمله شد و یکی از محصلین جان خود را از دست داد.
 
  او ابتدا قصد داشت به نجف برود و دروس قدیمه بخواند اما وقتی در روزنامه خواند از هر هزار ایرانی تنها 10 نفر باسوادند، احساس کرد نیاز ایران بیش از هر موضوع دیگر تعلیم و تربیت و انتقال دانش‌های نوین است.پس به بیروت و استانبول رفت تا با شیوه‌های جدید آموزش به کودکان و نوجوانان، آشنا شود و در بازگشت، اولین مدرسه از این نوع را در تبریز پایه گذاشت اما پس از اتفاقی که افتاد ناگزیر از ترک ایران شد.
 
   چندی بعد میرزا علی امین‌الدوله به والی‌گری آذربایجان رسید و از رشدیه خواست بازگردد و رؤیای خود را ادامه دهد. او هم بازگشت و مدرسۀ بزرگی در تبریز گشود و محصلانی را با شیوه‌های نو آموزش داد اما وقتی امین‌الدوله را از والی‌گری کنار گذاشتند، بار دیگر عرصه بر رشدیه هم تنگ شد.
  
    این تصور که علم جدید به قصد کنار زدن مذهب به صحنه آمده مثل مخالفت‌های دیگر با امور مدرن و بدبینی به هر تغییر در جامعۀ سنتی قابل ارزیابی است اما او راه را گشوده بود و وقتی در اجرا دچار مشکل شد به نوشتن کتاب و انتشار نشریه روی آورد و از جمله می‌توان به روزنامه های «مکتب» و «طهران» اشاره کرد و آثاری از این قرار: بدایه‌التعلیم، هدایه التعلیم، نهایه‌التعلیم، تنبیه‌الغافلین و ارشاد‌الطالبین که جملگی دربارۀ تعلیم و تربیت است.
 
  میرزا حسن رشدیه البته دیر دریافت که با جلب حمایت نیروهای نواندیش مذهبی می‌تواند از حساسیت ها بکاهد. با این حال دنبال تعارض نبود و کار خود را می‌کرد و پایان عمر را هم در قم گذراند تا هم دست مخالفان به او نرسد و هم گمان نرود از دایرۀ دین‌داران خارج شده است اما در فضای پرآشوب پس از اشغال و در کوران جنگ جهانی دوم در سال 1323 در قم درگذشت.
میرزا حسن رشدیه؛ راهی که باز کرد و دکان‌هایی که بست!
 
 
    سه سال و هفت ماه پیش - در شامگاه 31 اردیبهشت 1398 - مجلۀ بخارا به بهانۀ رونمایی از کتاب «مجموعه آثار رشدیه» تألیف سید رضا باقریان موحد آیینی در کانون زبان پارسی برگزار کرد و یکی از سخن‌رانان آن آیت‌الله سید مصطفی محقق داماد بود که بر آن کتاب مقدمه نوشته و جدای جایگاه حوزوی و علمی، چون خود نوادۀ حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی بانی حوزۀ علیمۀ قم است اظهارات او اهمیت مضاعف یافت چرا که میرزا حسن رشدیه تکفیر هم شده بود و آقای محقق شاید برای رد این مدعاها از تعبیر ملا حسن رشدیه استفاده کرد و گفت: «‌اولین کسی که عمرخود را صرف آموزش ابتدایی کرده یک روحانی است به نام ملاحسن رشدیه که نخستین مدرسه به شیوه امروزی را در ۱۲۵۴ هجری قمری در ارومیه و در سال بعد در تبریز تأسیس کرد. اما جهل مقدس علیه او قیام کردند و با شدید‌ترین وجه اورا تهدید کردند‌، اورا کتک زدند‌، مدارس او را خراب کردند. تا آنجا که به انحراف و کفر متهم شد.»
 
   آیت‌الله محقق داماد در آن آیین همچنین گفت: «‌وقتی این بزرگوار بر تأسیس مدارس به نحو جدید اصرار می‌ورزید مکتب‌خانه‌ها که دیدند دکان‌شان تعطیل می‌شود، از هردری برای مخالفت قیام می‌کردند. مهم‌ترین حربۀ آنان هم چماق تکفیر بود . نخست او را کافر معرفی کردند و سپس ریختند و مدرسه او را خراب کردند.»
 
میرزا حسن رشدیه؛ راهی که باز کرد و دکان‌هایی که بست!
 
   این بخش از سخنان او هم قابل توجه است: «‌چند شب قبل یکی از دوستان -که سابقا با یکی از انجمن‌های مذهبی همکاری داشت- به من زنگ زد و گفت شنیده‌ام شما می‌خواهید برای مرحوم رشدیه سخن بگویید، واقعاً چنین است‌؟ گفتم آری‌! گفت: در جریان باشید که ایشان "ازلی" بوده‌اند! گفتم شگفتا که بیش از 70 سال از مرگ این مرد می‌گذرد و این آقایان که دنبال بابی و بهایی می‌گردند و گوئی وقتی بازارشان کساد می‌شود اگر کسی گیر نیاورند ،گویی بهایی می‌سازند ولی از این رهگذر مهم‌ترین خدمت را به آمار آنان می‌کنند. حال آن‌که نمی‌دانند این شیخ مرحوم سرانجام در قم رحل اقامت افکند و در پرتو حمایت مرجع تقلید زمان یعنی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی قرار گرفت. 
 
  وقتی هم  درسال 1323 شمسی فوت کرد باز علمای قم برجنازه ایشان نماز گزاردند وبا احترام در قبرستانی که به نام قبرستان شیخ عبدالکریم حائری معروف است مدفون شد. شگفتا که این آقایان هنوز هم به اتهاماتی که مکتب خانه‌داران برای وی جعل کرده بودند دست می‌یازند. همین مجموعه‌ [اشاره به کتاب پیش‌گفته] حاوی چند رساله در اصول عقاید برای کودکان است‌. ببینید چقدر ساده و زیبا اصول عقاید را بیان کرده و تشیع اثنی‌عشری را به کودکان آموزش داده است.»
 
   تنها دکتر محقق داماد نبود که به مکتب‌خانه‌ها اشاره کرد بلکه سخن‌ران دیگر آن مراسم -زنده‌یاد دکتر ناصر تکمیل همایون -که به تازگی درگذشت و دربارۀ او نوشته‌ام-  نیز اشارات قابل تأملی داشت:
 
میرزا حسن رشدیه؛ راهی که باز کرد و دکان‌هایی که بست!
  
   «‌در گذشته ما هم مکتب‌خانه داشتیم و هم مدرسه ولی اصولا بعد از سقوط صفویه و شاید هم بعد از درگذشت شاه عباس، نهاد آموزش و پرورش ایران رو به زوال رفت. سنگ آخر را شاه سلطان حسین برداشت و کنار گذاشت. در این صد سالی -که من نامش را دوران آشوب گذاشتم- نهادی به اسم آموزش و پرورش نیست. چیزهای کمی هست، در «رستم التواریخ» نحوۀ مکتب‌خانه های آن زمان را برایمان می‌گوید، یعنی باز آن نبوده که در بلخ بوده و هفت هزار دانش آموز داشته یا آن‌هایی نبوده که سعدی از آن تعریف می کند. یک چیز آشفته‌ای بوده است. 
حال سندی می‌خوانم از آیت اللهی که مرجع تقلید بوده یعنی ملا احمد نراقی که در مورد مدرسه‌های خودش می‌گوید:
 
   "کسی که معرفت به اهل این زمان داشته باشد می‌داند که آداب تعلیم و تعلم مثل سایر اوصاف کمالیه مهجور؛ معلم و متعلم از ملاحظۀ شرایط دور؛ زمان و اهلش فاسد و بازار هدایت کاسب؛ نه نیت معلم خالص است و نه قصد متعلم. نه احترام استاد صحیح است و نه مقصور شاگرد؛ و از این جهت است که از هزار نفر یکی را رتبۀ کمال حاصل نمی شود و اکثر در جهل خود باقی می مانند با وجود اینکه بیشتر عمر خود را در مدارس به سر می برند".
 
  ...دارالفنونی که امیرکبیر با خون جگر درست کرد، دو سال بعد به مناسبت روز تولد ملیجک مدرسه تعطیل می‌شود وکلیۀ بچه ها وارد دارلفنون می شوند و جهت انبساط خاطر ملیجک شیشه های مدرسه را می شکنند! از همین رو رشدیه را ناصرالدین شاه دعوت می کند تا مدرسه‌ای درست کند ولی نزدیک دروازه های مرزی ردش می‌کنند برای آنکه از ایروان تا مرز ایران آنقدر به گوشش می‌خوانند که اگر ایرانی ها با سواد بشوند، دین و مملکت می‌رود! خب  چنین جامعه ای بوده است. همه با رشدیه مخالفت می‌کنند و تنها یک شیخ در تهران بوده که همیشه از او دفاع کرده است به نام مرحوم شیخ هادی نجم آبادی.
 
رشدیه یک بار درتبریز مدرسه درست می کند و خرابش می کنند، به مشهد می‌رود و دوباره به تهران می‌آید و مدرسه درست می‌کند و باز خرابش می‌کنند. دفعۀ سوم که 350 دانش‌آموز هست و 12 معلم، باز به مدرسه حمله می‌کنند و  میز و صندلی ها را می‌شکنند و آتش می‌زنند. یک بچه هم در این اتفاق کشته می‌شود. در دفعۀ چهارم و … این مقاومت و استقامت او در نشر فرهنگ بسیار جالب است. دفعات بعد این بار با باروت و آتش مدرسه را منفجر می‌کنند؛ باز این مرد بازمی گردد . پایش را زخمی می‌کنند و ایشان می‌گوید من به ملاقات خدا با همین پای لنگ می‌روم. حال اگر بگوییم این مدرسه میسیونری بوده و می خواسته دین مردم را از بین ببرد! و یا درس های بدی در آنجا می دادند ولی باید گفت در در تمام این مدارسی که رشدیه بنیان نهاد، درس های دینی، وطنی، درس های ایران دوستی، انسانیت بوده و هیچ اشکالی در قضیه نداشته است و آنچه مخالف با مدرسه سازی رشدیه بوده، استبداد سلطنتی و ارتجاع مذهبی است؛ او در این مسائل بوده تا امین‌الدوله والی آذربایجان می شود. او دفاع می‌کند و خرج 50 دانش آموز بی‌بضاعت را  می‌دهد؛ این خود یک نوع قوت قلب می‌شود و کم کم انجمن معارف درست می شود و مدارس مختلف ساخته می شود و یک مقداری آرامش پیدا می شود تا در دورۀ مشروطیت که قانون آموزش اجباری مطرح می شود و این یک نوع فضای سالم تری را بوجود می آورد و مرحوم رشدیه می شود عضو وزارت معارف. و یک مقداری شرایط جنبۀ بهتری پیدا می کند. ایشان تا آخرین نفس مانده و الان برای ما جزو نفراتی است که به ما روح و عشق و علاقه و قدرت می دهد که از سی. سی .‌یو بیمارستان بلند شوم و بیایم اینجا و از رشدیه دفاع کنم؛ نه از رشدیه بلکه از آموزش و پرورش و از فرهنگ ایران برای پایندگی ایران. ”
 
      هر چند حق مطلب با دو نقل از دکتر محقق داماد و زنده یاد دکتر تکمیل همایون ادا شده اما می توان گفت رشدیه، زاده و بالیدۀ تبریز بود اما به همۀ ایران و همۀ فرزندان می‌اندیشید و آموزش نوین و آنچه را که وظیفۀ خود می‌دانست در تبریز و تهران ادامه داد و تعارضی میان دین‌داری و آموزش و پرورش نمی‌دید .
 
  سال‌روز درگذشت میرزا حسن رشدیه - پایه گذار مدارس نوین در ایران- فرصت و ضرورتی برای این این یادآوری هم هست که اکنون مدارس ایران از دایرۀ پیشرفت و مهارت آموزی های مورد نیاز توسعه و اقتضائات دنیای دیجیتال و دیگرگون شده با انقلاب هوش، به دور افتاده و به جای تربیت برای زیست اجتماعی همه در حال پرورش بچه ها برای رفتن به رینگ مسابقۀ کنکورند و اگر رشدیه دوباره چشم باز کند شاید در ابتدا از گسترش مدارس مدرن و نوین در ذیل حکومت ایدیولوژیک شگفت زده شود و به انبوه محصلان که بخش قابل توجهی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند ببالد اما از خروجی و فرجام دورۀ 6 سالۀ دوم مبهوت شود.
 
      در سال‌روز میرزا حسن رشدیه جا دارد بار دیگر بر ضرورت تمرکز بر فرآیند «رشد» بچه ها و بازگشت به اهداف نخستین تأکید شود.
 
     آموزش و پرورش ایران حسب ظاهر مدرن شده اما تلاش‌هایی که این مدرن شدن را برنمی تابد قابل‌انکار نیست. شگفت‌آور این که اگرچه شکست اغلب سیاست‌ها برای پرورش نسلی خاص پیش چشم همه است به جای ادامۀ مسیری که با رشدیه شروع شد و به شهادت کسی چون آیت‌الله محقق داماد ضدیتی هم با دین نداشته کسانی درصددند آن را به مسیری دیگر یا حتی پیشارشدیه بازگردانند.
 
   انگار همان گونه که هواداران شیخ فضل الله نوری به اندیشه های مشروطه هجوم آورده اند مخالفان میرزا حسن رشدیه هم به شکلی دیگر سربرآورده اند و تنها فرم را قابل‌قبول می دانند و به دنبال قالب گرفتن از دانش آموزان‌اند.
 
  اگر هم موضوع اضطراب کنکور که  آموزش و پرورش را به یک دستگاه چرخ گوشت تبدیل کرده بود با طرح های جدید کنکور که که یک ماه دیگر رونمایی می‌شود ترس کنکور را با اختصاصی کردن رشته های برتر برای معدل بالایی‌ها حل شده باشد از آن طرف عده‌ای برآن اند زیر نام سند تحول آموزش و پرورش را به مسیری دیگر جدای آرمان‌های رشدیه سوق دهند و کاش وزیر کنونی آموزش و پرورش دیدگاه خود را دربارۀ میرزا حسن رشدیه بگوید تا تصور نشود در این عرصه هم شاهد چرخش هستیم چرا که هم راه توسعۀ ایران از آموزش و پرورش می گذرد و هم چه بسا راه انحطاط آن!
 
 
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۳۰
در انتظار بررسی: ۷۴
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Australia
۰۵:۰۰ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
2
69
و ما سده هاست که درگیر تکرار تاریخ هستیم، عجب تلاشی می کنیم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۰۸ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
3
50
واقعا از اتقان، استحکام و صحت نقل و نیز از قلم شیوا و دقیق آقای مدیر ادب و بهره می بریم.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۷:۵۲ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
4
58
متاسفانه هر یادداشتی از گذشته ایران نوشته میشه فقط روح انسان رو آزرده می‌کنه
امید
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۳۱ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
1
61
خیلی لایک داره این مطلب . عالی است. چقدر زیباست واژه آموزش و پرورش . یادم هست چند سال قبل برنامه ای برای ایجاد تحول آموزشی در دست بود و مخالفان چه بلواهایی برپا کردند با روش همیشگی خودشان قبلا جهل مقدس بوده الان سودا گری به ظاهر علمی هم مزید بر علت.....روحت شاد رشدیه! راهت پر رهرو ...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۳۳ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
2
16
ضمن تشکر از مطلب شما
قبلا هم این مطلب را نوشته بودید؟ باز نشر است؟
عصر ایران

سلام. نوبت پیش به بهانۀ زادروز بود و اگرچه در برخی نکات مشترک است اما نقل های مربوط به دکتر تکمیل همایون جدید است و بخش های مربوط به آموزش و پرورش با توجه به  رویکرد تازه در یک سال و نیم اخیر نوشته شده و طبعا با یک جست و جو می توانید مقایسه کنید . چنانچه عینا بازنشر شود یادآور می شویم.

ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۳۴ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
109
7
این بابا رو من نمیشناسمش ولی چون شما داری ستگش رو به سینه میزنی یحتمل یه ربگی به کفشش بوده
مجید
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۴۴ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
2
26
خدا بهتون سلامتی بده
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۴۹ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
2
51
عالی عالی.ممنون
عجیب است که اکنون برخی وازجمله گروهی ازدولتیان بفکر بازگرداندن همان تعلیمات پیشا رشدیه اما درقالب همین مدارس نوین هستند.فکرمیکنم حتی وزیرآموزش وپرورش هم چندان باآنان بیگانه نباشد!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
2
22
احسنت.عالی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۰۲ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
4
49
برای جهل مقدس ، مثال حسن رشدیه ها خطرناک تر از امریکا بوده اند .
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۰۲ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
3
19
دارالفنون چهل سال قدیمی تر است
عصر ایران بله ولی دارالفنون در واقع دانشگاه و اولین مرکز آموزش عالی بود. مدرسه رشدیه اما دبستان به مفهوم امروز بود.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
0
29
چه ملتی و چه تاریخی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۲۵ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
2
30
قلم‌تان پاینده و مانا باد! آسیب و آفت حال این دوران آموزش و پرورش را به درستی نشان داده‌اید. افرادی که برنامه‌ریزی و ریل‌گذاری سیاست‌های کلان در آموزش و پرورش را برعهده دارند و در هر لبای که از سوی همان‌ها از اساس سکولار نامیده می‌شود- همچنان در تلاش‌ برای پوشاندن قبای درک و فهم خود از تربیت دینی بر تن بیمار آموزش و پرورش اند.
توصیف ملا احمد نراقی گویی که توصیف روزگار امروز آموزش و پرورش است.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۳۲ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
4
63
دیروز با آموزش مدرن و رشدیه مخالفت می‌کردند امروز هم با فضای مجازی مخالفت می‌کنند
حسن
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۳۴ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
0
54
قبل از انقلاب اسلامی دبیرستانی در خیابان ارتش جنوبی بنام رشدیه بود و از دبیرستان های مشهور تبریز بود . خداوند به رشدیه این عالم بزرگ رحمت کند ..
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۰۳ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
1
50
گویا مقابله با پیشرفت در ایران سابقه طولانی دارد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۰۶ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
3
41
هنوز هم مخالفت با شیوه های نوین اموزش وجود دارد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۱۲ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
0
36
برای وزیر آموزش و پرورش پست خودش مهمتر و اولی تر از تقدیر از مرحوم رشدیه است
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۳۸ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
1
30
روحشان شاد و یادشان گرامی
خدمت به مردم در عرصه فرهنگی بسیار سختتر از عرصه های دیگر است.
کاش الان هم یکی پیدا می سد و دکان های صدور مدارک پولی و بی ثمر را تخته کند.
قاسم
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۴ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
3
26
مطلب ظریفی وجود دارد؛
اینکه در آن زمان اختناق و قلدری و دیکتاتوری شاهانه و اعیان و اعوانش، شخصی مثل میرزا حسن رشدیه به فکر درانداختن طرحی نو است.
عصر ایران

بله، چون هنوز حاکمیت متمرکز نبود و دست افراد باز بود. به مرور همه چیز متمرکز شد.

ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۹ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
1
25
بسیار عالی یادو نامشان همیشه گرامی و پایدار
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۰ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
0
35
تمام تلاش آقایان این است که مدرسه را به مکتب خانه تبدیل کنند،

متاسفانه اگر اینطوری پیش برود به زودی مردم چاره ای جز آموزش خصوصی و خانگی نخواهند داشت!
فرهنگی بازنشسته
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۱ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
1
30
عالی بوددرودبرانسانهایی که دغدغه آموزش وپرورش رادارند.
فرهنگی بازنشسته
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۲ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
2
21
باتشکرازآقای خدیر
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۲۹ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
1
38
من معلم انگلیسی و فرانسه بخش خصوصی هستم...در شاگردانم که دانش آموز یا دانشجو هستند... تا دل تان بخواهد این بچه های معصوم ریا، تزویر و دورنگی یاد گرفته اند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۳۲ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
0
30
دبیرستانی در تبریز بنام آن مرحوم وجود دارد کنکور بزرگترین ظلمی است که در مورد جوانان کشور اعمال میشود ومافیای آن هنوز موجود است
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۸ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
2
10
سپاس
ناشناس
United States of America
۱۳:۲۴ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
2
21
کاش اینهم می نوشتین که کتابهای رشدیه در دبستان به زبان مادری بچه ها بوده است.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۵ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
2
24
جناب خدیر عزیز، مشکل این است که نتوانسته ایم همانند ژاپن تعارض بین سنت و مدرنیته را حل کنیم و همچنان به چرخیدن دور خود ادامه می‌دهیم.
ناشناس
Switzerland
۱۳:۵۳ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۸
6
34
مقاله بسیار خوبی بود و بجا از رشدیه دفاع شد. چند نکته هم هست اگر بپذیرید
نخست اینکه این مقاله نشان داد در همان زمان قاجار ترکیه و لبنان بسیار جلوتر از ایران بودند
دوم شاه قاجار که چنان بر او تاختند ( حاصل مشروطه چی ها و پهلوی ها) قلبا و باطنا مدافع تغییر ساختار بود و سفرهایش هم به خارج برای حس تغییرات دنیای جدید بود
سوم نه فقط حکومت و علما بلکه هنوز مردم و جامعه به دلیل وقایع متعدد و عوامل بسیار ( از جمله حضور میسیونرها،بهائیگری،زرتشتیگری و ترس از حضور دختران و پسران کوچک در مدارسی که مکتب‌گردان آن را نمی شناختند) حاضر به روانه کردن فرزندان خود به مدارس نمی شدند
چهارم مکتب داران و دوروبری های آنها بازارخود را رو به کساد میدند ( مانند اینکه مدارس غیرانتفاعی که عملا انتفاعی هستند و یا کنکور بهطور جدی با روش جدیدی تهدید شوند)
پنجم جهل مردم
ششم ترس حکومت از آشوب ها
هفتم گروهی از روحانیون قشری
هشتم بسیاری از مشاغل که با ورود تحصیل کردگان مدارس باید دکان خود را می‌بستند

البته نکته مهم این که رشدیه با انکه ترک بود و در ترکیه و بیروت تحصیل کرده بود و قاجار هم ترک بودند زبان فارسی را مبنا قرار داد