۱۶ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۶ آبان ۱۴۰۳ - ۰۵:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۸۵۷۶۹
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۲ - ۱۹-۰۱-۱۴۰۲
کد ۸۸۵۷۶۹
انتشار: ۱۶:۵۲ - ۱۹-۰۱-۱۴۰۲

پاسخ فرزند آیت الله موسوی خوئینی به محمدرضا باهنر: انتساب دستور آزادی اسیدپاش ها درست نیست/ گوینده اگر دلیل و مدرکی ارائه نکند، از مخاطبان مصاحبه‌اش عذرخواهی کند

پاسخ فرزند آیت الله موسوی خوئینی به محمدرضا باهنر: انتساب دستور آزادی اسیدپاش ها درست نیست/ گوینده اگر دلیل و مدرکی ارائه نکند، از مخاطبان مصاحبه‌اش عذرخواهی کند
انتساب دخالت و دستورِ آزادی افرادی که به خانم‌ها - به خاطر بی‌حجابی یا هر علّت دیگری - اسید پاشیده بودند، به آیت‌الله « موسوی خوئینی»، درست نیست. گوینده اگر دلیل و مدرکی ارائه نکند، علاوه بر این که باید در پیشگاه خداوند پاسخگو باشد؛ لازم است از مخاطبان مصاحبه‌اش، بابت گزارش نادرست عذرخواهی کند.
در ایام دهه فجر سال 1401 گفت و گوی برنامه «حضور» با محمدرضا باهنر منتشر شد.
 
به گزارش جماران؛ باهنر طی آن برنامه مطالبی را در خصوص دستور آزادی افراد اسیدپاش به زنان توسط دادستان وقت کل کشور آیت الله سید محمد موسوی خوئینی ها مطرح کرده بود.
 
اکنون فرزند ایشان در پاسخی به این ادعاها پاسخ داده است که متن کامل آن در پی می آید:
 
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
 
« مؤسّسه‌ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)» و پایگاه خبری «جماران» با مهندس «محمّدرضا باهنر» گفت‌وگویی کرده‌اند که نسخه‌ی صوتی و تصویری آن در فضای مجازی، دستیاب و نسخه‌ی مکتوب آن در 1401/11/15 و در پایگاه خبری «جماران» منتشر شده است. موارد سوء تعبیر، خطای تاریخی، تحریف یا اتّهام‌زنی در این گفت و گو کم نیست. 
 
آقای باهنر، در این مصاحبه گفته‌اند: «آن موقع، تعدادی از جوان‌های به اصطلاح حزب‌اللّهی درخیابان ولی‌عصر(عج)، به صورت چند خانم بی‌حجاب اسید پاشیده بودند و آقای ناطق نوری(وزیر کشور) این جوان‌ها را بازداشت کرده بود. آقای خوئینی‌ها - که حالا اصلاح‌طلب شده‌اند - به وزیر کشور گفته بود که چرا اینها را بازداشت کرده‌ای؟ من دادستان هستم و باید دستور آزادی‌شان را بدهی. اینها حزب اللّهی هستند و به وظیفه‌شان عمل کرده‌اند. »
 
۱. آیت‌الله «سیّدمحمّد موسوی خوئینی»، از سوی امام خمینی(رض) به سِمت «دادستان کلّ کشور» و عضویت در «شورای عالی قضایی» منصوب شدند. مدیریت دستگاه قضایی بر عهده‌ی «شورای عالی قضایی» بود و دادستان کلّ کشور، نه مسئولِ دستگیری یا آزادیِ اشخاص بود و نه چنین اختیاری داشت. آقای باهنر پس از  سه دهه حضور در قوّه‌ی قانون‌گذاری، نباید از این نکته غفلت می‌کردند. 
 
۲. به رغم جست و جو، اسیدپاشی به خانم‌های بی‌حجاب، اصلاً سابقه‌ای در دوران امام(رض) ندارد. هرچند تغییری در موضع نمی‌‎دهد، ولی اگر آقای « باهنر» نسبت به این موضوع اطّلاعی دارند؛ با ذکر تاریخ و مدرک معتبر اعلان کنند.
 
۳. بنا بر این، انتساب دخالت و دستورِ آزادی افرادی که به خانم‌ها - به خاطر بی‌حجابی یا هر علّت دیگری - اسید پاشیده بودند، به آیت‌الله « موسوی خوئینی»، درست نیست. گوینده اگر دلیل و مدرکی ارائه نکند، علاوه بر این که باید در پیشگاه خداوند پاسخگو باشد؛ لازم است از مخاطبان مصاحبه‌اش، بابت گزارش نادرست عذرخواهی کند.
 
آقای باهنر گفته‌اند: «یک خطاب هم داشتم به آقای خوئینی‌ها. ایشان دادستان [ کلّ کشور ] بود. گفتم جناب آقای خوئینی‌ها! تو دادستان انقلاب هستی. مهم‌ترین ارزش در این کشور، اجرای قانون است. اگر کسی در این مملکت بخواهد سرِ خود، قانون‌شکنی کند؛ فردا که در خیابان حرکت ‌می‌کنی، جلوی تو را می‌گیرند، از بنز پیاده‌‌ می‌کنند و می‌گویند: تو مسئول هستی، سوار موتورسیکلت بشو و برو دادستانی. فردا نوبت خودت می‌شود، پس فردا نوبت دیگری می‌شود. خوب بعد از جریانات هفت تیر و هشت شهریور [ 1360 ] بود و اینها رفته بودند توی ضدّگلوله و این حرف‌ها. گفتم که اگر قانون‌شکنی بشود، اوّلین فداییانِ قانون‌شکنی، خود شماها خواهید بود. کسی که اسید به صورتِ مردم ریخته، باید بازداشت شود. »
 
 ۴. اصلاً در بیانات پیش از دستور آقای « محمّدرضا باهنر » در مراسم تحلیف، نه خطابی به آیت‌الله «سیّدمحمّد موسوی خوئینی» وجود دارد و نه اشاره‌‎ای به اسیدپاشی یا آزاد کردنِ قانون‌شکنان شده است! نهایتِ ایراد و اعتراض در آن نطق، سوء استفاده یا سوء برداشت دیگران از سخنان و بخشنامه‌های دادستان کلّ کشور و مسئولین قضایی است و این‌که [ آیت‌الله موسوی اردبیلی ] «ریاست محترم دیوان عالی کشور در مصاحبه‌ی اخیر خود اعلام می‌نمایند: منظور ما پیاده کردن اسلام و ریشه‌کن کردن فساد است نه این که فسادی را از بین ببریم و به جای آن فساد دیگری را جایگزین کنیم. [ باهنر: ] توجّه داشته باشید هرج و مرج، غوغاسازی، ... این خود فساد است. اگر بر این منوال جلو رود، فکر نکنید تنها ساختمان‌های آنها که به وسیله‌ی یک نفر غیر مسئول، متّهم به طاغوتی می‌شوند، اشغال خواهد شد؛ بلکه این مسئله به اشغال ساختمان‌های دولتی نیز خواهد رسید و شاید در آینده شاهد باشیم عدّه‌ای ضدّانقلاب به اصطلاح جلو ماشین دادستان کلّ کشور یا فلان وزیر یا بهمان نماینده را هم بگیرند که این متعلّق به مستضعفین است و باید پیاده شوی ... » رک: روزنامه رسمی/ مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی؛ دومین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی - اجلاسیه‌ی دوم؛ جلسه‌‌ی 178(پنجشنبه 1364/7/18 )
 
ظاهراً تنها شباهت و اشتراک آن نُطق و این نَقل(مصاحبه)، همین پیاده کردن دادستان از ماشین است که خطاب به مرحوم آیت‌الله « سیّدعبدالکریم موسوی اردبیلی » گفته‌اند!
 
۵. اشاره‌ و انتقادی که در نطق پیش از دستورِ آن تحلیف، به بیانات و بخشنامه‌های دادستان کلّ کشور شده، ناظر به مطالبی است که در روزنامه‌های 6، 7، 10 و 17 مهرماه 1364 آمده‌اند و ارتباطی با اعتراض به بی‌‎حجابی، حزب‌اللّهیان قانون‌شکن یا اسیدپاشی ندارند.
 
آقای باهنر گفته‌اند: «همه سران مملکت هم بودند و گوش می‌دادند. صحبت من که تمام شد، همه گفتند، مجلس یکپارچه گفت[ مشروح مذاکران مجلس: چند نفر از نمایندگان ] : احسنت احسنت احسنت. بعد همه احسنت‌ها که تمام شد، مرحوم فؤاد کریمی (نماینده‌ی اهواز را ) از آخِر مجلس بلند شد گفت: نه احسنت، نه احسنت، نه احسنت. چون او چپی بود و ما راستی بودیم و از این حرف‌های ما خیلی خوشش نیامد. طرفدار آقای مهندس موسوی بود. بعد از جلسه‌ی تحلیف، رفته بودیم برای پذیرایی و من نزدیک میز پذیرایی ایستاده بودم و آقایان سران ( هاشمی، خامنه‌ای، موسوی اردبیلی و خوئینی‌ها ) داشتند می‌آمدند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(حفظه الله)، ایشان هم زِبِل، حدود 10 متر مانده بود به من برسد، مرا هم همه می‌دیدند، عصایشان را بلند کردند و گفتند ببین آقای باهنر! من جزو احسنتی‌ها بودم، جزو نه احسنتی‌ها نبودم. یادت باشد. می‌توانست یواشکی بیاید در گوشم بگوید. ولی برای این‌که بقیّه هم پیام را بگیرند».
 
۶. پوشیده نیست که انگیزه و مضمون نطق آقای باهنر هنگام تحلیف آیت‌الله خامنه‌ای، و آنچه زبانِ هم‌پیمانان را به «احسنت » گشوده؛ همانا مخالفت با نخست‌وزیرِ مرضیّ و محبوب امام(رض) است. اگر کنایه و خطاب دیگری هم در بیانات پیش از دستور آورده‌اند، یا آن پیام و تفرقه‌ی « احسنت و نه‌احسنت » که می‌خواستند به گوش بقیّه برسانند؛ همگی در خدمتِ همین هدف بوده است. حکایت آن 99 نفر هم، حرف ناشنیده‌ای نیست، گیریم که در این 34 سال، قُبحش ریخته و تلخی‌اش مانده باشد. 
 
حضور: بازخوردی از سمتِ امام(رض) نداشتید؟
 
باهنر: نه. صحبت‌هایم واقعاً احترام به امام(رض) بود ... حضرت امام(رض)، نظرشان این بود که آقای مهندس موسوی باشد. ما در مجلس، عدّه‌ای گفتیم که ما به مهندس موسوی رأی نمی‌دهیم. پیام امام(رض) هم آمد که من می‌خواهم که مهندس موسوی، نخست‌وزیر بشود... که 99 نفر رأی ندادیم. روزنامه‌ی " سلام "( مال همین آقای خوئینی‌ها هم بود ) گفت که این 99 نفر، ضدّ ولایت فقیه هستند. بعدها، آقای خامنه‌ای گفت که این‌ها، 99 تا نبودند؛ 100 تا بودند. صدمین نفرشان هم من بودم. "
 
جالب است که آقای باهنر در توجیه « احترام واقعی»، می‌گویند که با وجود آگاهی از نظر و « پیام امام(رض) که من [ از نمایندگان ] می‌خواهم که مهندس موسوی، نخست‌وزیر بشود»؛ ما به مهندس موسوی رأی ندادیم! لابدّ این استقلال و حرمت‌گزاری را، پس از امام خمینی(رض) هم ادامه داده‌اند.
 
« شنبه 1364/7/20: حاج احمدآقا آمد و گفت امام از اظهارات پریروز آقای خامنه‌ای ناراحت شده‌اند و معلول شیطنت اطرافیان ایشان می‌دانند و می‌خواهند به ایشان در این خصوص پیغام بدهند.
 
یکشنبه 1364/7/21: قبل از رسمی شدنِ مجلس، به نمایندگان تذکّر داده شد که با قلّتِ آرای موافقِ نخست‌وزیر، باعث رنجش امام از مجلس و خوشحالیِ دشمنان از عدم نفوذ امام نشوند. آقای منتظری هم خواسته‌اند که تعداد آرای موافق، به خاطر امام کم نباشد... 99 رأی مخالف و ممتنع که برخلاف نظریه‌ی امام بود، ... عصر، آقای محلّاتی آمد. می‌گفت اکثریت اعضای سپاه، سخت عصبانی‌اند و ممکن است حاضر به محافظت از آنها نباشند. از جاهای دیگر هم خبر می‌رسد که نهادهای انقلاب، در صدد اظهار انزجارند.
 
دوشنبه 1364/7/22: احمدآقا آمد و مطالبی [ را ] که امام به آقای خامنه‌‎ای درباره‌ی عدم مخالفت با دولت و طرد افراد ناباب گفته‌اند، نقل کرد. و گفت آقای رئیس‌جمهور پذیرفته‌اند». ( اشمی رفسنجانی، اکبر؛ امید و دلواپسی، چاپ پنجم، 1387؛ 253 - 256 )
 
۷. تعجّبی هم ندارد که در سال‌های بعد و دوره‌های مختلف مجلس شورای اسلامی، نشانی از شور و حِدّت آقای باهنر در تخطئه‌ی قانون‌شکنان، قتل‌های زنجیره‌ای، آتش به اختیاران یا خودسران نمی‌بینیم و دیگر تبلیغ و تشویقِ اعمال غیرقانونی در رسانه‌ها، ایشان را برآشفته نمی‌سازد. راستی آقای باهنر، درباره‌ی اسیدپاشان اصفهان( سال 1393 ) چه موضعی گرفتند؟ با سرنوشت قربانیان و سرانجام خاطیان، چگونه کنار آمدند؟
 
۸. آقای باهنر نسبتی هم به روزنامه‌ی « سلام » داده‌‎اند تا صدر و ذیل خاطراتشان، اعتباری همسان بیابند. نخستین پیش‌شماره‌ی « سلام » در 1369/11/20 منتشر شد و اصلاً هنگام مخالفت ایشان با توصیه‌ی امام(رض)، چنین روزنامه‌ای نبود!
 
۹. شگفتا! کسی که تشخیص و خیرخواهیِ امام(رض) را درباره‌ی مسئولیت « نخست‌وزیری »، نپذیرفته است؛ با تأکید و اخلاص، جرّاحی‌های ایشان را (پذیرش قطعنامه‌ی 598، برکناریِ قائم‌مقام رهبری، بازنگری قانون اساسی ) تحسین می‌کند!؟ 
 
۱۰. آقای باهنر، اشتباه دیگری هم کرده‌اند. « منشور برادری »، پاسخی است که امام خمینی(رض) در 1367/8/10 به نامه‌ی حجت‌الاسلام و المسلمین «محمّدعلی انصاری کرمانی » داده‌اند. امّا مطلبی که نقل کرده‌اند، پاسخ امام(رض) به نامه‌ی حجت‌الاسلام و المسلمین «علی‌اکبر ناطق نوری » است که در 1367/6/28 صادر شده است.
 
« و کسانی که پس ازآنان آمده‌اند، می‌گویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفته‌اند، بیامرز و در دل‌های ما کینه‌ای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشاینده‌ای». (حشر/ 10 )    
 
 سیّدحسین موسوی خوئینی
ارسال به دوستان