عصر ایران؛ سروش بامداد- دیروز یکشنبه 20 فروردین 1401 مراسم ترحیم و یادبود زندهیاد کیومرث پوراحمد کارگردان فقید سینمای ایران در مسجد جامع شهرک غرب تهران برگزار شد و تصاویر آن نیز در خبرجداگانهای منتشر شده و در پیوند با همین متن میتوانید ملاحظه کنید.
هر چند وجه غالب حاضران با هنرمندانی است که طبعا مغموم و بهتزده از این اتفاق در مراسم شرکت کردهاند اما به چند نکتۀ دیگر هم میتوان اشاره کرد:
اول: حضور هم صنفیها و سینماگرانی که با او کار کرده یا نکردهاند قابل پیشبینی بود و طبیعی هم هست. مرحوم پوراحمد یکی از وزنههای سینمای ایران و از فعالان صنفی بوده و از آمدنها نباید شگفتزده شد. از نیامدهها باید پرسید کی باید بمیرد که بیایید؟ هر چند که هر کس گرفتاری خاص خود را دارد ولی اقتضای این واقعه حضور همکاران بوده است.
دوم: کل خانواده سینما 6 هزار نفر است و مخاطبان مهماند. کیومرث پوراحمد با «قصههای مجید» و « خواهران غریب» و «شب یلدا» و «سرنخ» برای کثیری از مردم در چند نسل خاطره ساخته است. چرا از انبوه این مخاطبان چندان خبری نبود؟ نویسنده و فیلمساز و شاعر را تنها همکاران او نمیشناسند بلکه طرف او بیشتر مخاطبانی هستند که با آثار آنان زندگی کردهاند ولی خودشان آنها را نمیشناسند. هنرمندان و بازیگران و همکاران به جای خود اما از میلیونها ایرانی که قصههای مجید را از تلویزیون میدیدند و میپسندیدند چند نفر آمدند؟ مگر برای احمد شاملو یا تختی فقط شاعران و کشتیگیران آمدند؟ مخاطبان مهمترند.
سوم: برگزاری مجلس ترحیم در مسجد سنتی دینی است ولی کافی نیست و برگزاری آیینی به یاد او در تالاری بزرگ را منتفی نمیکند. بهتر است آیین ویژه ای هم در خانه سینما برگزار شود.
چهارم: این که از مدیران صدا و سیمایی که از محتواهای تولیدی مرحوم پوراحمد استفاده میکرده مدیر رده بالایی نیامده بود یا در تصاویر دیده نمیشود نشاندهندۀ آن است که صدا وسیما روز به روز بستهتر میشود. از بودجۀ متعلق به 85 میلیون ایرانی ارتزاق میکند اما مطابق با سلایق همگان نیست.
پنجم: حضور روحانیونی چون حجتالاسلام زایری و چهرههای غیر سینمایی مانند عادل فردوسیپور البته شایستۀ تکریم است اما از انبوه روحانیون و صاحبمنصبان می توان پرسید آیا هیچ یک از شما با قصههای مجید خاطره ندارید؟ مگر این همه از فرهنگ ایرانی سخن نمیگویید؟ از قصههای مجید ایرانیتر چه؟ از شخصیت بیبی، مادرتر و از مجید نوجوان محجوبتر، که؟
ششم: یکی از دلایل در این فاصلهگیری شاید شکل مرگ مرحوم پوراحمد باشد. اما اگر به سکته یا از سرطان درگذشته بود هم باز چون تظاهر ایدیولوژیک نداشت و حرف خود را رک و راست مطرح می کرد بعید بود بیایند.
کوتاه اینکه جامعه دوپاره شده و این دوپارگی خود را در مراسم ترحیم هم نشان میدهد. هر چند در این فقره به گسستگی نسلی هم میتوان اشاره کرد. چندان که نسل قبل و قبلتر کاملا مرحوم پوراحمد را میشناختند و دهه هشتادی ها چندان ارتباطی نداشتند یا از دنیای واقع به فضای مجازی کوچیده است.