عصر ایران ؛ نهال موسوی - حسین زمان بر اثر بیماری سرطان درگذشت، خبر تلخی که اول صبح روز پنج شنبه 21 اردیبهشت با آن شروع شد. حسین زمان زندگی عجیب و غریبی داشت او تحصیل کرده رشتههای فنی مهندسی بود اما دلیل شهرت او خوانندگی در موسیقی پاپ بود.
البته در این خوانندگی هم با فراز و فرود زیادی همراه بود. او که با جبهه اصلاحات نزدیک بود به دلایل مختلف ممنوع الکار بود و یا آثار او را از رادیو و تلویزیون اجازه پخش نداشت. عاقبت در سال 1397 دوباره توانست برای 3 آهنگ جدید از وازرت ارشاد مجوز بگیرد.
حسین زمان مبارزات سیاسیاش را از شانزده سالگی در دبیرستان و با پخش اعلامیهها و نوشتن مقالات سیاسی آغاز کرده بود. پس از دو ترم تحصیل توسط ساواک دستگیر شده و از دانشگاه اخراج شد. پس از آن برای تحصیل به آمریکا رفت و تا آغاز جنگ ایران و عراق در آنجا بود. با آغاز جنگ علیرغم اینکه حدود صد واحد دانشگاهی را گذرانده بود و برای چند ترم پیاپی شاگرد اول شده بود، به ایران بازگشت و درسش را نیمهکاره رها کرد.
حسین زمان موقع تحصیل در آمریکا (بیست سالگی)
بهد از بازگشت به ایران راهی جبهه شد و در طول هشت سال جنگ همزمان با ادامهٔ تحصیل، به مبارزه با دشمن نیز پرداخت. تحصیلاتش را تا کارشناسی ارشد در رشتهٔ مهندسی مخابرات ادامه داد. وی برای مدتی فرمانده معاونت مخابرات نیروی دریایی سپاه پاسداران نیز بود.
بعد از جنگ هشت ساله او به تدریس و ادامه درس در همان رشته مخابرات مشغول بود تا این که در سال 1376 و همزمان با سر کار آمدن دولت اصلاحات اولین آلبوم موسیقی پاپ خود را «شب دلتنگی» بیرون داد. سال بعد هم به صورت مشترک با قاسم افشار، خشایار اعتمادی و علیرضا عصار آلبوم «فصل آشنایی» را منتشر کردند و چند آلبوم دیگر هم منتشر کرد.
زمان بهواسطه جنس صدای خاص خود و البته همکاری با چهرههای شناختهشده آهنگساز و ترانهسرا، خیلی زود مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و آلبومهای او بهویژه شب دلتنگی و قصه شب در زمان خود بسیار مطرح و شنیده شد.
زمان با جبهه مشارکت رابطه نزدیکی داشت و در برنامهها و همایشهای این حزب اصلاح طلب حضور پیدا می کرد که از جمله آن میتوان در شامگاه ترور سعید حجاریان اشاره کرد که برای سلامتی و همبستگی با سعید حجاریان به اجرا و قرائت دعای کمیل در محوطه بیمارستان سینا و خیابانهای اطراف آن پرداخت.
تقریبا از سال 1381 روند ممنوعیت اجراهای صحنهای او آغاز شد و بعدتر در زمان ریاست علی لاریجانی پخش آثار او از رادیو وتلویزیون هم ممنوع شد و این رویه در زمان ریاست عزت الله ضرغامی و علی عسگری هم ادامه یافت. خودش در این باره گفته است: «تأکید کنم ممنوعیت پخش آثار من از صدا سیما، خواسته خودم بود و با استقبال صدا و سیما نیز روبرو شد. آقای لاریجانی طی یک دستور مکتوب به همه شبکه های رادیویی و تلویزیونی پخش آثار من را ممنوع کرد».
آهنگ لالایی حسین زمان
در 20 سال گذشته حسین زمان بیشتر ساکن کیش بود و در آنجا زندگی کرد، او تقریبا 17 سال نتوانست کنسرتی برگزار کند و به اجبار از صحنه موسیقی دور بود و عاقبت در ۳ مرداد ۱۳۹۸ در ۲ نوبت، در مرکز همایشهای برج میلاد تهران به اجرای برنامه پرداخت. در اجرای این کنسرت که با عنوان «به تو میرسم دوباره» برگزار شد، بیش از ۳۰ نوازنده به رهبری ارکستر صابر جعفری حسین زمان را همراهی کردند که ترکیبی از کارهای جدید و قدیمی اش بود؛ با این حال پس از این کنسرت بار دیگر خبری از او روی صحنه نشد.
خود او درباره حضور مجددش بر روی صحنه گفت: «چقدر نبودن روی این صحنه و ندیدن روی شما، سخت بود. آخرین باری که روی این صحنه بودم، اینقدر موهایم سفید نبود و این سفیدی مو حرفهای بسیاری دارد که نمیتوانم همه آنها را اینجا بگویم؛ گرچه شما به خوبی آنها را میدانید.»
شاید بتوان گفت حسین زمان خواننده سیاسی موسیقی پاپ داخل کشور بود، او در مصاحبهای گفته بود: «هنرمندان جایگاه خود را به اعتبار مردم کسب کرده اند و در قبال مسائل و مشکلات مردم مسئولند. البته در شرایط سخت زندگی، مفرح و شاداب کردن فضای جامعه نیز میتواند اقدامی پسندیده از طرف هنرمندان باشد ولی نباید از واقعیتهای جامعه غافل شد.»
در جایی دیگر هم گفته بود: «حاکمیت حق ندارد برای حفظ بقای خود هنرمندان را دعوت به سکوت نماید چرا که با این کار هنر متعهد را زیر پا میگذارد و هنر را آلوده به سرسپردگی مینماید. چنین نگاه سیاسی به هنر از جانب حاکمان قبیح و غیر اصولی است. هنرمندان عزیز هم باید به استقلال و آزادی عمل خود احترام بگذارند و حاضر به سفارشی و فرمایشی کار کردن نشوند.»
حال که او بر اثر سرطان درگذشته است یک نکته بسیار ساده را فراموش نکنیم، او فقط منتقد یا مخالف با برخی رویههای سیاسی وقت بود و به همین دلیل چه صحنههایی از حسین زمان دریغ شد.
به جای این همه زمان ممنوع الکاری و ... او میتوانست چه ترانههایی و چه آهنگهای دیگری را به جان و روح مخاطبانش برساند که نشد؛ چه ترانههایی که در سینه ماند و در گلو خشکید، افسوس و هزاران افسوس.
روحش شاد.