اسبی با نیمتنه بالایی انسان شما را به یاد چه چیزی میاندازد؟ این یکی از افسانههای یونانی است به اسم سانتور؛ یک موجود نیمه اسب و نیمهانسان که احتمالا تصورش هم خیلی راحت نیست.
به گزارش همشهری آنلاین، اما این موجود در افسانههای یونانی هنوز هم زندگی میکند و از آنجا به داستانهای «هریپاتر» هم راه پیدا کرد. ولی سؤال اصلی اینجاست که چرا سانتور یا موجوداتی از این دست در بیشتر افسانههای دنیا وجود دارند؟ بیشتر این موجودات افسانهای قدرتی بیشتر از انسان داشتهاند.
احتمالا آدمها برای پوشاندن نقاط ضعفشان شروع به پروراندن این افسانهها در ذهن خودشان کردهاند. حالا سالها از زمان به وجود آمدن آن افسانهها گذشته است و انسانهای عصر جدید نه تنها این نقطه ضعفها را فراموش نکردهاند بلکه سعی داشتهاند زمینهای برای تحقق این رویاها به وجود بیاورند و به همین دلیل دست به پرورش موجودات هیبریدی یا مخلوط زدهاند؛ موجوداتی که از دو گونه مختلف حیوانی به وجود میآیند و تا قبل از این و جز در افسانهها وجود نداشتهاند.
اگر در سفرهایتان سری به نقاط روستایی یا عشایری زده باشید حتما با یک حیوان عجیب هم روبهرو شدهاید! حیوانی که از آن برای بردن سنگینترین بارها استفاده میکنند. البته شاید این حیوان را آنقدر دیده باشید که تصور اینکه این موجود هم یک حیوان هیبریدی باشد برایتان کار دشواری باشد! اگر یک بار این حیوان را از نزدیک دیده باشید متوجه شباهتهای زیادش با اسب و الاغ شدهاید.
داریم درباره قاطر حرف میزنیم؛ چون از شناخته شدهترین حیوانات هیبریدی دنیاست که از دوگونه مختلف به وجود آمده است. یعنی یک چهارپا که از زاد و ولد یک الاغ نر و مادیان(اسب ماده) به وجود آمده؛ قاطر حیوانی است که قدرت و تواناییهای اسب را به ارث برده است و به راحتی میتواند به انسان سواری بدهد. از طرفی مقاومت و صبوری الاغ و تواناییهایش در بردن بار را هم به ارث برده است.
به همین دلیل است که در روستاها و مناطق مختلف کوهستانی برای حمل بار از این حیوان استفاده میکنند. کسی هم نمیداند که این حیوان از چه زمانی به وجود آمده است. جالب اینجاست که قاطر عقیم است و توانایی زاد و ولد ندارد. البته نوعی دیگر از قاطر به اسم «هینی» هم هست که از اسب نر و الاغ ماده بهوجود آمده اما هیچ وقت از نظر توانایی به پای قاطر نرسیده است.
چرا هیبرید؟
قاطر یک حیوان هیبریدی طبیعی است؛ یعنی هیچ انسانی در بهوجود آمدن آن نقش نداشته است اما حیوانات هیبریدی زیادی هستند که یا در آزمایشگاه یا با کمک انسان به وجود آمدهاند. اما چرا به آنها هیبریدی میگویند؟ به طور طبیعی جفتهای مختلف از یک گونه جانوری تمایلی به جفتگیری با گونههای مشابه یا همخانواده ندارند.
مثلا در راسته گربهسانان یک شیر و یک ببر به طور طبیعی با هم جفتگیری نمیکنند اما این قضیه درباره قاطر صحیح نیست؛ یعنی جفتگیری بین الاغ و اسب به طور طبیعی هم اتفاق میافتد. تجربه قاطر نشان داده است که حیوانات هیبریدی میتوانند بهتر از هر دو جفت پدر و مادر خود باشند. به همین دلیل در این سالها آزمایشهای زیادی برای هیبریدسازی روی گونههای مختلف جانوری در دنیا انجام شده است.
در حقیقت هدف از این کار نوعی اصلاح نژاد ژنتیک برای تقویت خصوصیات مثبت و کمرنگ کردن خصوصیات منفی گونههای مختلف است. البته این آزمایشها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند. یکی از مهمترین این مشکلات، همخوانی ژنتیکی و تعداد کروموزومها و جفتهای یک هیبرید است. در سادهترین نوع جفتهای هیبریدی، حتما در طرفین این جفتها باید تعداد کروموزومها برابر باشند.
معروفترین هیبریدیها
شاید عجیب باشد اما حیوانات هیبریدی حتی در آب هم دیده میشوند. یکی از مشهورترین این حیوانات به «ولفین» مشهور شده است؛ یک هیبریدی که مخلوط دو جانور دریایی دیگر است. ولفین مخلوطی از نهنگ(وال) قاتل و دلفین است.
البته ولفین خیلی هم ترکیب جدیدی نیست. اولین ولفین در میانه دهه ۸۰ میلادی متولد شد. این ولفین از نظر اندازه و رنگ میانگین والدینش بود. این ولفین نه کاملا به پدرش رفته بود و نه به مادرش. این مساله حتی در تعداد دندانهای این موجود هم دیده میشد. این حیوان ۶۶ دندان داشت، در حالی که دلفینها ۸۸ دندان و والها ۴۴ دندان دارند.
جالب است که این ولفین برخلاف قاطرها عقیم نبود ولی بچه او بعد از چند روز مرد. به هر حال او چند سال بعد یک دختر به دنیا آورد که فقط نه سال عمر کرد اما بالاخره چند سال پیش این ولفین از یک دلفین نر صاحب یک بچه جدید شد که اسمش را کاویلی کای گذاشتند. این ولفین ماده فقط بعد از گذشت یک ماه به اندازه یک دلفین یکساله بزرگ شده است. او در پارک آبیای واقع در جزیره گرمسیر هاوایی زندگی میکند و یکی از جذابیتها و دیدنیهای این پارک محسوب میشود.
قطب شمال منطقه دیگری است که در آن یک موجود هیبریدی دیده شده؛ موجودی که به خرس هیبریدی مشهور شده است. جالب است بدانید که این حیوان هیبریدی در طبیعت و در فضای آزاد بهوجود آمده نه در آزمایشگاه و تحت نظر انسان. اولین بار شکارچیها این حیوان را کشف کردند؛ البته وقتی که او را شکار کرده و کشته بودند. تازه وقتی این حیوان کشته شد، ظاهر آن به نظرشان عجیب آمد. به همین دلیل آزمایشهای ژنتیک شروع شد و جواب آزمایشها باعث تعجب دانشمندان شد.
این حیوان شکار شده مخلوطی از یک خرس گریزلی مناطق قطبی با یک خرس قطبی بود. این اتفاق در سال ۲۰۰۶ در مناطق قطبی کانادا افتاد و باعث کشف یک حیوان هیبریدی دیگر که در طبیعت به وجود آمده شد. جزیره سردسیر و شمالی «بانک» زادگاه این خرس عجیب بود.
تاثیر کروموزوم ها همین جا دیده می شود، این هینی است، خواهر خوانده قاطر خودمان
بعد از این اتفاق برای این حیوان اسمهای زیادی پیدا شد اما درنهایت اسم گریزلی قطبی بیشتر برازنده این حیوان بود. البته دو سال قبل هم دو خرس هیبریدی در شهر اسنابروک آلمان متولد شدند؛ یک خرس نر و یک ماده و جالب اینجاست که خصوصیات آن دو حیوان هم دقیقا میانگینی از خصوصیات والدینشان بود. آنها از خرس قطبی کوچکتر و از خرس گریزلی بزرگتر بودند اما نشانههای ظاهری این دو خرس بیشتر شبیه خرس قطبی بود تا گریزلی.
راهراههای جذاب
همه ما با دیدن و شنیدن اسم حیوانهای راهراه بیاختیار به یاد دو حیوان میافتیم؛ یکی گورخر و دیگری ببر. راهراههای روی پوست این حیوانات آنقدر جذاب هستند که خیلیها هوس میکنند آنها را روی بدن جانوران دیگر هم ببینند. درهرحال گورخر یکی از مهمترین جفتهای یک هیبرید است.
انواع و اقسام هیبریدها با حضور گورخر و بقیه چهارپایان درست شدهاند که همه آنها به زبروئید یا گورخر گونه مشهور هستند. زورس یکی از انواع این حیوان هیبریدی است که از یک اسب ماده و گورخر نر متولد میشود اما اگر کره متولد شده یک اسب کوچک یا پونی باشد کره زونی نامیده میشود.
یکی از قدیمیترین نمونههای پیدا شده از این گونه هیبریدی در بین یادداشتهای چالرز داروین پیدا شده است؛ یک نقاشی از هیبریدی که از یک جفت الاغ و گور اسب متولد شده است. البته او در یادداشتهایش به بقیه انواع هیبریدهای متشکل از گور اشاره کرده است. در طی جنگهای آفریقای جنوبی هم از زونی به عنوان وسیله حمل و نقل استفاده شده است. آخرین نمونه این حیوان هیبریدی در سال ۲۰۰۷ به وجود آمده است. این حیوان که پدرش اسب و مادرش گور خر است، اسبی قوی هیکل با راهراههای غیر معمول است.
در هر حال گونههای بسیار زیادی در نتیجه هیبریدسازی بین این چهارپایان به وجود میآید. اما دیگر حیوان راهراه طبیعت، یعنی ببر هم با دیگر جانوران درنده هیبریدهای جالبی میسازد. لایگر یکی از انواع این حیوان بوده که پدرش شیر و مادرش ببر بوده است.
لایگر خصوصیاتی را از هر دو والدش به ارث برده است؛ مثلا از شنا درست مثل ببر لذت میبرد ولی خصوصیات اجتماعی شیرها را دارد و در خانواده زندگی میکند. لایگرها باید با اسارت و زندگی در باغوحشها کنار بیایند چون محیط زندگی شیرها و ببرها کاملا از هم متفاوت است و هیچ منطقهای به صورت طبیعی پیدا نمیشود که در آن هم ببر و هم شیر بتوانند روزگارشان را بگذرانند.
لایگر از نظر قدو قواره از پدر و مادرش جلو زده و جثهاش از هر دو آنها بزرگتر است و تقریبا بزرگترین گربهسان دنیا محسوب میشود. همین موضوع باعث میشود که امکان زایمان طبیعی مادر این موجود به خطر بیفتد و جناب لایگر معمولا با عمل سزارین متولد میشود.
اما تایگلون که از یک ببر پدر و شیر مادر متولد میشود دیگر خیلی دیده نمیشود. این موجود در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم بیشتر از لایگرها دیده میشد. تایگلون از نظر ظاهری شبیه ببر و شیر است؛ با این همه، یال پرپشت شیرها را ندارد و موهایی شبیه موهای پشت گردن روی گردن او روئیده است.
فیلهای ناموفق
اما هیبریدسازی فقط مخصوص گربهسانان نیست، به همین دلیل شما میتوانید این اتفاق نادر را بین هر دو نوع جانور از یک گونه تصور کنید؛ مثلا حیوانی به اسم کاما وجود دارد که حاصل یک هیبرید بین شتر و لاماست. این حیوان با استفاده از لقاح مصنوعی در مرکز پرورش شتر در دوبی به وجود آمده است.
محققان این مرکز پرورش شتر وقتی دست به این کار زدند که به آنها پیشنهاد شد موجودی را به وجود بیاورند که به اندازه لاما حرف گوش کن بوده و از نظر جثه و قدرت هم به شتر شبیه باشد. با اینکه انتظار نمیرفت نتیجه این آزمایش موفقیت آمیز باشد اما خلاف انتظارها کاما یک هیبرید با همان خصوصیات رویایی شد؛ تا جاییکه تعدادی از جانورشناسان دیگر هم از این قضیه استقبال کردند. راما اسم یکی دیگر از کاماهای دنیاست که در سال ۱۹۹۸ در انگلستان به دنیا آمده؛ این موجود هم یک نمونه موفق از هیبریدهای حاصل دخالت بشر است!
تایگلون یکی دیگر از هیبریدهای خانواده گربهسانان است. پدر تایگلون ببر است و مادرش هم شیر
هیبرید سازها اما با همین کارها قانع نشدند و سراغ فیلها هم رفتند. فیلها روی کره زمین هم خانواده دیگری ندارند؛ به همین دلیل موجودی به نام «موتی» از هیبرید بین یک فیل آفریقایی و یک فیل آسیایی در سال ۱۹۷۸ در باغ وحش چستر متولد شد. البته این حیوان بیشتر از ۱۲ روز عمر نکرد و به خاطر یک عفونت مرد. در طول این سالها گونههای دیگری از فیلها هم برای سیرکها و باغ وحشها هیبریدسازی شدند ولی مثل اینکه فیلها طاقت این دوگانگی را نداشتند و هیچ وقت گونه موفقی از آنها متولد نشد. بااین حال هنوز هیبریدسازها ناامید نشدهاند و باز هم به فیل به عنوان یک نمونه آزمایشی نگاه میکنند.
پدر و مادری که شبیه هم نیستند اما از یک گونهاند
کروموزومها در نقش اول
این روزها تب به وجود آوردن موجودات هیبریدی به جان خیلی از جانورشناسان ومحققان غربی افتاده است؛ آدمهایی که مدتهای طولانی در آزمایشگاههای عریض و طویلشان مشغول ساختن انواع حیوانات هیبریدی هستند. اما این علاقه خیلی وقتها به جایی نمیرسد چرا که یک مشکل بزرگ سر راه آنها وجود دارد.
کروموزومها نقش اول را در این ماجرا بازی میکنند. حتما بارها شنیدهاید که میگویند فلانی رنگ موهایش را از مادرش به ارث برده است. این خصوصیت دقیقا به کروموزومهایی وابسته است که در بدن همه موجودات وجود دارند.
کروموزومها روی قسمتی از سلول به اسم DNA جا خوش کردهاند. دیانایها شکل مارپیچی دارند و در موجودات مختلف تعداد کروموزمهایی که روی آنها قرار گرفته متفاوت است و مساله مهم هم درست همین جاست.
تولید مثل به صورت طبیعی بین موجوداتی که تعداد جفتهای کروموزوم آنها برابر باشد امکانپذیر است. مثلا در سلولهای انسان ۲۳ جفت کروموزوم وجود دارد.
موجودات دیگر تعداد کروموزومهایشان متفاوت است. اما در گونههای مختلف جانوری مثل چهارپایان، سگسانان و گربهسانان تعداد کروموزومها برابر است. مثلا تعداد کروموزومهای سگ و گرگ ۷۸ جفت است؛ یعنی آنها هم خانواده هستند و میتوانند والدین یک گونه هیبریدی باشند. اما این اتفاق در مورد برخی از جانداران در طبیعت نمیافتد بلکه در آزمایشگاه و زیر نظر انسان، گونههایی مخلوط از دو گونه دیگر درست میشود.
البته دانشمندان در حال کار کردن روی گونههای جدید هیبریدیای هستند که میتواند بین دو جانور از دو گونه مختلف هم انجام شود؛ مثلا هیبرید یگ سگ با یک فیل که قطعا چیز عجیبی خواهد بود. اما تا آن زمان راه زیادی مانده است و فعلا باید به لایگر و تیون بسنده کرد؛ حیواناتی که از جفت شیر و ببر به وجود آمدهاند.