عصر ایران؛ سجاد بهزادی - گفته می شود جامعه ایران جامعه ای گفتوگو محور نیست. ما نمی توانیم حتی دو دقیقه سکوتی با کیفیت داشته باشیم و به سخن فرد مقابل گوش دهیم. ما خود مدار ومونولوگ پرور هستیم. ریشه های این مسئله هم فراوان است.
مقصود فراستخواه، جامعه شناس شهیر ایرانی که کتاب با ارزش " ما ایرانیان" را نوشته است، به دنبال نتایج یک نظرسنجی درباره خلقیات اجتماعی ایرانیان می گوید " ایرانی ها به سختی می توانند گفتوگوی پایداری انجام دهند."
اما به راستی چرا گفتوگو مهم است و چرا گفتوگوی پایدار از سکوتی با کیفیت می گذرد؟ مگر می توان به سکوت بی اعتناء بود و مدعی گفتوگو هم شد؟
مدتی پیش طرح مجله تایم با عنوان"ببندید! قدرتِ كم سخن گفتن"؛ به چالش پرحرفی در جهان پرداخته بود.در گزارش اصلی این شماره مورد نظر مجله تایم آمده بود"ما در دنیایی زندگی میکنیم که زیاد حرف زدن را تشویق و تقاضا میکند. ما میتوانیم یک میلیون فالوئر در توییتر جذب کنیم، در اینستاگرام اینفلوئنسر شویم، ویدیویی منتشر کنیم که وایرال شود.
ما توییت میکنیم فقط برای آنکه توییت کرده باشیم، حرف میزنیم فقط برای آنکه حرف زده باشیم.با این حال بسیاری از قویترین و موفق ترین مردم دقیقا عکس آن عمل میکنند. به جای آنکه در جستجوى توجه باشند از کانون توجهات دوری میکنند. وقتی از آنها خواسته میشود سخن بگویند دقت میکنند."
یادداشت پیش رو ناظر بر سخنان اندیشمندانی است که ما را به سکوت دعوت می کنند واز ما می خواهند گاهی برای رهایی از مشکلات سکوت کنیم و بیش تر گوش دهیم. اندیشمندانی که اعتقاد دارند تنها سه اصل سعادت در زندگی بوجود دارد و آن اینکه" بیش تر کتاب بخوانیم، بیش تر سوال بپرسیم و با دقت بیش تری گوش کنیم."
یادداشت تنها به خاطر این است که تلنگری باشد تا همه ما لحظه ای مکث کنیم و سکوت را مایه ارزش بدانیم. کوتاه سخنی است برای نظام حکم رانی که حرف های بی عمل، فراوان دارد و جامعه ای که در تلاطم های سخت زندگی و درگیری های روزمره، میان همه قیل وقال ها ، سکوت را کاملا از یاد برده است.
-جبران خلیل جبران:
سخنی بسیار عمیق از جبران خلیل جبران در کتاب " نامه های عاشقانه یک پیامبر" را در این جا بازگو می کنم. سکوت دردناک است. اما در سکوت است که همه چیز شکل میگیرد و در زندگیِ ما لحظههایی هست که تنها کار ما باید انتظار کشیدن باشد.
درون هر چیز، در اعماق هستی، نیرویی هست که چیزی را میبیند و میشنود که هنوز قادر به درکش نیستیم. هر آنچه امروز هستیم، از سکوت دیروز زاده شده است.
- آرتور شوپنهاور:
آرتور شوپنهاور نیز معتقد است "بهطور کلی صلاح زندگی ما در این است که، آدم بایدشعورخودش رو را با نگفتن نشان دهد نه با گفتن، چون سکوت از هوشمندی است و گفتن از خودپسندی.
-محمود دولت آبادی:
زندگی گاهی همان است که محمود دولت آبادی گفت "بیایید بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم...برای گفتن همیشه وقت هست، اما برای اندیشیدن ممکن است دیر بشود.
- محمود سریع القلم:
دکتر سریع القلم نیز اعتقاد دارد کسانی که گوش کردن به دیگران را نمی آموزند، کسانی هستند که کتاب نمی خوانند.
علیرغم اهمیت سکوت و کمتر سخن گفت؛ عواملی نیز هست که سبب می شود سکوت در یک جامعه بعنوان ارزش شناخته نشود و حتی ضد ارزش باشد.
در جوامع مونولوگ محور، برخی ها فکر می کنند در سایه سکوت حق شان پایمال می شود و سکوت را مایه ضعف افراد می دانند. حرف بی راهی هم نیست ومگر سکوت کار ساده ای است در برابر فشار و اجحافی که در زندگی بر یک جامعه می رود؟
- وینستون چرچیل
وینستون چرچیل اعتقاد داشت؛ شهامت یعنی ایستادن و سخن گفتن...شهامت همچنین یعنی نشستن و گوش دادن.
هنر وشهامت نظام حکم رانی هم این نیست که با ابزارهای فراوانی که در اختیار دارد، مدام وعده های بی حاصل دهد و حاضر نباشد در برابر انباشت حرف ها و وعده هایی که داشته است پاسخ گو باشد و شهامت نشستن و گوش دادن به منتقدان خود نیز نداشته باشد و حتی مانع حرف زدن دیگران شود.
- مهاتما گاندی:
یک اصل بدیهی از مهاتما گاندی وجود دارد. "اگر مانع حرف زدن کسی شوی او فریاد خواهد زد، اگر امید به آینده را از کسی بگیری او حال خود را هم به باد میسپارد..!."
نظام حکم رانی باید به موقع سخن مردم را بشنود، قبل از آنکه سکوت جامعه و حرف های آرام آنها به فریاد تبدیل شود و خشم و عصبانیت در لایه های جامعه آشکار شود. جامعه ایران به گواه بسیاری از جامعه شناسان و روان شناسان یک جامعه عصبانی است.
مرکز افکارسنجی وابسته به جهاد دانشگاهی نیز در نتیجه طرح سنجش "احساس خشم" در بین جامعه که مدتی پیش منتشر کرد، حکایت از جامعه عصبانی ایران داشت.این موسسه گفته پژوهش خود را با حجم نمونه ۲۰۸۸ نفری از افراد بالای ۱۸ سال در مناطق شهری و روستایی بهصورت تلفنی اجرا کرده است و پاسخ گویان در سه محور «حالت خشم»، «صفت خشم» و «کنترل خشم» مورد ارزیابی قرار گرفتهاند.
- ژان ژاک روسو:
ژان ژاک روسو می گوید "گوش ندادن به حقیقت، حقیقت را تغییر نمی دهد."
بزرگ ترین اشتباه یک دولت این است که فکر کند به سادگی می تواند حقیقت را با پروپاگاندا و گفتار درمانی تغییر دهد. حقیقت مانند آفتاب است، مگر می توان منکر آفتاب بود و مگر می توان از حقیقت عبور کرد و به آن گوش نکرد.
حقیقت؛ تنها نزد کسانی هم نیست که همیشه در حال حرف زدن هستند. گاهی هم حقیقت پبیش کسانی است که می خواهند حرف بزنند اما یا نمی توانند و یا سکوت اختیار کرده اند.
رابرت فراست شاعر آمریکایی اعتقاد دارد " نیمی از مردم جهان افرادی هستند که چیزهایی برای گفتن دارند ولی قادر به بیان آن نیستند و نیم دیگر افرادی هستند که چیزی برای گفتن ندارند، اما همیشه در حال حرف زدن هستند ... "
نظام حکم رانی ما کمک کند تا سکوت هم چنان به عنوان یک ارزش بماند. اعتماد عمومی بالا برود و جامعه فکر نکند با سکوت نمی تواند به حیات خود ادامه دهد ومدام به خاطر نیازهایش در فریاد باشد.
مطالبه گری و فریاد خواهی به خاطر رسیدن به یک حق، بسیار با ارزش و ضروری است؛ اما کاش ثبات جامعه به جایی می رسید که گاهی هم سکوت می کردیم و از آن لذت می بردیم.
ارلینگ کاگه (Erling Kagge) نویسندهی نروژی در کتاب "ستایش سکوت" می نویسد "در سکوت، ذهن شما و آنچه در درونتان میگذرد، از آنچه در آسمان میبینید و در جهان بیرونی شما جریان دارد، بزرگتر است."
بیایید در این روزها به سکوت هم اعتناء کنیم واین طوری کمی به داد هم برسیم. آهنگ علیرضا قربانی را گوش دهیم. وقتی می خواند:
"آمده ام تو به داد دلم برسی/ تو سکوت مرا بشنو که صدای غمم نرسد به کسی/آمده ام تو به داد دلم برسی/ چو پرنده ی زخمی بی پر و بال رها شده از قفسی...