دنیای بدی شده است و هیچ چیز به خوبی گذشته نیست. ما انسانهای دنیای مدرن دیگر روی آرامش و خوشی را نخواهیم دید. زمین رو به نابودی است و آلودگیهای صنعتی و ماشینی و نیز ذرات شیمیایی خطرناک در هوا پراکنده شدهاند و سلامتی ما را تهدید میکنند.
یخهای قطب درحال آبشدن هستند و بهزودی ممکن است زمین را آب فرابگیرد. حتی آبهای زیرزمینی آلوده شدهاند و تازه همین آبهای آلوده هم بهزودی با خشکسالی همهگیر از دست میروند و ما در تشنگی خواهیم سوخت. غذاهایمان ناسالم و حاوی مواد سمی هستند و حتی میوهها، سبزیها یا لبنیات هم از این قاعده مستثنا نیستند! سرطان، مثل سرماخوردگی همهگیر شده و بیماری واگیردار کرونا هم چند سالی است که مهمان تمام جهان شده و روزانه عدهای را به کام مرگ میکشاند.
ترور و خشونت همهجای دنیا را فراگرفته است. با ظهور غولهای اقتصادی، اوضاع اقتصادی و مالی روزبهروز بحرانیتر میشود و در این میان مدیریت نادرست و اشتباهات بزرگ دولتها، فجایع بزرگی را برای ملتها پدید میآورد. بیکاری، طلاق، خیانت، قتل و غارت همهی جوامع را بیچاره کرده است و معلوم نیست آخر و عاقبت ما چه میشود.
اینها پیامهایی هستند که ما خواسته یا ناخواسته تقریبا هر روز دریافت میکنیم. گاهیاوقات انگار با هرکسی که سر صحبت را باز میکنیم، بالاخره دیر یا زود سر از چنین موضوعاتی درمیآوریم. اما این پیامها از کجا میآیند؟ چرا ما بیشتر اخبار منفی دریافت میکنیم تا پیامهای مثبت؟
منفیها جذابترند!
شاید دیده باشید وقتی دو نفر کنار خیابان با هم دعوا میکنند شروع به زدوخورد و کتککاری میکنند، همه دورشان جمع میشوند و گوشیها را درمیآورند تا با ثبت این صحنه، نگذارند دیگران از فیض دیدن آن محروم بمانند. ولی اگر دو نفر در همان خیابان بعد از مدتها همدیگر را دیده باشند و با شوق همدیگر را بغل کنند، هیچکس دورشان جمع نمیشود تا از تماشای این صحنه لذت ببرد. بعیدتر از آن این است که کسی دست ببرد و گوشیاش را دربیاورد!
اخبار و مطالب منفی هم همینطور است؛ درواقع مردم دور آن جمع میشوند، چون اصولا منفیها بیشتر جلبتوجه میکنند؛ پس تعجبی ندارد که رسانهها یا حتی شخصیتها بهدنبال یافتن و پخشکردن این نوع پیامهای منفی باشند، چون این نوع پیامهای منفی میتوانند فروش یا شهرت بیشتر آنها را تضمین کنند. رسانهها بهدنبال جلب مشتری و جذب مخاطب هستند تا بیشتر بفروشند. وقتی یک رسانه، خبری را درباره مرگومیر یا قتلعام منعکس میکند، خیلی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد تا زمانی که خبر صلح و دوستی و آشتی را انتشار بدهد.
افراد هم همینطور هستند. شما واکنش مردم را نسبت به کسی که منفی حرف میزند و انتقاد میکند، با کسی که مثبت حرف میزند یا مثبتنگر است مقایسه کنید و ببینید کدام بیشتر طرفدار پیدا میکند؟
ما میمیریم
شاید بگویید خب چه اشکالی دارد؟ اگر مردم پیامهای منفی را دوست دارند و از آن لذت میبرند، بگذاریم این اتفاق بیفتد، اما مشکل این است که داستان به همینجا ختم نمیشود. وقتی میگوییم پیام منفی قدرتمندتر است، یعنی بیشتر بر روی روح و جان ما تاثیر دارد و بیشتر هم در ذهن ما نفوذ میکند و میتواند کلا دید ما را نسبت به زندگی و جامعه و هستی عوض کند. وقتی پاراگراف اول این متن را خواندید، چه احساسی داشتید؟ حدس من این است که احساس بدبختی، بیچارگی و درماندگی کردید و اینکه هیچ کاری از دست شما برنمیآید و هیچ امیدی هم به آینده وجود ندارد و هر چه هم تلاش کنید، بیفایده است؛ پس همان بهتر که یکجا بنشینید و غصه بخورید.
چند مثال از مضرات منفی نگری
من جوانان زیادی را میشناسم که با این تصور که بیکاری به اوج خودش رسیده یا اگر پارتی نداشته باشند، هیچکجا نمیتوانند استخدام شوند، در دستوپاکردن یک کار برای خودشان واماندهاند؛ درحالیکه مهارت آنها در بازار کار خیلی هم پرطرفدار است! گذشته از این، اگر آماری از افرادی که مشغول به کار هستند بگیریم، احتمالا میبینیم که درصد بالایی از آنها بدون پارتی وارد بازار کار شدهاند. من زوجهای زیادی را میشناسم که با این فکر که جامعه بد شده و ازدواجها را یکی پس از دیگری به نابودی و طلاق میکشاند، هیچ قدمی برای بهبود رابطهشان برنمیدارند؛ درحالیکه شاید با یادگرفتن چند مهارت ارتباطی ساده بتوانند خیلی بهتر از این زندگی کنند؛ چرا که در حال حاضر زوجهای موفق زیادی در همین جامعه به خوبی و خوشی روزگار میگذرانند و ازدواج موفقی دارند.
مثبتهای واقعی
در چنین شرایطی، چه چیزی بهتر از این است که حواسمان را جمع کنیم و نگذاریم احساس بدبختی و درماندگی به ما تزریق شود. برای خنثیکردن تاثیر پیامهای منفی شاید لازم باشد خودمان دنبال پیامها و رسانههای مثبت باشیم. درست است که تمام مشکلاتی که مطرح شد واقعا وجود دارد، ولی اگر بخواهیم واقعگرا و واقعبین باشیم، لازم است حداقل دو طرف واقعیت را با هم ببینیم و یادمان باشد که مثبتها هم واقعی هستند.
منبع: موفقیت