عصر ایران؛ مترجم: لیلا احمدی- برت سوانسون پژوهشگر ارشد مؤسسۀ امریکن اینترپرایز، یکی از مؤثرترین مؤسسات سیاستگذاریِ ایالات متحده است و در خبرنامۀ اینفونومنا قلم میزند.
داستان از این قرار است که بنا به حکم تِریدوتی قاضی فدرال ایالات متحده، فشار غیرقانونیِ کاخ سفید به سانسور رسانههای اجتماعی انجامیده و سبب شده تقریباً همۀ این رسانهها به نحوی انحصاری رویکردی محافظهکارانه در قبال اخبار کرونا (کووید19) در پیش بگیرند.
وقتی حافظۀ تاریخیمان را روشن میکنیم به یاد میآوریم که در پی انفجار شاتل در سال 1986، ریچارد فاینمن، فیزیکدان برندۀ جایزۀ نوبل به رسانهها گفته بود: " باید حقایق را بگوییم. پذیرش حقیقت محرک پیشرفت است و اندوه ملت را تسکین میدهد". این دانشمند بزرگ بر این باور بود که "برای برخورداری از فناوری موفق، حقیقتگویی باید بر روابط و سیاستورزی ارجحیت داشته باشد زیرا طبیعت را نمیتوان فریفت".
اخبار کرونا، این بیماریِ پاندمیک به مدت 3سال طبیعت را به سُخره گرفت و به هراس، بیماری، تورم و مرگی بیش از آنچه ویروس مسبب آن بود، دامن زد. سانسور دیجیتال نیز در تلاش برای پنهان کردنِ حقیقت بود اما سرانجام واقعیت در دادگاه آَشکار شد.
قاضی تری دوتی در 4 جولای امسال بسیاری از نمایندگیهای فدرال و مقامات کاخ سفید را از تماس با رسانههای اجتماعی و گروههای مستقل برای سانسور واقعیت منع کرد.
همچنین یافتههایی علیه بایدن در ایالت میسوری به دست آمده و از تماس بین سازمانهای دولتی و رسانههای اجتماعی پرده برداشته است. این یافتهها لایههای پنهانِ مراکز دانشگاهی را نشان میدهند و سازندگان اطلاعات کذب و ساز و برگِ نظارت بر واقعیت را بر ملا میسازند.
ایلان ماسک با انتشار برخی فایلهای داخلی توییتر نشان داد بیش از 80 مأمور ادارۀ تحقیقات فدرال در شرکتهای مرتبط با رسانههای اجتماعی جاسازی شدهاند. این عوامل عمدتاً با تروریسم مبارزه نمیکردند بلکه دگراندیشیِ شهروندان آمریکایی را هدف قرار میدادند و به ویژه دانشمندانِ برجستهای را رصد میکردند که سیاستهای متفاوتی برای مقابله با کرونا پیشنهاد دادهاند. به این موارد توجه کنید:
توییتر حساب کاربریِ جی باتاچاریا پزشک و اقتصاددان دانشگاه استنفورد را به دلیل افشاگریهای علمیاش مسدود و نمایش توییتهای او را به شدت محدود ساخت. باتاچاریا نشان داده بود که کرونا تقریباً به طور انحصاری سالخوردهها را تهدید میکند.
یا زمانیکه اسکات اطلس پژوهشگر حوزۀ سلامت در دانشگاه استنفورد در خصوص کووید۱۹ شروع به مشاوره با کاخ سفید دولت ترامپ کرد، یوتیوب در مخالفت با این رویه مهمترین کلیپهای ویدیویی او را حذف کرد.
در مورد دیگری توییتر حساب کاربریِ رابرت مالون ویروس شناس و ایمنی شناسِ پیشگام در حوزۀ فناوری واکسن را به دلیل توجه به مخاطرات واکسن مسدود ساخت. نمونۀ دیگر حاکی از آن است که یوتیوب حساب کاربری برت واینستین زیستشناس تکاملی را نیز مسدود کرده زیرا او مطرح کرده بود که ویروس کرونا میتواند مهندسیشده باشد و در این رابطه به انواع شیوههای گریز از واکسن پرداخته بود. اینها فقط چند نمونه از موارد سرکوب مخالفان هستند.
البته پلتفرمهای رسانههای اجتماعی ابزار قدرتمندی برای اِعمال طیف وسیعی از سانسور بودهاند اما واقعیت این است که به تنهایی در این مسیر گام برنداشتند. دانشکدهها و انجمنهای پزشکی، مجلات علمی و رسانههای حکومتی نیز بر همین طبل نواختند.
لشگر پزشکانِ ترسخوردۀ این دوره پس از نظارۀ برساختنِ شمایلی اهریمنی از همتایانی که ارتدوکسِ کرونا را به چالش کشیده بودند به محاق رفتند چرا که همیشه کمی سانسور باعث میشود مردم مراقب حرف زدنشان باشند. در نتیجه به همین سادگی میلیونها بیمار و شهروند از بینشهای مهم و اساسیِ علمی و تبعاتش محروم شدند.
مقامات بهداشتی و پزشکان تلویزیونی اصرار داشتند جوانان آسیبپذیرند. آنها از کودکان نوپا میخواستند ماسک بزنند. مسئولان مدارس، سواحل و پارکها را به تعطیلی کشاندند و از بررسیِ هزینه و فایدۀ این فرایندها بیزار بودند.
این متخصصان اثرات محافظتیِ مصونیتِ بازیابیشده را انکار میکردند؛ پدیدهای که از پاندمی طاعونِ آتن در سال 403 قبل از میلاد شناخته شده است. آنها داروهای ژنریکِ تأییدشده توسط سازمان غذا و دارو مثل آزیترومایسین و ایورمکتین را که کشورهای کمدرآمد در سراسر جهان با موفقیت به کار میبردند، به طور گسترده ممنوع کردند و نتوانستند پویاییِ تکاملیِ واکسیناسیون انبوه را در دورۀ پاندمی درک کنند.
دولت ایالات متحده 6 تریلیون دلار برای حفظ و تقویت اقتصاد بستهاش در آن زمان هزینه کرد؛ با اینحال اکثر مردم به کرونا مبتلا شدند و از همه بدتر اینکه قرنطینه و پروتکلها پیامدهای ناگوار و بیسابقهای بر سلامت جوانان و میانسالانِ کشورهای ثروتمند داشت.
میزان مرگ و میر در کشورهای پیشرفته در خلال سالهای 2021 و 2022 حتی از سال اول کرونا یعنی 2020 هم بالاتر بود. به نظر میرسید که کشورهای ضعیف با کنترل کمترِ دولتی وضعیت بهتری داشتند. سوئد که قرنطینه نداشت، تقریباً از هر کشور پیشرفتۀ دیگری موفقتر بود و عملکرد بهتری داشت.
سال 2020 با موفقیت نسبی سپری شد ولی جوانان و میانسالان در دو سال بعد به میزان بیسابقهای جان خود را از دست دادند زیرا مقامات بهداشتی به کفایت روی فاجعۀ مرگهای زودرس ِ ناشی از حملات قلبی با منشأ غیر کوویدی، سکتههای مغزی، آمبولی ریه، نارسایی کلیه و سرطان تمرکز نداشتند.
کتمان و پنهان کردنِ این قبیل واقعیات در عصر اینترنت دشوارتر از همیشه است. انفجار اطلاعات به آدمهای بیشتری این امکان را میدهد اشتباهات مقامات را فوراً شناسایی کنند و حقیقت را دریابند. این موضوع رابطۀ بین حکمرانان و شهروندان را تغییر داده است. مسئولان هم از این آگاهی احساس خطر میکنند و سانسور دیجیتال پاسخ آنها به بحران اقتدار است.
البته حجم شایعات و اطلاعات نادرست در فضای مجازی بیداد میکند اما قبل از عصر اینترنت، زمانیکه افسانهها میتوانستند عمری به درازای چند قرن داشته باشند، وضعیت بسیار وخیمتر بود. فناوریهای نوین به ما امکان میدهند که دادهها را به سرعت جمعآوری کنیم، اشتباهات را تصحیح کنیم، حقایق را بجوییم و دروغها را بیاثر سازیم. اینترنت در خدمت علم قرار گرفته و به ما کمک میکند که بیش از همیشه به حقیقت نزدیک شویم.
هوش مصنوعی توان ما در غربالسازی، تجزیه و تفکیک، ویرایش، راستیآزمایی و سازماندهی اطلاعات را بهبود میبخشد و دانش منسجم و عظیمی ایجاد میکند.
هر زمان فراخوانی برای محدودیت و کنترل اینترنت یا هوش مصنوعی به گوشتان خورد، شاخ و شانه کشیدنهای سانسورچیان کرونا و تبعات آن را را به خاطر آورید. حمله به اینترنت یعنی حمله به آزادی، جدال با حقیقتجویی، حمله به ساحتِ علم و پذیرش پیامدهایش.