میان شعله میسوزد مگر باران؟ نمیسوزد
اگرچه جسم هم آتش بگیرد، جان نمیسوزد
به آتش میکشند این روزها قرآنِ ما را... لیک
نمیدانند فجر و طارق و فرقان نمیسوزد
نمیدانند این اصحاب نار، این شعله بر دوشان
که حمد آتش نمیگیرد، که الرحمن نمیسوزد
خدای قصهٔ قرآنیِ «عاد» و «ثمود»! آخر
چرا این شهرها در آتشِ کفران نمیسوزد؟
مگر قرآن چه دارد؟ سوره سوره، خط به خط، ایمان
دل مردم برای این همه ایمان نمیسوزد؟
به این کافر مرامان، منکرانِ نور و زیبایی
بگو قرآن نمیسوزد، بگو قرآن نمیسوزد