در دهه ۶۰ که واقعیت پررنگ و لعابتر از همیشه بود، او یکی از فانتزیها بود؛ یکی از فانتزیترینها؛ تافتهای جدابافته از واقعیت آن روزهای فوتبال ایران. یکی از همانها که دوست داشتیم زمان و دوران فوتبالش بیشتر و حتی تا امروز کش بیاید تا او را کنار ستارهنماهای امروزی ببینیم و به کشاکش بیانتهای مقایسه آنها و اینها در ذهنمان پایان بدهیم. مجید نامجومطلق ستاره بود؛ گرچه زمان و زمانه نگذاشت چندان و چنان که باید بدرخشد ولی درخشش در ذهن فوتبالدوستان ابدی است.
به گزارش ایسنا، مربی سابق استقلال از حضورش در این تیم به عنوان بازیکن و مربی سخن گفت و از اتفاقاتی که برای تیم فرهاد مجیدی افتاد تا قهرمان حذفی نشود پرده برداشت. یکی از تکنیکیترین فوتبالیستهای تاریخ فوتبال ایران مهمان ایسنا بود. مجید نامجومطلق از جمله بازیکنانی است که در فوتبال به حقش نرسید چون با آن همه استعداد میتوانست در فوتبال اروپا به میدان برود ولی دو مصدومیت باعث شد این اتفاق برایش نیفتد.
با نامجومطلق از حضورش در استقلال، تیم ملی و حضور در پرسپولیس به صحبت پرداختیم.
بازیکن سابق استقلال از اینکه هیچوقت سرمربی تیم محبوب دوران کودکیاش نشده است، ناراحت نیست.
* شما و هم نسلهای شما نقش پررنگی در فوتبال ایران دارید اگر چه خیلی به نسل شما پرداخته نشده است. قدرت رسانه و ضعف تاریخی باعث شده که خیلی از بزرگهای فوتبال ما چنان که باید و شاید دیده نشوند و به دست فراموشی سپرده شوند. خوشبختانه هنوز در ذهن خیلی از افراد زنده هستید و شخص شما به خاطر فوتبال نابی که داشتید و زوج به یادماندنی در کنار جواد زرینچه در ذهن خیلیها زنده هستید. اگر برای شروع صحبتی دارید بفرمایید.
این نظر لطف شماست. به مورد خوبی اشاره کردید. خیلی از هم نسلهای من که از فوتبال دور بودند به دست فراموشی سپرده شدند و این ضعف فوتبال ماست.
نمیخواهم مقایسه کنم ولی اگر مقایسه کنیم همه کشورها برای پیشکسوتان احترام زیادی قائل هستند. مثلا در بایرن مونیخ جایگاه بازیکنان و مربیانی چون بکن باوئر مشخص است یعنی در هر بازی صندلی او در ورزشگاه مشخص است و اگر به ورزشگاه نرود صندلی او خالی است ولی متاسفانه در ایران این رسم است که فقط تا وقتی فوتبال بازی میکنی و در صحنه هستی محبوب هستی البته این خاص فوتبال تنها نیست و همه ورزش ما اینگونه است.
در مورد خودم صحبت نمیکنم بلکه درباره قدیمیها صحبت میکنم که هنوز اسم و خاطرهشان زنده است و الان نیاز به حمایت دارند؛ نه تنها مادی بلکه روحی روانی و به واسطه زحمتی که کشیدهاند جا دارد حداقل از آنها نام برده شود. این میتواند روی روحیه این افراد تاثیر داشته باشد. این احترامها میتواند روی سلامتشان هم تاثیرگذار باشد.
* پس همان مثال قدیمی که پهلوان زنده را عشق است، همینطور است؟
بله! دقیقا همینطور است.
* از شروع فوتبالتان بفرمایید. قصه از کجا شروع شد؟
مثل همه بچههای جنوب شهر از زمین خاکی شروع کردیم و آن زمینی که خیلی معروف بود در آن زمان زمین خاکی دولت آباد بود به نام گود شهرزاد که سه زمین بود و مثل لیگ، بازیها در آن برگزار میشد. من آنجا بازی میکردم و در سن ۱۴، ۱۵ سالگی آقای رحیم میرآخوری من را دیدند. باشگاه بانک ملی خیلی به ما نزدیک بود و ایشان مربی تیم جوانان بانک ملی بودند و به من پیشنهاد دادند که در تیم جوانان تست بدهم. من رفتم و تست دادم و خوشبختانه انتخاب شدم و نکته جالب این بود که من زودتر از آنکه برای تیم جوانان بازی کنم برای تیم بزرگسالان بازی کردم.
آن زمان از سهمیه جوانان ۵ نفر میتوانستند در تیم بزرگسالان بازی کنند. یک مربی زحمتکش به نام نایب روئیندل داشتیم که مربی تیم بزرگسالان بودند و اخیرا فوت کردند که یک انسان به تمام معنا بودند و فوتبالیستهای زیادی به تیم ملی معرفی کردند و استعدادیاب بسیار خوبی بودند؛ بخواهم اسم ببرم شاید نشود. من، مهدوی کیا، انصاریان و خیلیهای دیگر. من سه سال در بانک ملی بودم و از آنجا در ۱۸ سالگی به استقلال رفتم.
۱۷ سالم بود. به علی پروین گفتم چون تا ساعت ۲ و نیم مدرسه هستم و شما ساعت ۳ در داودیه در زمین شهید کشوری تمرین دارید، مشکل دارم گفتند من مشکل را حل می کنم و بعد از یک مدت یکی از هواداران پرسپولیس ۳۵ هزار تومان به من پول داد که خیلی پول بود. فکر کردم از طرف آقای پروین است اما ایشان گفتند پس بده من خودم پول میدهم. من جوان بودم و خیلی به من برخورد. گفتم باشد. رفتم پول طرف را دادم و دیگر تمرین نرفتم. خیلی دنبالم فرستادند ولی دیگر نرفتم.* حضور ذهن دارید از آن تیم که کدام بازیکنان به تیم ملی راه یافتند؟
باشگاه بانک ملی واقعا بسیار مطرح و بزرگ بود و سال ۶۲ سوم باشگاههای تهران شدیم و با استقلال ۰ - ۰ کردیم و با پرسپولیس ۱-۱ شدیم و کل مسابقات یک باخت داشتیم. قاعدتا این تیمها بازیکنان بزرگی داشتند. واقعا بخواهم اسم ببرم آقای میرآخوری بود، آقای طاهونی بود و نعمت زاده یکی از بهترین بازیکنان بود.
مرحوم علی کرم سوری، مهران نجفی، عباس جواهری، خسرو حاج خلیل، سعید تهمتن، محمدرضا شکورزاده و علیرضا عزیزی که سالهای آخر در تیم ما بودند تیم بسیار خوب و گردنکلفتی داشتیم و آقای نایب روئیندل مثل یک پدر بودند و زحمت زیادی کشیدند.
شروع بازیگری من کنار مربیانی بود که علاوه بر مسائل فنی روی مسائل اخلاقی تاکید داشتند. ما زیر نظر این مربیها ساخته شدیم که برای من مهم و با اهمیت است. آقای روئیندل، منصور پورحیدری و آقای دهداری که واقعا راه و رسم زندگی را به ما راه میدادند. من خوشحالم که در سنی که هنوز از نظر شخصیتی بزرگ نشده بودم خیی از مسائل اخلاقی را از این افراد یاد گرفتم و این خیلی مهم است و جا دارد از آنها تشکر کنم چون تاثیر زیادی روی من داشتند.
* جالب است که خیلی از بازیکنان این ادای احترام را به مرحوم دهداری دارند از شما گرفته تا خیلی از دیگران که پر شر و شور بودند و به اصطلاح جنجالی بودند؟
ولی همین بازیکنان وقتی قرار باشد از مرحوم دهداری یاد کنند با احترام از او یاد میکنند.
* فرمودید بعد از ۳ سال بازی در بانک ملی به استقلال پیوستید. حضور شما در استقلال با پیشنهاد چه کسی بود و دوره مربیگری چه کسی؟
دوره مربیگری آقای حسن حبیبی بود که به استقلال آمدم. قبل از آن من ۱۷ سالم بود و آقای پروین دو سه تا واسطه فرستادند که من بروم پرسپولیس. ما بازیهای جوانانمان مانده بود و من آنقدر سنم کم بود که با یکی از دوستانم پیش آقای پروین رفتم چون آنها زودتر به من پیشنهاد دادند ولی من از بچگی استقلالی بودم ولی پیشنهادی نداشتم از این تیم.
برای یک بازیکن جوان خیلی مهم است که در یکی از این دو تیم بازی کند چون راه نزدیک شدن به تیم ملی در این دو تیم آسانتر بود. اگر لیست تیمملی زمان ما را میدیدید از ۲۰ بازیکن، ۱۵، ۱۶ بازیکن در این دو تیم بودند. بعد از این پیشنهاد آقای پروین گفتند بعد از بازیهای جوانانمان بیا. ما قهرمان شدیم و دوباره دنبالم فرستادند که بیا.
من آن موقع محصل بودم و ۱۷ سالم بود. به آنها گفتم مشکل دارم چون تا ساعت ۲ و نیم مدرسه هستم ولی شما ساعت ۳ در داودیه در زمین شهید کشوری تمرین دارید و برای من سخت است تا آنجا بیایم. گفتند من مشکل را حل می کنم و بعد از یک مدت یکی از هواداران پرسپولیس ۳۵ هزار تومان به من پول داد و من فکر کردم بر اساس همان صحبت آقای پروین این پول به من داده شد و من چند روز با این تیم تمرین کردم. ۳۵ هزار تومان خیلی پول بود. آقای پروین به من گفتند فردا بیا فلان جا کارت دارم.
چون درباره این جریان خیلی صحبت ضد و نقیض میشود و دوست دارم اینجا کامل بیان کنم. من رفتم آنجا و ایشان به من گفت شما از فلان هوادار پول گرفتید؟ گفتم بله! گفت چقدر گرفتید؟ گفتم ۳۵ هزار تومان. به من گفتند تمرین دیروز را دیدی؟ بچهها خیلی ناراحت بودند و یکسری پچ پچ میکردند.
گفتم من متوجه نشدم چون حواسم به تمرین بود. گفتند بازیکنان به من گفتند ما ۲۰ سال در این تیم هستیم، ۱۵ سال در این تیم هستیم هزار تومان نگرفتهایم ولی یک بچه را آوردید و ۳۵ هزار تومان به او دادید.
گفتم علی آقا من روز اول به شما گفتم خانهمان جنوب شهر است و همان جا مدرسه میروم و شما ساعت ۳ تمرین دارید و نمیتوانم حضور پیدا کنم و شما گفتید من حل میکنم، فکر کردم از طرف شماست. علی آقا گفتند این پول را پس بده من خودم پول میدهم و آن موقع بازیکنان دیگر جرات ندارند اعتراض کنند. من هم جوان بودم و خیلی به من برخورد. گفتم باشد. رفتم پول طرف را دادم و دیگر تمرین نرفتم. خیلی دنبالم فرستادند ولی دیگر نرفتم.
رفتم تمرین باشگاه خودم بانک ملی. به محض اینکه رفتم ظرف دو روز تیم استقلال آمد دنبالم و همان شرایط را استقلال پیشنهاد داد و من رفتم چون خیلی خوشحال بودم چون از بچگی طرفدار این تیم بودم. هر چه قدر بعد از آن آقای پروین گفتند بیا من مشکلت را حل می کنم گفتم من جایی که از بچگی دوست دارم رفتم.
این جریان استقلال رفتن ماست. در ۱۸ سالگی وارد استقلال شدم و شرایطم طوری بود که سال بعدش هم برای جوانان و هم بزرگسالان استقلال بازی کردم و در هر دو قهرمان شدیم و آنقدر این انتقال از نظر فوتبالی به سود من شد که به تیم ملی هم راه یافتم. اگر یادتان باشد اولین دوره لیگ قدس استانی بود و من در تهران الف انتخاب شده بودم و بازی میکردم و به اردوی تیم ملی هم دعوت شدم.
* در آمدنتان به استقلال آقای کردنوری خیلی نقش داشت؟
بله! آقای مراغهچیان و آقای کردنوری به عنوان مدیرعامل و فکر کنم یکی از بهترین مدیرعاملهای بعد از انقلاب استقلال بود. ایشان رئیس نشر اسکناس بانک مرکزی بودند. هر بار میخواستیم برویم دفترشان باید با ریموت در را باز میکردند یعنی آنقدر جایگاه بالایی در جامعه داشتند. رئیس نشر اسکناس پست بالایی بود و ایشان از نظر شخصیت فنی هم فوق العاده بودند و به عنوان مدیر عامل خیلی برای تیم زحمت کشیدند. آقای سعید مراغهچیان به عنوان کاپیتان زحمت کشیدند و من را پیش ایشان بردند.
* چند سال استقلال بودید؟
من ۶ سال استقلال بودم، از ۶۴ تا سال ۶۹ در این تیم بودم و بعد راهی السد قطر شدم. آن موقع واقعا فوتبال ما از نظر مالی هیچ چیز نداشت و حتی بازیکنان تیم ملی به عنوان شغل دیگر یا با تاکسی کار میکردند یا کارهای دیگر. فوتبال شغل اولشان نبود و از راههای دیگر درآمد داشتند و کم بود.
آن زمان لیگ قطر تازه شروع به جذب بازیکنان ایرانی کرده بود و ما هم بازیکنان تیم ملی بودیم و در بازیهای صلح و دوستی در کویت با من صحبت کردند و قرارداد بستیم و من هنوز سرباز بودم و حتی به خاطر سربازی یک سال بعد به قطر رفتم. من پیشنهادهای دیگری داشتم ولی چون آقای قاسمپور هم در السد بازی میکردند دوست داشتم در این تیم بازی کنم.
باشگاه پرامکانات و خوبی بود و قراردادم را نیز طوری تنظیم کردند که وقتی من خدمتم تمام میشد به این تیم بروم. ممکن بود زمان ببرد ولی به خاطر بحث مالی راهی قطر شدم با درآمدی که یک بازیکن در ایران می توانست به دست بیاورد چون قابل قیاس نبود.
* صحبت از جام دوستی و دیدار ایران و عراق شد؛ دربارهاش صحبت میکنید؟
بعد از جنگ نبود، در یک شرایط صلح و جنگ بود. هنوز نه صلح کامل بود نه جنگ و در واقع آتشبس بود. مسابقات را هم کویت برگزار کرد تا اتحاد و جرقهای برای صلح شود و ایران و عراق را عمدا در یک گروه گذاشتند و محمد پنجعلی و کاپیتان عراق کبوتر آزادی هوا کردند و ادغام شدیم و عکس گرفتیم. چون در زمان تعطیلی لیگ بود بازیکنان خیلی آماده نبودند ولی آقای پروین با یک هفته تمرین تیم را به این مسابقات برد.
قبل از مصدومیت در بازی ایران و الجزایر یک پیشنهاد خیلی خوب از پاری سن ژرمن داشتم ولی بین دو بازی رفت و برگشت ایران و الجزایر بازی استقلال و پاس را گذاشتند که مصدوم شدم و مچ پایم شکست و عملا آن شرایط را از دست دادم. به محض اینکه پایم شکست هیچ کمکی از باشگاه صورت نگرفت. گفتند ما به خاطر تمرین و بازی پول میدهیم که خیلی به من برخورد. چند ماه خانه نشین بودم. آقای عابدینی هم من و هم عابدزاده که مینیسکش پاره شده بود را خواست و با ما صحبت کرد و هر دوی ما را فرستاد آلمان و همین باعث شد که من سال پایانی فوتبالم را در پرسپولیس بازی کنم.
* برگشتید استقلال و با این تیم قهرمان آسیا شدید و تکنیکیترین بازیکن لقب گرفتید. درباره آن قهرمانی صحبت کنید.
من در دور مقدماتی همان سال در السد بازی میکردم و در دور مقدماتی به استقلال برخوردیم که در قطر یک بر یک شدیم و گل السد را هم اتفاقا من زدم و بازی برگشت را در تهران استقلال یک بر صفر برد و رفت بالا. با توجه به اینکه جنگ خلیج فارس شروع شد و عراق به کویت حمله کرد و سه تا موشک هم به قطر زدند و مسابقات تعطیل شد برای تمدید قراردادهایمان کسی نبود و برگشتم ایران و استقلال. لیست استقلال پر بود و من سه ماه در پاس بودم و ادامه مسابقات را که مرحله نهایی در بنگلادش بود در خدمت استقلال بودم و اولین قهرمانی بعد از انقلاب را باشگاه ما به دست آورد.
تیم بسیار خوب و پرمهرهای بودیم. یک ماه قبلش در پکن در بازیهای آسیایی قهرمان شدیم و ۱۱ بازیکن استقلال در تیم ملی حضور داشتند و ۷ بازیکن فیکس بودند. بازیکنانی چون رضا نعلچگر، رضا احدی، عبدالعلی چنگیز و جعفر مختاریفر را هم در کنار ۱۱ بازیکن تیم ملی اضافه کنید و ببینید چه تیم خوبی داشتیم و قهرمان شدیم. آن دوره احمدرضا عابدزاده بهترین دروازهبان شد و من فنیترین بازیکن شدم. آقای سرخاب و صمد مرفاوری هم در بین بهترین بازیکنان و گلزن بودند.
* در سال بعد استقلال نایب قهرمان آسیا شد و شما و قلعهنویی مصدوم بودید.
متاسفانه در بدترین زمان ممکن مصدوم شده بودم و نمیتوانستم بازی کنم ولی در آن مسابقات بودم. هم من مصدوم بودم و هم قلعهنویی و استقلال به فینال رسید که با الهلال بازی داشت. شاهرخ بیانی هم بازی قبل فینال اخراج شد و عملا استقلال ۳ بازیکن فیکس خودش را نداشت ولی باز هم در آن بازی آنقدر خوب بودیم که با پنالتی به الهلال باختیم و دوم شدیم.
* درباره نحوه جدایی خود از استقلال صحبت کنید.
من در استقلال مصدوم شدم و باشگاه هیج کاری در جهت رفع مصدومیت من نکرد و علاوه بر اینکه پیشنهادهای مالی خوبی داشتم و فوتبال کم کم در حال حرفهای شدن بود، تیمی که تازه تاسیس شده بود به من کلید خانه میداد که قرارداد ببندم. خدا رحمت کند آقای پورحیدری را. رابطه ما با ایشان پدر و پسری بود و ایشان خیلی به استقلال عشق میورزید.
به ایشان گفتم من نقد را دارم رها میکنم و اینجا میآیم. آقای پورحیدری به من چک داد و این چک هنوز هم در خانه ماست و صرفا خواستم به ایشان بفهمانم که به خاطر او این شرایط قبول میکنم و به خاطر عشقم تصمیم به بازی در استقلال گرفتم. بعد از ۸ ماه مصدوم شدم و هیچ کمکی به من نکردند. من ماهی ۱۵ هزار تومان حقوق می گرفتم و همان پول را هم قطع کردند.
من قبل از مصدومیت در بازی ایران و الجزایر یک پیشنهاد خیلی خوب از پاری سن ژرمن داشتم؛ آن زمانی که هیچ بازیکنی به اروپا نمیرفت. قرار بود مسئولان پاری سن ژرمن در بازی برگشت به الجزایر بیایند چون نزدیک این کشور است ولی بین دو بازی رفت و برگشت ایران و الجزایر بازی استقلال و پاس را گذاشتند که مصدوم شدم و مچ پایم شکست و عملا آن شرایط را از دست دادم.
به محض اینکه پایم شکست هیچ کمکی از باشگاه صورت نگرفت و وقتی به باشگاه رفتم و اعتراض کردم گفتند ما به خاطر تمرین و بازی پول میدهیم که خیلی به من برخورد. من گفتم در بازی شما مصدوم شدم. یک سال از فوتبال دور بودم تا اینکه آقای دکتر کلانتری که وزیر کشاورزی بود اتفاقی من را در خیابان دید.
در اتوبان چراغ داد و گفت چرا بازی نمی کنی؟ گفتم من یک سال است که مصدوم هستم و گفت فردا بیا وزارت خانه. در نهایت با مساعدت ایشان من برای درمان به آلمان رفتم. پایم خوب شد و به خاطر این کار یک سال در کشاورز بازی کردم. در بازیهای مقدماتی جام جهانی ۹۴ که در قطر بود دوباره مصدوم شدم و چند ماه خانه نشین بودم. آقای عابدینی هم من و هم عابدزاده که مینیسکش پاره شده بود را خواست و با ما صحبت کرد و هر دوی ما را فرستاد آلمان و همین باعث شد که من سال پایانی فوتبالم را در پرسپولیس بازی کنم.
* هم شما و هم عابدزاده کمک زیادی کردید تا تیم ملی بعد از ۲۰ سال به جام جهانی برسد.
البته من فقط در مقدماتی بودم و سنم بالا رفته بود و فکر کنم سی و یکی دو سال داشتم. آقای ایویچ سرمربی بود. من با ایشان مستقیم کار نکردم ولی عملکردش وقتی با بازیکنان صحبت میکردیم همه تعریف میکردند. وقتی در مالزی با ژاپن بازی کردیم و گل طلایی خوردیم و باختیم و بعدش با استرالیا بازی کردیم یک پیشنهاد خیلی خوب از سنگاپور برای من آمد.
من در دو راهی بودم که بمانم و برای جام جهانی بجنگم یا به سنگاپور بروم. ایویچ هم هر روز مصاحبه میکرد که ۲۰ کماندو میخواهم تا برای تیمم بجنگند. اگر می ماندم ممکن بود هر دو را از دست بدهم یعنی هم در لیست آقای ایویچ نباشم و هم پیشنهاد سنگاپور از دست بدهم. چون آخر فوتبالم بود و ما در فوتبال ایران پولی نگرفتیم و فقط در قطر یک پولی گرفتیم و تازه ازدواج کرده بودیم و بچه داشتیم و شرایط زندگی سخت بود. رفتم سنگاپور بازی کنم و یکی دو سال آنجا بودم و فوتبال را کنار گذاشتم.
خیلیها میگویند خداداد عزیزی با آن گلش تیم را برد جام جهانی ولی ما میدانیم قبل از خداداد که گلش خیلی تاثیر گذاربود عابدزاده ۱۰ تا موقعیت مثل آن گل را گرفت. صعود ما به جام جهانی در درجه اول به خاطر لطف خدا بود، در درجه دوم احمدرضا عابدزاده و در درجه سوم آن آقایی که از طرف خدا آمد.*حالا آن چکی که آقای پورحیدری دادند چقدر بود؟
اندازه یک خانه بود. آقای پورحیدری هم می دانستند چک را باید به چه کسی بدهند. پورحیدری یک انسان بی نظیر بود و ارتباط خوبی داشت و ما هم دوستش داشتیم. همان طور که می گویند پدر استقلال، واقعا بود و خیلی مواقع کمک میکرد. من یادم است مثلا پول نبود و برای کمک به تیم از جیبش هزینه میکرد. این اتفاقات میافتد که چنین لقبهایی به چنین کسانی میدهند.
*یک چیز در انتخابی جام جهانی ۹۸ که کمتر درباره آن صحبت شده است عملکرد عابدزاده در همان دیدار با استرالیا بود که کمتر به آن پرداخته شددر این باره صحبت کنید؟
بله! حتی وقتی عابدزاده مصدوم شد نکیسا بلند شد و گرم کرد ولی ما سه تعویض را کرده بودیم. استرالیای آن زمان با تیم الان زمین تا آسمان فرق داشت و تیم بسیار قدرتمندی بود و ۹۰ درصد بازیکنانش در انگلیس و فرانسه بازی میکردند و تری ونبلز بزرگ را داشتند که سرمربی بود و تیم خیلی خوبی داشتند.
ما خودمان فکر نمیکردیم آن اتفاق رخ دهد. خیلیها میگویند خداداد عزیزی با آن گلش تیم را برد جام جهانی ولی ما میدانیم قبل از خداداد که گلش خیلی تاثیر گذاربود عابدزاده ۱۰ تا موقعیت مثل آن گل را گرفت. تعداد هواداران استرالیا خیلی زیاد بود و بازیکنان سال ۱۹۷۴ را با ماشینهای لوکس آوردند دور پیست چرخاندند و خیلی مطمئن بودند که صعود میکنند. میدانستیم چه بازیکنان بزرگی دارند و هلیکوپتر آمد و پرچمها را آورد و ۳۱ چترباز با پرچم کشورها آمدند و سی و دومین نفر با پرچم استرالیا آمد و برنامه ارکستر آماده شده بود تا جشن بگیرند.
در چند دقیقه اول بازی چندین بار تک به تک شدند و عابدزاده فوق العاده عمل کرد. دعاهای مردم تاثیر گذاشت که یک آدم روانی تور دروازه را پاره کرد. به نظرم آن آدم روانی از طرف خدا آمد و یک وقفه ۲۰ دقیقهای ایجاد شد و تیم استرالیا افت کرد و بچههای ما خودشان را پیدا کردند و توانستیم دو گل بزنیم.
سهم احمدرضا در صعود به جام جهانی از همه بیشتر بود چون هفت، هشت تا فقط تک به تک گرفت. یک دفاع خوب سرعتی هم داشتند که در وستهام بود و مقابل سعداوی بود که خود نعیم سرعتی بود ولی وقتی بازیکن استرالیایی توپ میگرفت پنج متر توپ را میانداخت جلوی نعیم و حرکت میکرد و توپ ارسال میکرد. صعود ما به جام جهانی در درجه اول به خاطر لطف خدا بود، در درجه دوم احمدرضا عابدزاده و در درجه سوم آن آقایی که از طرف خدا آمد.
* خیلی ها میگویند زوج شما و زرینچه در سمت راست بهترین زوج سمت راست در فوتبال ایران بود. درباره این صحبت میکنید؟
جواد واقعا بازیکن بزرگی بود. زمان دهداری در تیم ملی این زوج به وجود آمد. جواد بعد از ما به تیم ملی آمد و آقای دهداری چندین بازیکن جوان مثل جواد زرینچه و احمد عابدزاده را به تیم اضافه کرد. دهداری خیلی ریزبین بود و درباره خصوصیات جواد با من صحبت میکرد و به این نتیجه رسیدیم که چطور میتوانیم کنار هم بازی کنیم. جواد فضا را خیلی خوب پیدا می کرد. یکسری بازیکنها استارت قوی دارند مثل ناصر محمدخانی که وقتی په به توپ میشد در ۱۵ متر همه را جا میگذاشت ولی در ۵۰ متر سرعتش پایین می آمد ولی زرینچه در مسافت بلندتر سرعتش بیشتر میشد. این شد که کنار هم به وحدت تاکتیکی رسیدیم و این نظر لطف شماست که این زوج را تمجید میکنید. من خیلی در موقعیتها میفهمیدم چطور و چگونه باید به او توپ بدهم و این شناخت به مرور پیدا شد.
* سال ۸۸ آقای واعظ برای کمک به صمد مرفاوی به شما زنگ زد و به استقلال آمدید. درباره بازگشت بگویید و چرا تیم قهرمان نشد؟
آن تیم بسیار خوب بود و من هفت، هشت تا بازی آخر که تیم در بحران بود به تیم کمک کردم. آقای واعظ هم یکی از سالمترین مدیرانی بود که در استقلال حضور داشت و زنگ زد و قرارداد را بستیم. یکی از ستارههای پیراهن استقلال را ما به دست آوردیم. این عشق از بچگی هست و هر زمان کمک خواستند رفتم. زمانی که کمیته فنی استقلال را میخواستند انتخاب کنند و حجت کریمی زنگ زد، من اولین نکتهای که گفتم این بود که هیچ جا بدون دعوت نمیروم. استقلال مثل خانه خودم است و هر موقع کمک خواستند رفتم و با جان و دل قبول کردم. خیلیها میروند ولی من هیچ وقت خودم نرفتم.
فرهاد مجیدی از نظر شخصیتی بسیار بزرگ بود و احترام ما را نگه میداشت و خیلی از جلسات، اول به من میگفت صحبت کن و این رفتارش خیلی بی نظیر بود. اعتماد به نفس خوبی داشت. یک جنگجوی به تمام معنا بود و اعتمادی که به خودش و تیمش داشت و اینها حواشی نیست و اعتقاد است.* بعد از چند سال دستیار فرهاد مجیدی در استقلال شدید.
راستش را بخواهید من شمال بودم که فرهاد به من زنگ زد. او هم بازیکن و هم پسر خوبی است و همیشه به من لطف داشت.
* فرهاد مجیدی همیشه میگفت اسطورهاش مجید نامجومطلق بود و پیراهن شماره هفت را به خاطر شما میپوشید. زمانی که قبلا مربی ایشان بودید هم این را به شما میگفت؟
قبل از اینکه کار کنیم هم خیلی به من لطف داشت و به من زنگ زد و بگفت بیا به من کمک کن. من رفتم و تا جایی که میتوانستم به او کمک کردم. فرهاد مربی جسور و شجاعی بود و دیدیم که بعد از چند سال استقلال را قهرمان کرد.
* برای بار دوم هم به شما زنگ زد؟
بله! خودم نرفتم. فرهاد از نظر شخصیتی بسیار بزرگ بود و احترام ما را نگه میداشت و خیلی از جلسات، اول به من میگفت صحبت کن و این رفتارش خیلی بی نظیر بود.
* نقدی که به ایشان وارد است در کنار آن رکورد بی نظیر بدون باخت و عملکرد خوب، سر و صداهای زیادی بود که در دوره دوم داشت که اگر نداشت چه بسا کارش راحتتر پیش میرفت.
اتفاقا من کنارش نبودم ولی استقلال آن سال کمترین حاشیه را داشت و کمی درگیری با مدیریت به خاطر منابع مالی و امکانات فنی شاید بود ولی از نظر تیمی فکر نمیکنم حاشیه زیادی داشت.
* ولی اینکه فرهاد گفت «من به اینا نمیبازم» و ...
اعتماد به نفس خوبی داشت. یک جنگجوی به تمام معنا بود و اعتمادی که به خودش و تیمش داشت و اینها حواشی نیست و اعتقاد است.
* یعنی فرهاد همه تمرکزها را به سمت خودش برد تا تیمش آرامش داشته باشد؟
بله! این طبیعی است. مربیها این حس را دارند چون در نهایت موفقیت تیم است که روی کارنامه مربی تاثیر دارد. فرهاد علیرغم جوانی این شرایط را خوب سپری کرد و نتیجه را دیدیم که یک فصل بدون باخت را پشت سر گذاشت.
* ناراحت نیستید که آن سال کنارش نبودید؟
شرایطم طوری بود که نمیتوانستم باشم.
* سال اول حضور مجیدی در استقلال ایشان خیلی با مدیرعامل وقت درگیر بود و قبول دارید این مساله به تیم ضربه زد؟
بله! آن شرایط خوب نبود. صحبتهایی مطرح میشد و روی فرهاد تاثیر گذاشت و این اتفاق افتاد که در مسابقه قبل از فینال حذفی استعفا کرد. من و وریا غفوری رفتیم خانهاش و راضیاش کردیم که برگردد. آقای سعادتمند مدیرعامل بود و از او خواهش کردم یک هفته تا پایان بازی حذفی مصاحبه نکند. این ۵، ۶ روز سپری شود و در نهایت شما مدیرعاملی و هر تصمیمی را میتوانید بگیرید فقط بگذارید این مسابقه را پشت سر بگذاریم.
ایشان قبول کرد و با فرهاد هم صحبت کردم و به او گفتم اگر هم میخواهی بروی با قهرمانی برو. به دو روز نکشید آقای سعادتمند مصاحبه کرد و فرهاد متن مصاحبه را فرستاد و گفت خود شما میگویید واکنش نشان ندهم ببینید چه صحبتی کرده است و همین مسائل باعث شد تیم تمرکز نداشته باشد و تیم در بازی فینال در عرض ۲۰ دقیقه سه گل خورد. در بین دو نیمه با صحبتهای فرهاد تیم جمع شد و نیمه دوم عالی بودیم و یکی از بهترین نیمههای فوتبالیمان را ارائه دادیم و دو گل زدیم و به تیر دروازه زدیم و چندین موقعیت داشتیم ولی آن اتفاقات کار خودش را کرد.
* چه اتفاقاتی افتاد که قبول کردید در آسیا هدایت تیم را بپذیرید؟ نتیجه خوبی هم گرفتید و از گروه صعود کردید.
در هر شرایطی که بخواهند کمک میکنم. بر اساس اصولی که دارم بعد از فرهاد رفتم و دیگر جواب تلفن هم نمیدادم. یکسری از بزرگهای استقلال از آقای اولیایی و عبداللهی گرفته تا مدیریت اصلا تحت هیچ شرایط قبول نکردم و گفتم در ذات من نیست و وقتی با کسی می آیم وقتی یک نفر می رود باید بروم و امکان ندارد و قبول نکردم. مجددا تماس گرفتند و گفتم اصولا درست نیست مگر اینکه خود فرهاد بگوید و یکی دو روز شد و خود فرهاد گفت که خواهش میکنم و من هم گفتم فکر کردم شما را پیدا نمی کنند و به خاطر اینکه از مسئولیت فرار کنم این حرف را زدم.
فرهاد گفت این بچهها گناه دارند و خواهش میکنم بروید و راضی شدم در بدترین شرایط استقلال بروم. یکسری بازیکنان قراردادشان تمام شده بود و یکسری تقاضای دیگر داشتند و رفتم سر تمرین دیدم یکسری از بچهها نیستند و تا روز آخر نیامدند. یکسری حق داشتند که میگفتند قرارداد نداریم اگر بیاییم و مصدوم شویم تکلیف چیست. روزی که میخواستیم برویم قطر شرایط بدی بود و آدم عاقل در آن شرایط تیم را تحویل نمیگرفت ولی چون عاشق استقلال بودم و فرهاد گفت رفتم.
بازیهای ما یک روز جلوتر از پرسپولیس بود و باید یک روز زودتر میرفتیم قطر. ما دیدیم ۱۵ نفر برایمان ویزا نیامد و برای ۱۳، ۱۴ نفر ویزا آمد. گفتم آنها در فرودگاه مجبورند به ما ویزا دهند و نمیتوانند تیم استقلال را آنجا نگه دارند. گفتند ممکن است کار مشکل باشد و در فرودگاه نگهمان دارند.
تا یک روز مانده به بازی تیم کامل نبود، یک گروه در تهران تمرین میکردند و یکی بالای سرشان بود و یک گروه قطر. فردایش پرسپولیس آمد همین شرایط ما را داشتند ولی در فرودگاه مجبور شدند به همه بازیکنان آنها ویزا دهند چون پنجره ما بسته بود نتوانستیم بازیکن بخریم ولی پرسپولیس تیمش را تقویت کرده بود.
به دیاباته مرخصی داده بودند و رفته بود فرانسه و شب قبل بازی آمد. علی کریمی شب قبل بازی آمد. ما این مشکلات داشتیم ولی از گروه صعود کردیم و الاهلی قدرتمند را با ۳ گل بردیم ولی در بازی با پاختاکور نصف بازیکنان دیرتر رسیده بودند و حتی وریا غفوری هم مصدوم شد، حسین حسینی دندهاش آسیب دید و خستگی بازیکنان هم دلیل باخت بود. ما مثل بقیه تیمها بازیکن جایگزین نداشتیم.
* ناراحت نیستید که هیچ موقع سرمربی دائمی استقلال نشدید؟
با توجه به اینکه یکسری ارتباط هست که منجر به این نتیجه میشود من دنبال این ارتباط نیستم. در همان سالها میتوانستم این شرایط به دست بیاورم ولی من دوست ندارم با هر شرایطی کار کنم.
* بعد از صعود به جام جهانی ۹۸ چقدر پاداش گرفتید؟ الان که رقمها خیلیها بالا رفته است.
الان شرایط خیلی فرق میکند. آن زمان که فوتبال بازی میکردیم دلایلی که باعث می شد این اتفاق نیفتد جنگ بود و منابع مالی کشور باید صرف جنگ می شد که اولویت داشت. ناصرخان ابراهیمی گاهی که ما را میبینید میگوید شما باید ۱۰ سال دیرتر به دنیا میآمدید.
جنگ شد و خیلی توجهها از ورزش رفت و بحث مالی نبود و بازیکنان آن موقع مجانی بازی میکردند و خیلی از طرف دولت هزینه نمیشد. اگر یادتان باشد در یکی از مسابقات قهرمانی جهان آقای سلیمانی در کشتی قهرمان شدند و روی سکو رفتند و نفر دوم و سوم آمریکا و شوروی بودند و وقتی پرچم ایران بالا رفت فکر کنم تازه از آن زمان فکر سرمایهگذاری در ورزش افتادند.
* چند داربی بازی کردید؟
فکر کنم در هفت یا هشت بازی حضور داشتم.
* خاطره انگیز ترین داربی؟
همهاش خاطره بود.
به نظرم قلعهنویی بهترین گزینه بود. ایشان تجارب زیادی در مربیگری دارد. یک دوره هم قبلا به عنوان سرمربی در تیم ملی حضور داشته و حواشی را کاملا میشناسد. ما تیم ملی خیلی خوبی داریم. لژیونرهایمان در فوتبال اروپا رشد کردهاند و حتی تعداد آنها نسبت به گذشته خیلی بیشتر شده است. زیر نظر مربیان خوب تمرین کردهاند و در واقع به بلوغ فوتبالی رسیدهاند و میتوانند به موفقیت تیم ملی کمک کنند. طارمی الان نصف مشکلات تیم ملی را به تنهایی حل میکند. در کنار اینها بازیکنان دیگری نیز حضور دارند.* شب داربی سخت است؟
داربی سخت است و تنها بازی است که به جدول و کیفیت دو تیم ارتباط ندارد. مهم نیست کدام تیم پر مهره است یا صدرجدول است. تنها مسائل روحی روانی تاثیرگذار است و مهم این است که داخل تیم چند بازیکن داربیباز دارید و به همین دلیل است که داربی بازیکن خاص خودش را میخواهد.
* در استقلال امسال یک کمیته فنی تشکیل شد که گفتید کنارهگیری میکنم. درباره این کمیته صحبت کنید.
یک چنین کمیتهای زمان شفر هم تشکیل شد و بعد از سه جلسه دیدیم شرایطی که می خواهیم حاکم نیست و رفتم کنار و این بار آقای کریمی با ما صحبت کرد و گفتم من بدون دعوت نمیآیم. یک جلسه کلا برگزار شد و با آقای مظلومی صحبت کردم و با اعضا به جمعبندی رسیدیم که نکونام بهترین گزینه است و به خاطر مشکلاتی که سر راه نکونام بود چند روز طول کشید. گفتم باید هر روز جلسه باشد نه اینکه ۱۰ روز گذشته و ما یک جلسه یکی دو ساعته داشتهایم. دیدم واقعا شرایط خوبی نیست و انتظار هواداران بالاست و کمیته باید تصمیمات سریع بگیرد. من بعد از همان جلسه اول قبل از اینکه اعلام کنند منحل شده است، گفتم دیگر حضوری در کمیته فنی نخواهم داشت چون شرح وظایفش این نیست.
* نظر شما هم روی نکونام بود؟
فکر میکنم بهترین گزینه بود. منتها یک صحبتی است که باید براساس تفکرات مربی نفر بگیرید. نکونام بازیکن بزرگی بوده است. در لالیگا حضور داشته و عملکرد مربیگری خوبی داشته است. ایشان خیلی از آقای کیروش الگو برداری کرده و با آن تفکر بازی کرده یعنی دفاع و ضدحمله و حالا استقلال یک محیط بزرگتر و با انتظارات بیشتر است که هواداران بیشتر از فولاد و نساجی انتظار دارند و نکونام باید با این شرایط خودش را وفق دهد.
* اتفاقات تمرین استقلال و درگیری چند نفر از اراذل و اوباش با هواداران ناراحتتان نکرد؟
اینها اتفاقات خوبی نیست. محیط ورزش فرق میکند. من در دوران فوتبالم چنین مسائلی را ندیده بودم و امیدوارم تکرار نشود. شأن و جایگاه اماکن ورزشی باید حفظ شود.
* بعد از سالها مربی خارجی، امیر قلعهنویی برای جام ملتها سرمربی تیم ملی ایران شده است. فکر میکنید این بار میتوانیم موفق باشیم؟
جواب سوال شما چند بخش دارد. ابتدا اینکه تصمیم مسئولان این بود که به سمت مربی ایرانی بروند و در این گرایشی که داشتند به نظرم قلعهنویی بهترین گزینه بود. ایشان تجارب زیادی در مربیگری دارد. یک دوره هم قبلا به عنوان سرمربی در تیم ملی حضور داشته و حواشی را کاملا میشناسد. ما تیم ملی خیلی خوبی داریم. لژیونرهایمان در فوتبال اروپا رشد کردهاند و حتی تعداد آنها نسبت به گذشته خیلی بیشتر شده است.
زیر نظر مربیان خوب تمرین کردهاند و در واقع به بلوغ فوتبالی رسیدهاند و میتوانند به موفقیت تیم ملی کمک کنند. طارمی الان نصف مشکلات تیم ملی را به تنهایی حل میکند. در کنار اینها بازیکنان دیگری نیز حضور دارند. بحث دوم این است که آیا میتوانیم در جام ملتها موفق شویم یا خیر؟ به نظر من کار خیلی سختی داریم. به همان اندازه که ما در فوتبال رشد میکنیم کشورهای دیگر هم در حال رشد هستند و شاید خیلی از ما جلوتر هستند.
در گذشته در کل فوتبال آسیا تیمهای پرقدرت کم بودند اما در حال حاضر این تیمها بیشتر شدهاند. ایران، ژاپن، کره جنوبی و استرالیا همیشه جزو مدعیان بودند اما حالا ازبکستان و عربستان اضافه شدهاند و قطر هم در حال سرمایهگذاری است ولی هیچ وقت آن پتانسیل لازم برای آن موفقیت را ندارد. حضور بیشتر تیمهای مدعی در آسیا کار ما را سخت میکند. فوتبال ژاپن را در جام جهانی دیدید و حتی همین کره جنوبی. بر خلاف کشور ما آنها در حوزه فوتبال رشد خوبی داشتهاند. فقط جای امیدواری دارد که ما تیم خوبی داریم. باید قبول کنیم که برای قهرمانی کار سختی داریم.