آرش میرباقری (منتقد سینما) - تماشای آثاری چون سَرپَتیها پیش از هر چیز، یادآور اهمیت تاریخ است. اینکه هر از گاهی به خودمان نهیب بزنیم تا متوجه شویم چقدر از تاریخ کشورمان آگاهی و شناخت داریم. از این جهت تلاشهای کارگردانهایی نظیر کیوان مهرگان ستودنی است. چرا که فقدان چنین آثاری به شدت حس میشود.
در سینما که تقریبا هیچ فیلم تاریخی ساخته نمیشود و تلویزیون هم که هر از گاهی به سراغ آثار تاریخی میرود، غالبا به دلیل کیفیت پایین و جانبداری در روایتْ با اقبال آنچنانی از سوی مخاطبان همراه نمیشود که اتفاقا همین عنصر «بیطرفی» بدل به یکی از مهمترین نقاط قوت مستند سرپتیها گشته.
کیوان مهرگان علیرغم تعلقخاطری که به زادگاهش دارد، در طرح موضوع «نقش کرمانشاه در انقلاب مشروطه» آنچه که در منابع تاریخی ذکر شده را بازخوانی میکند، به دور از هرگونه اغراق و زیادهگویی.
مهرگان برای این اثر از فرم بصری و روایی پیچیدهای استفاده نکرده. به شکلی که شروع اثر لحنی سرخوشانه دارد و هرچه جلوتر میرود رفتهرفته به تلخی میگراید که کاملا در راستای پایانبندی متاثرکننده آن است. جذابیت و گیرایی اثر مرهون چند عامل است: نخست موسیقی شاد و گفتار متن محاوره در همان ابتدای فیلم که در عمل صمیمیتی را میان مخاطب و اثر شکل میدهد.
دوم کارگردانی که خود در نقش راوی ظاهر میشود و در فصلهایی، خود راوی هم در مقابل دوربین حضور مییابد. مهرگان با این رویکرد، دیواری که همواره میان راوی و مخاطب است را برمیدارد که نتیجهاش روبرو شدن بیواسطه مخاطب با اثر است و خود را در متن اثر حس میکند.
سومین عامل ریتم درست سرپتیهاست که موجب خستگی و ملال نمیشود. مشخصا هر آنچهکه ارتباط مستقیم به پرسش بنیادین فیلم داشته از میان صحبتهای اساتید و پژوهشگران صاحبنظر در حوزه تاریخ انتخاب شده و این گفتهها با تدوین درست، ذرهای از اصل موضوع منحرف نمیشوند. این سه عامل مهمترین دلایل حفظ انسجام اثر هستند.
در طول اثر، ابتدا به دلایل شکلگیری نهضت مشروطه اشاره میشود، سپس اهمیت کرمانشاه از نظر جغرافیایی بررسی میشود. شهری که در آن زمان به لحاظ ژئوپلیتیکی اهمیتی کمتر از بوشهر که واسط دریایی ایران بوده نداشته و واسط زمینی میان ایران با عثمانی و عراق بود. به دلایل کم انگاشته شدن نقش کرمانشاه در انقلاب مشروطه و چرایی غیبت نام این شهر در بسیاری از منابع اشاره میشود و با بررسی بافت فرهنگی و طبقاتی کرمانشاه که در آن روزگار بافتی پیشاشهری داشته به این پرسش پاسخ داده میشود.
در یکسوم پایانی، از یارمحمدخان صحبت به میان میآید. سردار دلیری که علیرغم تاثیر پررنگ او در پیروزی و تداوم نهضت مشروطه، آوازه دیگر قهرمانهای این عرصه چون ستارخان یا باقرخان را ندارد. او نقشی انکارنشدنی داشت تا جایی که چندین بار ستارخان را از مرگ نجات داد و در چند مقطع، زمانی که در شهرهای دیگر نیاز به کمک بود، او بیدرنگ به یاری آنها میرفت.
از این روی، او تنها متعلق به مردم کرمانشاه نیست بلکه یک قهرمان ملی است. اما افسوس که امروز پیکر این بزرگمرد راه آزادی در آرامگاهی محقر و موقعیتی زننده آرمیده که دون شان اوست. در مکانی شبیه به یک انبار متروکه که حتا بازدید عموم هم از آن آزاد نیست.
مهرگان پس از بررسی نقش این سردار بزرگ، در نمایش آرامگاه او در فضایی غمزده از موسیقی «نینوا» اثر استاد حسین علیزاده استفاده کرده که بغضی گرهخورده در گلو را با خود به همراه دارد. با پایان یافتن این فیلم چنین گزارههایی ذهن هر بیننده را درگیر میکند: کاش تاریخ را جدی بگیریم، کاش قهرمانان و دستاوردهایشان را ارج نهیم! کاش...