هم میهن نوشت: با همه اختلافنظرها در زمینههای سیاست خارجی هر قدمی که منجر به ایستادن در نقطه درست در روابط بینالملل شود (خصوصاً اگر از سوی سوپرانقلابیها باشد) باید از آن استقبال کرد. میدانیم که برای سوپرانقلابیها که تا دیروز شعار میدادند هر نوع مذاکره با آمریکا خیانت به خون حاج قاسم سلیمانی است، بسیار سخت است که پاسخ هواداران خود را بدهند.
آنها وقتی در جلسات اندرونی با این پرسش از سوی بدنه خود مواجه میشوند که به آنها میگویند: «پس کجا رفت آن همه شعارها؟ اگر به مذاکره و معامله بود که دولت قبل توانایی بیشتری داشت»، ناگزیر هستند از هر اقدامی دستاوردی شگفتانگیز بسازند تا نه تودههای مردم، بلکه بدنه حامی خود را که تا دیروز هر نوع مذاکره را خیانت معرفی میکرد، امروز ساکت شود.
روزنامه ایران در روز یکشنبه ۲۳ مردادماه ۱۴۰۲ تیتر اصلی خود را اینگونه انتخاب کرد:«اعتراف به پیروزی سیاست خارجی ایران» در همان روز رجانیوز پایگاه خبری جریان پایداری نیز با حمله به جریان مخالف خود گزارش را ذیل عنوان «عصبانیت و خشم کاسبان تحریم از دستاورد دولت/ همصدایی «شبکه خبرنگاران برجامی» با ترامپ» منتشر کرد که در آن تلاش کرد همچنان بر طبق «غیریتسازی» و دوگانه «برجام/غیربرجامی» تحلیل خود را ارائه کند.
اما واقعیت این است که این نوع مطالب برای جریان اصلاحات که شعارش از دهه هفتاد تعامل و گفتوگوی تمدنهاست، تولید نمیشود بلکه این موارد برای بدنه خود آنها تولید میشود. این بدنه سالهاست در جلسات از بزرگان خود شنیدهاند که «مذاکره یعنی معامله کردن و در معامله کردن باید دادوستد صورت بگیرد». از نظر آنها اساساً همین کار مذموم بود. به این معنا که وارد شدن به این دادوستد برای جریان انقلابی یعنی تعامل با دشمنی که با آن در حال جنگ هستیم.
جریان گردآمده در کنار رئیس دولت حاضر و حامیان آن در واقع برای این با ایده فراگیر گفتوگوی تمدنهای سیدمحمد خاتمی مخالف بودند، چراکه بهجای آنکه تشویق به تقابل با آمریکا داشته باشد، قائل به گفتوگو با آن بود. آنجا نتیجه هر نوع تعاملی را دریافت پاسخی سختتر از سوی غرب (بهویژه آمریکا) ارزیابی میکنند. به این معنا که معتقدند نتیجه تلاش دولت اصلاحات برای تعامل و گفتوگو با غرب بود که منجر شد ایران به عنوان محور شرارت معرفی شود.
بدنه جریان راست رادیکال سالهای سال با این سخنرانیها در مساجد و هیئتها و جلسات حرفهای آنها را شنیده است. ما تنها بخشی از سخنرانیهای آنها را خواندهایم. مثلاً جایی که سعید زیباکلام در اولین جلسه «دلواپسان» میگفت: «فقط میگویند بدهیها واریز شده است. برفرض اینکه یک دلار از آن مبالغی که باید واریز میشده است پرداخت شده باشد آیا میتوان از آن برداشت کرد؟» اما بدنه جریان راست رادیکال پای این سخنرانیها نشسته، مشتهایش را گره کرده و در حمایت از آن فریاد کشیده است. لذا تنها راه قانع کردن این افراد این است که هر اقدامی بهعنوان «یک پیروزی» به او فروخته شود.
واقعیت این است که ما قادر نیستیم مدل تفکر بدنه آن جریان را تغییر دهیم. ما در تمام این سالها نتوانستهایم به آنها بقبولانیم که راه عزت این ملت رضایتمندی شهروندانش است و گرفتن هر نوع امتیازی در خارج از مرزها، ارتباط مستقیمی با این رضایتمندی دارد. ما نتوانستهایم به آنها تفهیم کنیم نه لازم است با دنیا سرجنگ داشته باشیم و نه لازم است به آنها باج بدهیم. اما این جریان امروز خودش با دست خودش درحال تغییر ذهنیت بدنه حامیان است و تا وقتی در درون قدرت است هر نوع گفتوگویی را یک پیروزی و دستاورد به بدنه سوپرانقلابی میفروشد. آنها به خوبی میدانند نگاه مردم به این تیترها چیست.
اگر به گذشته نگاه کنیم آنها حتی تعیین محل مذاکرات از سوی سعید جلیلی را هم بهعنوان یک دستاورد به بدنه خود و مردم میفروختند. درست در نقطه مقابل وقتی در قدرت نباشند هر نوع معامله بزرگی را هم نفی میکنند. بهعنوان مثال نگاهی به حذف توئیت مدیرعامل خبرگزاری ایرنا نشانه روشنی از این تغییر فتار است. توئیتی که ۶ سال پیش مبادله جیسون رضاییان را نفی و آن را نشانهای از نفوذ در سطوح بالاتر سیستم میدانست. اما امروز این مبادله را بهعنوان یک دستاورد بزرگ به مردم عرضه میکند. مهمتر از آن اینکه وقتی اولین نفر این تناقض را نشان میدهد، به جای توضیح و اقناع مخاطب، آن را حذف میکنند و فکر میکنند این سوابق از یادها پاک میشود.
اما مسئله اینجاست که اگر آنها در مقابل مردم عادی با حذف توئیت و زدن تیترهای دهانپرکن، از پاسخگویی فرار میکنند، در مقابل بدنه سوپرانقلابی راهی ندارند و باید پاسخگوی ادعاهای گذشتهشان باشند. آن کسی که در هنگام سخنرانی پای حرفهای آنها نشسته و مشتهایش را گره کرده و در حمایت از آن شعار سرداده بود، هرگز فراموش نمیکند چه شنیده است.
از اینجا به بعد سوپرانقلابیها ناگزیرند «دستاوردنمایی» کنند تا بدنه را راضی کنند. اجازه دهیم به کارشان ادامه دهند. چراکه لااقل آنچه خود در ذهن این افراد تخریب کردند، ممکن است بازسازی شود.